گهواره یکی از مجموعههای اخیرِ مهرداد ختایی، نقاش، طراح و چاپگر، است که اخیراً در گالری ماه به نمایش در آمد. مهرداد ختایی از نقاشان پرکار امروز ایران، بارها با شرکت در عرصههایِ بینالمللی، گامهای بلند برداشته و جوایز متعددی کسب کرده است. هنرمند شعری از «یدالله رؤیایی» را پیشدرآمد گزارۀ هنریاش انتخاب میکند و شرحی از منِ گذشته در مسیرِ اجتنابناپذیر تاریخ، بهصورت موجز با مخاطبانش در میان میگذارد: «ﮐﻤﯽ از ﻣﻦ / زﯾﺮ ﻧﮕﺎهِ ﻣﻦ ﻋﻼﻣﺘﯽ از ﻣﻦ ﻣﯽﺷﻮد/ ﯾﻌﻨﯽ / ﭼﯿﺰی ﮔﺬﺷﺘﻪ در ﭼﯿﺰی / و آن ﮐﻤﯽ ﮐﻪ از ﻣﻦِ اول / در دوﻣﯽ ﮔﺬﺷﺘﻪ / ﯾﮏ ﻣﻦِ ﺳﻮم را ﻋﻼﻣﺘﯽ از ﻣﻦ ﻣﯽﮐﻨﺪ…». ختایی شگرفی از علم بدیع قدیمیان، براعت استهلال، بهکار بسته تا خواننده بتواند با خواندن چند بیت آغازین راه به مضامینِ اصلی ببرد. گفتن از منِ گذشته، گفتن از مَن˚هایی است که در آسمانِ جزایر ناشناختۀ گذشتههایِ دورِ خاطراتِ جمعی˚ مأوایی دارند و تلألویی. منهای متفاوت در گزارۀ هنری تفسیری است که باورِ آرتور رَمبو، شاعر فرانسوی، را یادآوری میکند: «من˚ کسِ دیگریست». منِ خلّاقی که از منهایِ دیگر مستثنی است. مهرداد ختایی در عمل تعریفی قابل تأمل از منِ خلّاق به دست میدهد. مَن در «مجموعۀ گهواره» به سویِ گاهوارۀ فرهنگی و پشتوانههایِ تاریخی دست به عقب میبرد و با پسنگر̊ی منِ گذشته را در چشماندازِ خود˚ دعوت به بازاندیشی میکند.
عنوان نمایشگاه، در ابتدایِ ورودیه، بیننده را به تأمل وامیدارد. معانی متفاوتی از آثار و چیدمانِ روی دیوار از هم سبقت میگیرند و شتاب میکنند تا زودتر از بقیه ظاهر شوند و پیشفرضهایی ارائه دهند. بدین ترتیب معنا، امری پویاست که میتواند در مسیری خیلی دور از اندیشۀ هنرمند یا خیلی نزدیک به آن در رفتوآمد باشد؛ درست مانند اندیشیدن. در معنایِ عام˚ گهواره یک وسیله است؛ وسیلهای که همیشه با شوری نهان˚ بار خود را میجنباند و شاهد گشودگیِ چشم از جهانِ درون به بیرون میشود. گهواره ارتباط میان «بودن» از «جهانِ بود» و «شدن» از «جهانِ نِمود» را در قوۀ خیال میجنباند. این عنوانِ هوشمندانه نه تنها از ظرفیتهایِ تاریخی پشتیبانی میکند؛ بلکه با به تعویقانداختن معناها به کَندوکاوهای قوۀ خیال مجالِ بروز و ظهور میدهد. نقاش با انتخاب این عنوان، تحلیلی درونماندگار از «بودن» به «شدن» و «نمودن» را به چالش میکشاند. گهواره میتواند سرآغاز راهی نو باشد درباره زیست انسان، زیستی که با شور زندگی همراه است نه زندگانی، که زندگی قرارهایی نانوشته با سختیهای مداوم دارد. گهواره یک مسیر است و الصاق و الحاقِ هر معنا، آن را به سویِ چیزی میکشاند. آثار مجموعۀ گهواره جنبیدن بارِ درونِ «بودها» را با دقت وارسی میکند و بر قطعیتِ تکمعنایی در «نمودها»رأی منفی میدهند؛ زیرا معنا یک مسیر است. نقاش با باریکبینی، پسِ پشتِ تجربههایش را در کلمۀ گهواره میگنجاند و به پرسش میگذارد: ارجاع تصویری نان به نانِ واقعی است یا نانی که میتواند ماهیتِ غذایی خود را از دست بدهد، مانند تبرُّک کردن در مراسمِ عشای ربانی؟ فیگور باید تنی تمامعیار و شستهورُفته باشد یا در بود و نمود˚ رفتوآمد کند؟ کار گهواره فراهم آوردن محملی است برای خواباندن یا هوشیارکردن است برای گام نهادن در مسیری متفاوت؟ یا هر معنی دیگری که مسیرها و تنشهای تکنیکی و اتفاقی میسازند؟ این گمانهها میتوانند در گذر از کل به جزء، نمودی از بود، به حساب آیند که منِ خلّاق همه را خوب برانداز میکند و بر آن است که نگذارد نمودها و شدنها در دامِ شعائر به بند شوند.
کمی جلوتر از ورودیۀ نمایشگاه، آویختههایی با پشتههایی از کاه و کِرمهایی خشکیده، مخاطب را به خود وامینهد؛ گویی واسطههایی میان معنا و تصورند و اشاره میکنند که «بودها» به واسطۀ «نمودها» رخ مینمایند؛ زیرا معنا هرگز تکمیل نمیشود و قطعیت نمییابد.
آنها پرسشهایی از اندیشیدن به چیزهای مشتقشده از چیستیهایِ فلسفی مطرح میکنند تا بگویند یکی از شاهراههایِ اصلی فهم و تأویل معنا در مجموعۀ گهواره، عبور از باریکههای پرنشیبوفراز از تطبیقها و دَمسازیهاست. ختایی از سویی مخاطب را فرامیخواند برای تعمیق در وجود نامتعیّن و موجود معیّن˚ از بودِ دیرو̊ز به نمودِ امروز با اجراهای شورمندانه و بیانگرانه و از سویی دیگر پیوستگی و تداوم هنر ایران را با قواعدی فردی و با تمهیداتی تجزیه میکند؛ سپس نتایج حاصل از تجزیهها را با مهارتهای اجرایی و درکودریافتهایش ترکیب میکند و تحلیلهایش را در ترازهایی چندساحتی˚ و در آزمونهای مختلف به میدان تصویر میآورد. نقاشیها بینندهها را با تفاسیری از واقعیت انسانها و مصائبشان، اشیا و عناصرِ معلق یا ایستا روبهرو میکنند تا آنها ساحتها و ترازها را مسّاحی کنند. دغدغۀ مهرداد ختایی انسان است. نقاش از اتفاقات آنی و لحظهای ریزش رنگها و لکّهها برای بیانِ اصلیترین دغدغههایش استفاده میکند. او به انفصال و اتصال خطوط، انبساطِ درون به بیرون و انقباض بیرون به درون شخصیت میدهد تا بودها، نمود کنند. هنرمند زخمهای پیداوپنهانِ انسانها را گاه در مقامِ ناظر و گاه شارح روایت میکند. هنرمند مهارتهایِ تکنیکی در طراحی، نقاشی، چاپِ دستی، عکس و مواد مختلف˚ بهکار میگیرد تا وضعیتهایی از انسانِ گرفتار˚ با آوارهایی از احساسات گُنگ و شورمندانه به تصویر در آید تا منِ گذشته نه در پسنگری و تاریکی مطلق رها بماند و نه برای پیشگویی از آینده گرفتار شود، کارِ دشواری پیشِرو دارد. ختایی وقتی از زمان حال میگوید؛ نشان میدهد منِ گذشته چقدر حرف از آن گفتها و این سخنها دارد از پرسهزنیها و سردرگمیهای انسان که همواره در پیِ التیامِ خویش، تاریخ میسازد. این هنرمند با راهنماییها و نشانگذاریها، راهبلدِ بسیار موفقی است برای بیننده تا بیندیشد و مدّاقه کند.
نقاش سفرههایش را میچیند و وامینهد تا بیننده کلّیت یکپارچهای را تماشا کند تا با تغییر دائم نگاه، عرصۀ فضاها و میدانها را بسنجد و آنها را با ذائقۀ خود بچشد. گویی عقربۀ گاهشمار˚ مفسرِ جهانهایی شده که گاه متوازی و گاهی شبکهای، کنارِ هم˚ یا برای هم˚ دغدغههای نقاش را برمیشمرند.
آنچه مسلم است نقاش به دنبال «هویتسازی» با استفاده از ویژگیهایِ نگارگری نیست. او از چنین روایتهایی میگریزد و بر روایتهایِ خردوکلانِ خود˚ نور میتاباند. مهرداد ختایی آداب رنگها و منشِ زیباشناختی در نگارگری را تکریم میکند. این مسیر بیشوکم با کنشهایِ نرم و روانِ در موقعیتهایِ مختلف قابل شناسایی است. بنابراین ارجاع به فضاهایِ چندساحتی در نگارگری، در موقعیتهای متفاوت بیشوپیش از هر چیز مسیری پرپیچوخم دارد و فقط یکی از مسیرهایِ معنایی در گهواره گنجانده شده است. این مسیر یادآوری میکند برای یافتن تازگیها و تبیین هستیشناسانه و فهمِ چگونگیِ یکی شدن جوهر طبیعت، انسان و فضا، لازم است مبانیای پایهریزی شود. ختایی پایههایِ تفکرش را در این مسیر بنا کرده است. نقاش با آگاهی از پیشینه و تنۀ سترگ و بسیار رسای نقاشیهایِ پنهان در کتابها میداند که دَمسازی با زیبایی و قوّتِ عمیق در بینش نگارگری آسان نیست و برای آفرینشهایِ نو، باید راهِ زیادی پیمود که نقاش پیموده است؛ آزمونهای بسیاری دارد که داده است. نقاشیها این مسئله را پیش میکشند که تعریفِ موازین زیباشناسی، بنا بر مقتضای هستیشناسانه، توانایی «شدن» در «بودن» را دارند.
مجموعۀ «گهواره» راهی باز میکند که در آن هنر با خصلتِ رهاییبخشی، ما را به سویِ امرِ نو رهنمون کند؛ این کار با تفسیری نقاشانه امکانپذیر شده است. این نگاه متفاوت و زیروزِبردار˚ تنه میزند به تودرتوهای منِ خلّاقِ که توانست دالانِ نَهیومَنعها را بگستراند و بختگشای نقاشی شود. نشانهها در برخی آثار با خطچینها گاه با همراهیِ سطوحی مُلَبس در درخشانترین تضادهای رنگی، فامهای آبی و قرمز، و گاهی با سفید و سیاهها به سوی هر خیالی راهی باز میکنند. مهرداد ختایی نمیتواند از گیرودار تعویق معناها بهسادگی عبور کند؛ ناگزیر روایتِ خود را تکمیل میکند. از اینروست که میبینیم نقاش گذشته را به امروز نمیآورد، تکرار و تقلید فرمی نمیکند؛ او لحظۀ شدن را با خطهای گسسته و پیوسته، رنگهایی متضاد، خاکستریهایی همراه در هندسههایی پنهان و آشکار به بودنها میبرد. دیواری میکشد میان «گذشتهنگری» و «تجربۀ فردی از فهمِ آن». نقاش گاه با دَمسازی و وِفاق و گاهِ دیگر با تضاد و نِفاق، میدانی نو میسازد و خیال هر بینندهای را به سویی برمیانگیزاند. او انتظارهای کنجکاوانه از چیس̊تها را در ذهن مخاطب مدام به تعویق میاندازد از صحنهای به صحنۀ دیگر و اینگونه بلیطِ تماشای میدانی دیگر را پیشفروش میکند.
در این مجموعه، میانۀ میدانها به منزلۀ زمینه و فیگورها به مثابۀ فرم عمل میکنند. در غالب آثار، بدنها تکافتادهاند در میانۀ تعلیقِ اشیا، گویی که آنها برای تداعینشدن تصویری یا شمایلی، عامدانه تکشدگی را پذیرفتهاند. هنرمند آگاهانه برای رهایی از قطعیتها آزادانه عمل میکند، گاه گسست لحظهای خطوط و فرمها را دستآویز قرار میدهد و از طریق انتزاع به استقبال شکل و فرم ناب میرود و گاهِ دیگر بر بدنمندی متمرکز میشود تا با گزینش و منزویساختنِ خطوط، یک کلِّ مرکب را تعریف کند. کلیّتی که بتواند بازنمایی را در مواجهه با امورِ غیرمترقبه نیز تعریف کند. هنرمند هوشمندانه مراقب است تا در دامِ نگرش بنیادگرانۀ «همسانسازی» نیفتد. او میداند قدرت جاذبۀ هستۀ هنر با تجارب پیشین و منطقِ درونی، آنقدر هست که هنرمند را وادارد که به دنبال راههایِ تازه باشد و با این منش دست به انکشاف بزند و به دنبال پرسشهای کلیدی برود. «خودآیینی» در مجموعۀ «گهواره» کلیّتی هماهنگ را ارائه میدهد؛ از شخصیتدادن به اتفاقات پیشآمده از حرکتهای درون به بیرون از سامانهای هندسههای پنهان و آشکار در ترکیببندیهایِ گاهی پویا و گاهی ایستا.
به همین قلم بخوانید:
آذین ذوالفقاری در نمایش ناسور | حکایتِ تن از تجربۀ زیسته
امید بازماندگان | حکمتِ اشیا در نگاهِ خیره
نقد نمایشگاههای دیگر را ببینید:
در همین ارتباط دنبال کنید: