گفتگوی جاوید رمضانی با هایده زرین بال هنرمندی کمتر دیدهشده
جریان امروز هنر در جهان، جنگ بین اقتصاد و نگاه انسانی به هنر است. آنچه هنر را تبدیل به یک کالا یا برات اقتصادی کرده که امکانی برای جابهجایی پول است و رویکرد مقابل آن که هنر را هر چه بیشتر وارد زندگی انسان کند. همچون نسل جدید موزهها یا پروژههای کیوریت شدهای که موزهها را تبدیل به مکانی برای تجربه هنر توسط انسان میکند.
در چنین دنیایی هنرمندانی هستند که روح زمانه خودشان را در آثارشان بازتاب میدهند و وظیفهی نهادهای اجتماعی است که این هنرمندان را بشناسند و آنها را به جامعه هنری معرفی کنند؛ اینها کسانی هستند که میتوانند الهامبخش افراد زیادی باشند.
هایده زرین بال یکی از این افراد است که دیدن و شناختنش ارزشمند و بازخوانی خود و آثارش به ما کمک میکند بتوانیم بفهمیم چگونه یک هنرمند زیست طبیعی و واقعی خودش را در کارش بازتاب میدهد.
هایده زرین بال در اوایل دهه ۴۰ وارد دانشگاه هنرهای زیبا تهران شد. او در خاطراتش میگوید من نقاشی کردن را از بچگی دوست داشتم ولی در مدرسه خیلی خوب انشا مینوشتم به حدی که همه فکر میکردند رشته ادبیات بخونم اما درواقع من در همان دوران بچگی هر شب نقاشی میکردم. در ۱۸ سالگی در کنکور دانشکده هنرهای زیبا شرکت کردم و وارد این دانشکده شدم.
قبل از کنکور مادرم من را به کلاسهای پتگر در چهارراه جمهوری برد و روزی که کنکور دادم را خوب به یاد دارم. تصور من از کنکور این بود که یک برگه میگذارند جلویم و من رویش نقاشی میکشم. روزی که وارد سالن کنکور شدم شکه شدم مجسمههای آنتیک عظیمی که دورش ۴ یا ۵ سه پایه گذاشته بودند و من باید در کاغذ ۷۰ * ۵۰ میکل آنژ را میکشیدم.
گیج شده بودم و آقای جوادی پور که آن موقع نمیشناختمش به من کمک کرد و به هر حال هر طوری بود در دانشگاه قبول شدم.
در دانشگاه وارد آتلیه جوادی پور شدم که آن زمان اصغر محمدی شف آتلیه بود. همدورهایهای من احصایی، فرنگیس آرایی، مینو اسدی، نامی، جعفری و شیوا بودند. نیکزاد نجومی در آتلیه پایین (آتلیه جواد حمیدی) بود، آیدین آغداشلو و کیارستمی را هم در آتلیه بالا (آتلیه صدر _ سیحون) میدیدم.
آن موقع آقای سیحون رئیس دانشکده بود و دانشکده منطبق بر سیستم بوزار بود. سیحون خیلی سختگیر بود و دانشجوها را در دانشگاه نگه میداشت کسانی بودند که ۱۳ ساله مدرک میگرفتند.
حسن حاتمی آذر ۸ سال بود میآمد ولی هنوز ترم سوم بود. من ترسیدم و میخواستم کنکور ادبیات بدهم که محمد میرفندرسکی رئیس دانشکده شد.
همان موقع افرادی همچون وزیری مقدم به عنوان استاد وارد دانشکده شدند و من در دانشکده ماندم.
زرین بال در آن دوره بیشتر فیگوراتیو کار میکرد درست برخلاف موج زمانه که پاکباز و همفکرانش در گالری قندریز آن را پشتیبانی میکردند. حتی او تعریف میکند که وزیری مقدم چقدر به او اصرار میکرده که آبستره کار کند و نمیتوانسته، همانطور که همیشه بوده. او هنرمندی است که هرگز پیرو مد زمانه نبوده و نیست؛ بلکه نقاشیهایش را از احساسات خالصی میگیرد که محصول تجربه زیست و دانش عمیق او نسبت به زندگی واقعی است.
زرین بال از اوایل تحصیلش در دانشکده به آموزش روی آورد و در مهدکودک و دبستانها درس میداد تا خرج تحصیلش را از خانواده نگیرد حتی ویترین فروشگاهها را میچید و از این راه درآمد کسب میکرد.
در آن دوران رقابت تنگاتنگی در دانشکده هنرهای زیبا برقرار بود اما زرین بال خود را از این رقابت دور نگه داشت. او کار کرد و همواره مسیر شخصی خود را در کارهایش پیگیری کرد.
در دوره دانشجویی دیوانهوار طراحی میکرد و از آن دوره به بعد حسن حاتمی آذر کارهای او را جمع کرد کادر کرد و روی مقوا چسباند.
زرین بال در شهریور ۱۳۴۹ پس از فارغالتحصیلی به عنوان معلم در هنرستان میرک تبریز مشغول به کار شد. برای اینکه حتماً در هنرستان تحصیل کند مجبور شد با خانوادهاش به تبریز برود درحالیکه ازدواجکرده بود.
بعدتر محمدحسین حلیمی که همدوره او بود او را برای تدریس در مدرسه عالی ساختمان معرفی کرد بعدازآن نیز با نفیسه ریاحی آشنا شد که او را به کانون پرورش کودک و نوجوان برد که در آنجا به عنوان انیماتور مشغول به کار شد. پسازآن در دانشگاه فرح پهلوی تدریس کرد. در این زمان او بچهدار شده بود و در کنار بچهداری و کارهای خانه، تدریس و البته نقاشی هم میکرد. او در تمام دوران زندگیاش به زیست اندیشمندانه یا به قول خودش «جستوجو» ادامه داده است.
او تا سال ۱۳۵۷ برای خود نمایشگاه مهمی نگذاشته بود درحالیکه برای شاگردانش حتی در انجمن ایران و آمریکا نمایش ترتیب میداد.
حالا بعدازاین همه سال و البته چندین نمایشگاه غیرمتمرکز، زرین بال به نقطهای رسیده است که میخواهد تجربه تمام این سالهای پرتلاطم را با آثارش به هم پیوند بزند. در دنیای امروز هنر که هنر فیگوراتیو روزبهروز در حال قویتر شدن است زرین بال در حال کشیدن نقاشیهای آبستره است آثاری که میتوان به آنها عنوان آبستره اجتماعی را هم داد. آثاری که در عین آبستره بودن کاملاً بر انسان تمرکز دارد. او در دورهای سعی کرد آبستره محض، به این معنی که نقاشیهایی مبتنی بر محاسبات فرم گرایانه و جدا از احساسات انسانی بیافریند. حتی در دورهای به کلاژ روی آورد؛ اما اتصال قوی او به جریانات جامعهای که در آن زندگی میکند و تعهدش به فرم طبیعی زیستی و احساس مسئولیت او در برابر فرزندانش در عین عشق به نقاشی آثاری را به وجود آورد که بازتاب زمانه در نقاشی است و نشاندهنده تعهد زرین بال به زیستن انسان است.
از همین هنرمند بیشتر بخوانید: