بیژن نعمتی شریف – گالری فر
ده بر یک پرونده نقد نویسی از نگاه ۱۰ هنرجو بر یک نمایشگاه است که از این میان متون چند نقد برگزیده در سایت آوام منتشر خواهد شد. هنرجویان کلاس نقد نویسی زیر نظر جاوید رمضانی و با تکیه بر کتاب خودآموز نوشتن از هنر معاصر و منابع نقد هنری و ادبی در بازدید از هر نمایشگاه متنی با توجه به آموزه ها و دیدگاه شخصی شان بواسطه بررسی، توصیف و تحلیل تولید میکنند. این دوره در راستای هرچه بهترعمیق دیدن و تقویت نقد هنری و حرفه ای فارغ از دخیل کردن نظرات و سلایق شخصی و یا صرفا وجوه مثبت و منفی در آثار و نمایش هر هنرمند است.
متن پیش رو به کوشش آنیتا کریمی راد در بازدید از نمایشگاه نقاشی بیژن نعمتی شریف در گالری فر منتخب شده است:
به همت روزبه نعمتی شریف فرزند بیژن نعمتی شریف فرصت بازدید از آثار نقاشی این هنرمند پرکار و متین در بهمنماه ۱۴۰۲ در گالری فر به مدت دو هفته فراهم شد.
نعمتی شریف هنرمند فعال در سه حوزه مجسمهسازی، عروسکسازی و نقاشی سال ۱۳۲۶ در بابل متولد شد، تعامل او با یکی از دوستان کتابخوان و فرهنگ دوست برادرش طبع شاعرانگی و ذوق هنری او را بیدار کرد. دنیای مکاشفه و خیال او به گفتهی خود پس از جابهجایی محل کار پدرش به لوشان شکل میگیرد، دورهایی که تنهایی و خلوت و سکوت بیشتر اوقاتش را پر میکند. فرصت شعر سرودن و شاعرانگی، چراغ سبزی برای ترسیم این خیالها در ذهن او شد و با دنیای نقاشی و پس از ورود به هنرستان با عروسکسازی آشنا شد. اولین تلاش برای ساخت اولین عروسکها با دیدن کارهای عباس مهرپویا خواننده، نوازنده پاپ و عروسک ساز صورت میگیرد و دستان بیتجربه او را به حرکت واداشته و کمی بعدتر در کارگاه عروسکسازی مشغول به کار میشود. تحصیل او در رشتهی مجسمهسازی در دانشگاه تهران تا سال ۱۳۵۲ به طول میانجامد. نعمتی شریف به واسطهی شاعرانگی عمیق اش فضای حاکم جدی و خشک آکادمیک وقت، دانشگاه را برنمیتابید و شاید به همین علت، شخصاً آن را دورهی طلایی خود نمیداند. درعینحال از سال ۱۳۶۲ به تدریس در دانشگاههای مختلف میپردازد.
در هر حال نمیتوان تأثیر حضور و تربیت اساتیدی مانند پرویز تناولی، پرویز کلانتری، مرتضی ممیز و محمدامین میرفندرسکی را در این مسیر نادیده گرفت. سال ۱۳۵۴ بهطور رسمی به استخدام بخش مرکزی تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان درآمد و فعالیتهای نمایشی و غیرنمایشی خود را تا سال ۱۳۸۴ ادامه داد. فضای تئاتر ابعاد تزئینی کارهای او را بهطور کامل عوض میکند. پروژه نمایشهای عروسکی بسیاری مانند «بابابزرگ و ترب»، «مدرسه خرگوشها»، «سفر سبزدرسبز» و … را برای خود ثبت میکند و در همکاری با «مرکز سرگرمیهای سازنده» و ساخت عروسکهای محلی ایران، از طرحهای «پرویز کلانتری» تأثیر میگیرد. از سال ۱۳۶۹ با دید جدیتری به دنیای نقاشی نگاه میکند اما به اذعان او از جایی که تمایلی به مسائل آکادمیک نداشت طراحیهای مربوطه را به صورت تجربی و حسی وارد کار خود میکند و این سبب میشود تا کارهای او از دید مخاطب به سبک پاپ نزدیکتر باشد. این جسارت و ممارست بر برونی سازی ابعاد درونیاش باعث شد تا نقاشیهای او به مرور از پاپ فاصله گرفته و فضای اکسپرسیونیستی به خود بگیرد. در سال ۱۳۷۵ اولین نمایشگاه انفرادی نقاشی خود را در نگارخانه آریا برگزار میکند. چیزی که خود از این نمایش به آن اقرار کرده و همچنین در آثار نمایشگاه متأخر او در گالری فر این تقابل و همراهی همزمان دو وجه «طنز و تلخی» کنار هم به چشم میخورد. پس از برگزاری نمایشگاههای انفرادی دیگر در داخل و خارج ایران، بهبودسازی تکنیک، فرم و رنگهای مدنظرش پس از مدتها در سال ۱۳۸۲ بازنشست شد؛ اما منحصراً به ساخت مجسمههایی رو میآورد که رنگها جزء جداییناپذیر آنهاست.
در این نمایشگاه ۱۳ اثر بیژن نعمتی شریف از چند مجموعه در سالهای مختلف با ابعاد متفاوت، بومی با فرم نامتعارف، بومی دگر از تکههای کنارهم قرارگرفته شده به نمایش گذاشته شد. اگر بخواهیم کارها را بهطورکلی دستهبندی کنیم گروه اول آثار غالباً مربوط به سال ۲۰۰۰، اکسپرسیو با فرمهای خشن و برجسته، دور رنگهای صریح و پهن، ابژه یا فیگورهای خونین، تکهتکه و گاها تروماتایز شده، طرحهای گرافیکی که بعضاً برای مخاطب یادآور آثار لژه است را شامل میشود. گروه دیگر ۴ اثر از مجموعهای متعلق به سال ۲۰۰۴ است که در آن سمبولیسیم نوستالژِی – ایرانی، رنگهای تند و تخت، ترکیببندیهای غیرمتمرکز، فرم و نمادهایی که مهر تثبیت به فعالیت او در حوزه کودکان میزند کنارهم چیده شده بودند.
بهطورکلی با وجود درک ملموس از تغییر نگاه و حالات شریف در هنگام بررسی آثار در دو طرف فضای گالری، ویژگیهایی همچون بیان خالص، سادگی و درعینحال تأملبرانگیز در آثارش نمود پیدا میکند.
برای فهم عمیقتر به توصیف و تفسیر دو اثر از دو گروه میپردازم:
جنگ و ترسی رهانشده
درست در میانهترین نقطه در بالای بومی عمودی پسربچهای سبزه با سری نیمه که مانده، گردن بی تن برگشته و رها، صورتی منبسط، خالی از هر چین و تاب یا احساس، با نگاهی سرد توجه را در خود میگیرد. خط خندهای که محو است و لبی که چیزی برای گفتن ندارد، چشمانی بیحال که گویی به بالا نگاه میکنند، دوده برجستگیهای صورتش را سیاه کرده است، بینی او اغراقآمیز کوچک و نافرم و گوش و چشمانش صراحتاً و بزرگ کشیده شده است. گویا دیدن و شنیدن برای او کافی یا حتی تنها کار ممکن است؛ اما او حائل و در مابین دو سمبل اصلی از حیات و فنا، امید و ناامیدی است. سمت چپ برگ سبزی درشت با آسمانی آبی در سمت دگر اما تکه شاخهای خشک، خشن و بیبرگ با آسمانی بنفش رنگ و ملالآور؛ اما آسمان پشت سر این پسر سفید است و پرنور.
نعمتی شریف تحت تأثیر جنگ و بهطورکلی فجایع انسانی عصر است، هراسان از تخریب و آوارگی، حتی پسازاینکه جنگ هشتساله ایران به پایان رسیده. در هر نقطهی دیگری از این جهان جنگ او را متأثر میکند. این تابلو مربوط به سال ۲۰۰۰ است، سالی که مشهودترین فاجعه را میتوان به غزه نسبت داد. چندان بیارتباط از این اتفاق نیز نیست، پسری که ویژگیهای ظاهری یک فلسطینی را میتواند داشته باشد. سری گرد با موهای تراشیده و پوستی تیره رنگ؛ اما در این میان نعمتی شریف جهانبینی واقعی خود را هم درگیر کار میکند. باور شخصی او به پرداختن و یادآوری مشکلات زیست انسان به سادهترین شکل ممکن است، خواه با دستان بریده و جداشده خونین، خواه با کشیدن موشکی که هراسناک در تلاش برای متوقف کردنش است، جایی نان که جان آدمی است و قطعه شده و گاهی فریادی به بلندا که خفه و نیست شده. او زندگی سخت انسان معاصر را با زبان کودکانه، تمثیل و نشانهدار با طنزی تلخ تعبیر میکند.
یادمانه یا از یاد رفته
تابلو عمودی است، ترکیببندی نامتمرکز با نمادهایی که ذهن را در وهله اول درگیر میکند تا ارتباط میان آنان را کشف کند، در قسمت میانی تا انتهای بوم دختربچهی عروسکی، پوشیده در لباس بدقواره و زار عروس است. این لباس برای او نیست، خیلی بزرگ، نامناسب و الحق که همان زار برازندهی توصیف اوست. رنگ پسزمینه کار از بالا به پایین به سه قسمت تقسیم میشود، زرشکی، آبی و نارنجی. در بالای تصویر قاب عکسی خالی دیده میشود یا چیزی مشابه آیینهای بدون انعکاس. کمی پایینتر و در کادر زرشکیرنگ، سمت راست شاخهای هفت شکل به رنگ صورتی، درست بالای سر عروسک است، نمی توان فهمید که آن چوب تیرکمان است یا چوب جبر زندگی بر سر او. چوبی فریبدهنده به رنگ صورتی با لطافتی دخترانه که میخواهد شور او را هدف بگیرد یا صرفاً همان تیرکمان بازیست، هرچه هست کودکانهی اوست که به نشانه گرفته میشود. در کادر آبی در سمتی، مستطیلی سیاهرنگ و مشبک شده کشیده شده است، قفس و حبس. سمت دیگر چیزی شبیه به اوریگامی با طرح راهراه سبز و نارنجی دیده میشود. آخرین کادر، کادر نارنجیرنگ است در گوشه ترین نقطه سمت راست چیزی شبیه به جگری سوخته است نمیدانم آن را با ساعتها نگاه کردن چیز دیگری دریافت نکردم.
هرچه هست کودکانهایست که دارد از دست میرود اما او مثل باقی کارهایش با رنگ سعی میکند سیاهی اتفاقات را برای انسان قابلتحمل کند و گاهی به دست فراموشی بسپارد. نوستالژیهایی که ما را در خود گرفتار میکند، یادمانههایی که سختی، ملالت و مصائب زیست انسانی را از یاد میبرند و ما را در خود میبلعند. چه زیرکانه است که ماهرانه و صادقانه ما را به تماشای آنچه هرروز میبینیم و یا تجربه و زندگی میکنیم میکشاند.
بیشک درگذشت نعمتی شریف ضایعهای بسیار سنگین توصیف میشود، هنر نعمتی و دنیا شریفی را از دست داد که برای تحقق انسانیت در تلاش بود.
یادش گرامی و نامش ماندگار
قسمت قبلی از پرونده ده بر یک را اینجا دنبال کنید:
بیژن نعمتی شریف هنرمندی فراتر از زمانه اش | به قلم مهرنوش زمانیان