پاپ آرت، هایپررئالیسم و اُپآرت: استفاده از مواد تصویری موجود، فرایندهای تولید صنعتی مدرن و تکثیر شیوهای مشروع برای آفرینش هنری
واقعیت مشهودِ زندگی روزمره در نیمه دوم سده بیستم، واقعیتِ جامعه مصرفی شهری است. ظاهرش با تولید انبوه، طراحی، تبلیغات و شیوههای نوین ارتباطی شکل میگیرد. در جامعه هنری نیز بهفراخور فضای ایجادشده، کوششهایی برای یافتن این واقعیت مدرن بهعمل آمد.
جَسپِر جانز و دوستش رابرت راشنبرگ، از اولین کسانی بودند که بهجای بازآفرینی واقعیت موجود، نحوه ادراک ما از آن واقعیت را موضوع کار خود قرار دادند. در این راه از مواد تصویری رسانههای جدید و ویژگی اساسی آن، یعنی قابلیت تکثیر استفاده میکردند. مجموعه پرچمها، اعداد و نشانههای جانز و همینطور تابلوهای میکسمدیا و پرنیروی راشنبرگ حاصل تجربهگرایی این هنرمندان تحت تاثیر فضای اجتماعی آن دورهاست.
جانز و راشنبرگ الفبای تازهای خلق کردند که مبنایی شد برای جالبترین دگرگونی هنری بعد از جنگجهانیدوم: انقلاب پاپآرت. جنبش پاپ، بهطور همزمان، مستقلا در امریکا و انگلستان بوقوع پیوست. وجه اشتراک تمام فعالیتهایی که زیرمجموعه هنر پاپ قرار میگرفتند، تکیه بر تصاویر رسانههای گروهی بود. رسانههایی همچون: سینما و تلوزیون، مجلههایفکاهیمصور، آگهیهایتبلیغاتی و طرحهایاشیاءمصرفی که تاثیرگذاری عمده آنها بر توده مردم بود. پاپ همچنین با موسیقی پاپ خویشاوندی ضمنی داشت، بهویژه با جهان نوین گروههای موسیقی، که در دهه ۱۹۶۰ آوازه جهانی پیدا کردند.
با زمینهسازی جانز و راشنبرگ و ظهور جنبش پاپ، فیگوراسیون بار دیگر در محافل پیشتاز هنری پذیرفته شد. پاپ مسائلی را نیز در خصوص سرشت هنر مطرح میکند که از جنبههای بصری تکنیک تبلیغات در میگذرند. اما این هنر تجاری با قابلیت عامهپسندی بالا، تا اوایل دهه ۱۹۶۰ هنوز از اعتبار هنری چندانی برخوردار نبود.
عدهای با این سخن ایروینگ سندلز، مورخ هنری، همصدا بودند که در این نقاشی نوین امریکایی نوعی عامیانگی و مد روز بودن احساس میشود. بسیاری دیگر معتقد بودند که این وصلت هنر زیبا و هنر تجاری نوعی سوءاستفاده از انگیزهست و سبک و سیاق سرمایهداریست. در حدود سالهای ۱۹۶۴ بود که منتقدان توانستند پایه و اساس را برای واکنش مثبت و نکتهسنجانه و نیز تمایزات روشنگرانه در هنر پاپ فراهم کنند.
پرجاذبهترین تصویرپردازیهای رسانهای در امریکا به ری لیکتناستاین و اندی وارهول تعلق داشتند، اولی به طور گستردهای از زبان بصری، سوژهها و تکنیکهای داستانهای فکاهیمصور وام میگرفت و دومی از حضور همهجایی و تکرار پرطنین تبلیغات استفاده میکرد. از دیگر نمایندگان هنر پاپ امریکا میتوان به کلاوس اُلدنبرگ، جیمز روزنکوییست و تام وسلمن اشاره کرد.
اما پاپآرت انگلیسی محصول شرایط کاملا متفاوتی بود. بریتانیا پس از جنگ به ویرانه تبدیل شدهبود و جو فرهنگی در فقدان مایحتاج اولیه بهسر میبرد. در این فضای فرهنگی نمایشگاهی برگزار شد تحت عنوان «ایناستفردا». هدف نمایشگاه این بود که امکان اتحاد رسانههای مختلف هنری را نشان دهد. شاخصترین آثار به ریچارد همیلتن با همکاری جان مکهیل و جان وُلکر تعلق داشتند. کمکم هنرمندان جوان دیگری به جنبشپاپ پیوستند: رونالد ب.کیتای، دیوید هاکنی و ریچارد اسمیت از نمونههای پرشور پاپآرت انگلیسی هستند.
هنر پاپ بیش از هرچیز، نوعی فراخوان به کندوکاو و آگاهی منتقدانه از گونهای ارتباط است که از رهگذر آن، موضوعات عادی شده زندگی روزمره در جهان غرب، جاذبه خود را در برابر چشمان انسان غربی حفظ میکنند.
برای اهل تبلیغات همانگونه که انتقال و اشاعه پیام های ویژه حائز اهمیت است، بهرهگیری موثر از رنگ، فرم و اندازه نیز درخور توجه است. آگاهی و حساسیت نسبت به این رویکرد رسانهها، موجب شد که کندوکاو درباره مبانی بصری هنر از سرگرفته شود. در نتیجه این حساسیتها، بررسی دقیق و تقریبا علمی پدیدارهای بصری که به اُپآرت معروف است، مورد تشویق قرارگرفت.
در هنر دیدگانی یا اُپآرت، تحریک شبکیه چشم مهمترین وسیله و معمولا تنها وسیله ارتباط است. هدف آن ایجاد واکنشهای بصری فیزیولوژیک در مخاطب است. آثار بریجیت رایلی و ویکتور وازارلی از نمونههای شاخص اُپآرت بهشمار میروند.
گرایش دیگری که در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تقویت شد در نگاه نخست دنیایی متفاوت از هنردیدگانی داشت. هیپررئالیسم، فتورئالیسم یا واقعنماییعکسگونه، با وجود تکیهاش بر عکاسی، هم به لحاظ تصویر و هم بهلحاظ روشکار، همبسته پاپآرت است. در این روش، هنرمندان تصویری را که معمولا از واقعیتهای اطراف خود تهیه کردند، بهوسیله دستگاه اسلاید، روی بوم میاندازند و آنرا موبهمو نقاشی میکنند. بعضی از این تابلوها چهبسا خالصترین نوع ممکن نقاشی توصیفی باشند. دقت و صراحت هایپررئالیست در مجسمهسازی حتی بیشتر از نقاشی است. نقاشیهای مالکم مارلی و ریچارد استیز و مجسمههای دوئین هنسون و جان د آندرئا به این گرایش تعلق دارند.
بنابراین هنرمند با برداشتن تمرکز از نیروی درونیِ خود توانست با وسعت امکانات بیرونی، یعنی همان دنیای فعلی و واقعی روبهرو شود. این تحول که با ساختهگزیدههای دوشان آغاز شدهبود با موفقیت جهانی پاپآرت و هایپررئالیسم به نقطه اوج خود میرسد. استفاده از مواد تصویری موجود، فنون تکثیر و فرایندهای تولید صنعتی مدرن، از این پس بهچشم بسیاری از مردم، شیوهای مشروع برای آفرینش هنری است.
قسمت قبلی را اینجا دنبال کنید:
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت اول
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت دوم
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت سوم
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت چهارم
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت پنجم
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت ششم
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت هفتم
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت هشتم
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت نهم
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت دهم