آذین ذوالفقاری در نمایش  ناسور | حکایتِ تن از تجربۀ زیسته‌

نمایشگاه نقاشی ناسور در گالری اُ

آذین ذوالفقاری گالری اُ ناسور

نمایشگاه نقاشی آذین ذوالفقاری با عنوان ناسور در گالری اُ | می‌خواهم که دادِ تاریخ این تن را به تمامی بدهم تا هیچ احوال پوشیده نماند.

تن چه می‌کند؟ آیا چیزی چون سیاست تن وجود دارد؟ این تن را چگونه باید خواند؟ تنی که به ناگاه در خود ویران می‌شود و دیوارهای سنگین و غیرقابل نفوذ را آینگی می‌کند. در ظاهرِ لَخت و تعصب‌زده، خود را فرا می‌خواند؛ بی‌جان بر خود می‌نگرد از نظامِ محاسباتی دادِ سخن سر می‌دهد از حجمۀ  خود بر خود. خودی که  خود را بیگانه می‌پندارد تا ایمن بماند. سندرمی که در قامتِ شیارها و لکه‌ها رُخ می‌نماید؛ محاسبات را بر هم می‌زند؛ سنگ‌دانه‌های ریزودرشت‌ را بَر˚ و دَر˚ خود فرو می‌ریزاند؛ نیروهایی آزاد می‌کند از تن به دیوار از درون به برون و از برون به درون. این سیاستِ تنی است که بر خود بیگانه شده است و گریزی از آن نیست؛ دور نرویم که روح زمانۀ خویش است. اگر پرده‌های نازک و رنجور کنار روند؛ اگر دری یا پنجره‌ای باز شود؛ بر ملامت بینندگان می‌افزاید. پیداست که آذین ذوالفقاری بر آنست که او را از مُبرِمان نشمُرَند؛ او باور دارد هیچ ‌چیز نیست که بخواندن نیَرزد؛ زیرا که آخر˚ حکایتِ تن از تجربۀ زیسته‌ خالی نیست.

آذین ذوالفقاری گالری اُ ناسور

آذین ذوالفقاری متولد 1361 و اهل نیشابور است. او جزو هنرمندانی است که آرام و گزیده فعالیت حرفه‌ای خود را پیش می‌برد. «ناسور» اولین نمایشگاهِ  انفرادی ذوالفقاری است. این نمایشگاه متشکل است از هفت نقاشی در ابعاد متفاوت و اغلب سترگ. هنرمند گزارۀ نمایشگاه را مبتنی بر تفکر سیستمی نوشته و از دغدغه‌های خود در تعیین مرز با دیگری می‌گوید؛ از حدومرزها از پوستۀ دیوار تا پوستۀ تن و تشابهِ خانه‌و‌بدن که هر کدام محل امن‌و‌انفصال با دیگری است.

آذین با نگرش تصویری‌ـ‌ساختاری خلاصه‌وار واقعیت مشهود بیرونی را در ظاهرِ یک کلِ همبسته به واقعیت درونی پیوند می‌زند. تباینِ رنگ‌ها، فام‌داروبی‌فام، تضادِ سطوح بزرگ‌وکوچک و سختیِ مرزها را در فرورفتگی‌هاوبرآمدگی‌ها تشدید می‌کند. ناسور به دور از حرکات متشتّت، مرزِ روایت‌هایِ خود را با ویژگی‌هایی ثابت و به‌هم‌پیوسته بر دیوارهایی سراسرنما که سازَندِشان در طول تاریخِ تجربۀ زیستۀ نقاش، گرفتارِ بدفهمی و باورهای لایتغیّرِ زمانه شده، خط‌کشی کرده است.

آذین ذوالفقاری گالری اُ ناسور

رُکن اصلی نقاشی‌ها سطح‌هایی هستند که به چشم اجازه می‌‍‌دهند که همچون حس لامسه عمل کنند. آذین تلفیق دو حس لامسه و بینایی را تضمین می‌کند؛ با فاصله‌هایی به نِسبت برابر میان بافت‌ و حس لامسه، تا چشم بتواند بافت‌ها را لمس کند.

نقاش در عمق‌نمایی‌هایش ‌ـ‌که دقیق مراعات نکرده‌ـ‌ قصدی برای نقاشیِ عکاسانه ندارد تا از این طریق سطوح را به عقب‌وجلو براند و مناسبات میان نیروهای بصریِ در حال گسترش را مسدود ‌کند. او بنابر قواعد خودخواسته دخل‌وتصرف‌هایی اعمال می‌کند. نقاشی‌ها با زاویۀ دید ترکیبی (روبه‌رو و نیم‌رخ)، بلندایِ سطوح را در زوایایی معلوم می‌سازند تا از این طریق مخاطب به‌ دنبال حلِّ چیستیِ فضایِ گُنگِ اندرونی برود.

آذین ذوالفقاری گالری اُ ناسور

کار چشم دیدن است و کارِ جلوه‌هایِ بصری دعوت˚ به تماشاکردنِ نادیدنی‌هایِ پشتِ پرده‌ها، درزهایِ بازماندۀ حصارهاوحفاظ‌های پنجره‌هاست. ساکنان بیگانه از پشتِ دیوارها برای آشنازدایی، خود را به بیرون بَر می‌کشند. گاهِ دیگر اندرونی‌ها، در شمایلِ چین‌وشکن‌هایی آویخته، نازک‌طبع و مَحیلانه به واسطۀ فام‌های قرمز و آبی یا بی‌فامیِ رنگِ سفید، خود را در قامتی منتزع˚ می‌نمایانند و راه تداوم نگاهِ مخاطب را می‌بندند.

پرده‌ها این˚ تن‌پوشانِ اندرونی‌هایِ ناآشنا که از خود اَمان گرفته‌اند، در گفت‌وگو با بافت‌‌هاوشیارهایِ تن‌هایِ لَخت و صُلبِ دیوار‌ها، قیمومیّتِ نهادهای مسلطِ حاکم را از سلول به سلولِ تن‌شان بیرون می‌کشانند و به نظاره‌ می‌گذارند. آن‌ها در خلوتی دیگر  در توبه‌توی خط‌به‌خط‌هایِ کِرکِره‌ها، ارزش ذاتی فرم و ماده را با رنگ‌های شُرِّ‌ه‌کرده یادآوری می‌کنند. ریشه‌های فلسفی این نگاه را می‌توان در اندیشه‌های پدیدارشناختی و ادراکات حسی ردیابی کرد. آذین عنایت تام و تمام به این مسئله دارد که با تصویر فقط می‌توان گوشه‌ای از تمامیت یک واقعه را انعکاس داد. او نشان‌ می‌دهد که نه تنها آگاهی‌ای که به واسطۀ دیدن یک تصویر حاصل می‌شود کامل نیست، بلکه محسوسات ذهن انسان می‌تواند جاهای خالی و سایه‌هایِ مخفیِ سطوح دو بعدی را پُر ‌کند و آگاهی را به سمت کامل شدن سوق ‌دهد.

آذین ذوالفقاری ادراکات و دریافت‌هایش را فراتر از آنچه چشم می‌بیند، نشان می‌دهد و میدان تخیل را برای ذهن خواننده فراخ می‌نماید تا درک حس نهفته در تصویر، به کار ‌افتد. نقاش برای رسیدن به دلالت‌های گوناگون نیازی به کاربردِ انبوه نشانگان، علائم، کدها و قراردادها نمی‌بیند و این نهایتِ معنای ایجاز است. نَسَبِ صوریِ آثارِ نمایشگاهِ «ناسور» به نگرشِ فرمالیسم‌‌ها می‌رسد؛ اندیشۀ «کم زیاد است» را به عمل می‌آورد و بعد همۀ این دستاوردها را در بارقه‌هایی از جهانِ مثالیِ خلاصه می‌کند. ناسور صُورِ اصیل و نوآوری‌هایش را در عرصۀ سطوح ‌‌ـ‌دوبعدی‌ها‌ـ جستجو می‌کند. به‌عنوان مثال «بن‌بستِ چهل‌وپنجم» که یادآورِ بالکن‌هایِ بناهایِ صفوی است، بیننده را همراهی می‌کند تا با طیِ مسافت از یکی جاده‌هایِ این مسیر پَر پیچ‌وخم، بایستد و گذشته را از نو بنگرد. مخاطب  فارغ از صداهایِ نابه‌هنگام و فرسایشیِ روزگار می‌تواند دمی تازه کند و یاد سنت‌های پیشینیان را گرامی بدارد. شیوۀ بدیع و تجربه‌های نو در این نمایشگاه با عنایت به جنبه‌های اندیشگانی، راه را در عرصۀ فرم‌های بازوبسته باز گذاشته است.

آذین ذوالفقاری گالری اُ ناسور

آذین ذوالفقاری کلیۀ عناصر ضروری را در صورتی موجز بیان می‌کند و سکوت اجباری فضا را بر بیننده توضیح می‌دهد. زبانِ تصاویر او در گذر از سایه‌هایی بی‌وزن و ترازبندی سطوح به دور از هر پُرگویی، پرسش‌هایی استعاری از عالمِ مثال را پیش می‌کشد؛ باید بر آن‌ها تأمل کرد. هنرمند روایت‌هایِ از سرگذراندۀ خود را در بین سطور نانوشته به امانت گذاشته است. مخاطب ناگزیر باید غلظتِ سنگین و سختِ بافتِ دیوارها را تاب آورد تا پَس از مسّاحی دیوارهایِ پوشیده از پنجره‌های پُروخالی، بی‌پرده‌وباپرده یا ردیفِ خط‌به‌خط‌‌ِ کِرکِره‌ها و سطوح برآمده یا فرورفته بر زمینۀ خاکستری‌های رنگی، گذر کند.

آذین ذوالفقاری می‌داند که هوشمندانه باید در پیِ نوکردنِ هم اکنون باشد؛ نه لَمیدن بر گذشته و نه تسلیم به روزمرگی و نه رشک بردن به آینده. او می‌داند که برخلاف زمانۀ امروز، محدود ماندن به یک موقعیت، زبانِ بیان، تکنیک‌و‌موضوع، سرانجام به تک‌صدایی و متحدالشکلی می‌انجامد که خلافِ طبعِ هر هنرمندِ دغدغده‌مندی است. ناسور را باید شروعِ جدیدی برای راه‌گشایی به گفت‌وگوهای تازه دانست.

نقد نمایشگاه‌های دیگر را بخوانید.

Authors