نگاهی به سیر هنر مصر از دورۀ مدرن تا معاصر
این سلسله متون در ادامه پروندۀ معرفی هنرمندان جهان عرب[۱] و در تکمیل آن میآید.
سنگینی سایۀ اروپامحوری بر تاریخ هنر جهان عرب در مقام حوزهای که به عنوان «دیگری» در نسبت با غرب تعریف شده، چیزی است که باید در بررسی هنر این منطقه در نظر داشت. مصر به عنوان کشوری با پیشینۀ تاریخی کهن و تاریخ پیچیدۀ استعماری، از بدو مواجهه با غرب، در تلاش برای پرکردن شکاف میان تجدد و سنت بوده است. هنرمندان مصری همواره با مسئلۀ بازتعریف هویت هنری خود درگیر بوده و تلاش کردهاند با بازگشت به داشتههای فرهنگی و بومی راهی برای این مهم بیابند. آنها در این مسیر رویکردهای مختلفی را پی گرفتند و جنبشهای متعددی را بنیان گذاشتند. در این قسمت نگاهی میاندازیم به هنر مدرن مصر، در اوج دوران ملیگرایی -در ادامۀ جریان بیداری (النهضه)- در تلاقی با تکنیکها و سبکهای غربی و حرکت تدریجی آن به سمت هنری جهانی، در معنایی خارج از تعریف غرب از تاریخهنر خاورمیانه.
مقدمه:
مصر که به اهرام ثلاثه، فراعنه و خط هیروگلیف شناخته میشود، در سال ۴۶۱ میلادی در پی هجوم اعراب مسلمان، فرهنگ اسلامی را در خود جذب کرد و طی دو قرن به مملکتی عربی تغییر وضعیت داد و در نهایت در سده چهاردهم، اسلام در آن به عنوان دین اکثریت مصریان پذیرفته شد. در ۱۵۱۷ مصر تبدیل به ایالتی از امپراتوری عثمانی گشت و تا استقلال کامل در ۱۹۲۲، سلسلهای از جنگها و استعمار فرانسه و انگلیس، انقلاب و اعتراضات را از سر گذراند. تاریخ شناسان آغاز ظهور عناصر غربی در جهان عرب را لشکرکشی ناپلئون در اواخر قرن ۱۸ میلادی میدانند و مصر نخستین کشور عربی محسوب میشود که هنر غربی را پذیرفت. طی دهههای اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، ایدۀ مصر به عنوان کشور مستقل در محافل روشنفکری ظهور کرد. مدرنیزاسیون سریع مصر در پیوند با ملیگرایی عربی، هنر مدرن مصر را حائز جایگاه مهمی در جهان عرب کرد. تغییر اولویتهای زیبایی شناختی همراه با نیاز به یک هنر بومی منجر به جنبش هنرهای مدرن در مصر شد.
استقرار اروپاییها در کشورهای عربی، به تأسیس مؤسسات و مراکز جدیدی برای پذیرش و آموزش هنرمندان عرب انجامید. مصر اولین کشور عرب بود که هنر و فنون خود را با استفاده از این امکان توسعه بخشید. تحصیل و زندگی هنرمندان و روشنفکران مصری در سرزمینهای اروپایی و تسلط بریتانیا و فرانسه بر این کشور راهی شد برای ورود ایسمهای غربی با این تفاوت که مصریان همواره سعی داشتند با بومیسازی و ملیگرایی آنچه را که اروپا ابداع کرده بود با مفاهیم و موتیفهای ملی فرابگیرند و آثاری از جنس دغدغههای خودشان بیافرینند.
با تأسیس اولین مؤسسه هنری جهان عرب در ۱۹۰۸ با حمایت و کوشش شاهزاده یوسف کمال مجموعهدار و هنرمند مبتدی و مدیریت و پشتیبانی گیوم لاپلن[۲] هنرمند و مجسمهساز فرانسوی مقیم مصر، هنر مصر به سمت آفرینش مدرنیستی حرکت کرد. این مدرسه دارای شش بخش طراحی، نقاشی، مجسمهسازی، معماری، تزئین و خوشنویسی بود که از این میان تنها خوشنویسی اصالت مصری-عربی داشت. پروژۀ متمدنسازی نهفته در تأسیس مدرسۀ هنرهای زیبای قاهره متضمن تمرین تکنیکها و ژانرهای غربی مثل نقاشی رنگ روغن، برهنه و منظره بود که به تدریج بدل به یک ضرورت برای درآمیختن با مدرنیته شد.
ملیگرایی فرهنگی
برای ملیگرایی مصر باید چند شاخۀ مختلف[۳] درنظر گرفت. اما در تعریف کلی میتوان بین دهۀ ۱۹۲۰ تا ۱۹۶۰ را اوج ملیگرایی مصر تلقی کرد که تقریباً با استقلال مصر در ۱۹۲۲ شروع و با شکست اعراب از اسرائیل در ۱۹۶۷ پایان میابد. طی دهه ۱۹۲۰ یافتههای تازۀ باستانشناسی تا حد زیادی پیوند خیالین با گذشته را تقویت کرد. مسلماً یکی از مهمترین آنها کشف مقبره توتعنخآمون بود که در ۱۹۲۲ توسط مصرشناس بریتانیایی هاوارد کارتر[۴] کاووش شد و تأثیری بیسابقه بر مردم گذاشت. اولین نسل از هنرمندان مدرن مصری با بازگشت به هنر فراعنه به گرامیداشت هویت و میراث ملی رو کردند (ملیگرایی فرهنگی). این حرکت به خصوص در معماری و مجسمهسازی با احیای هنر کلاسیک مصری و استفاده از تکنیکها و تأثیرات مدرن، سبک نو-فرعونی را پدید آورد.
همراه با ظهور جنبشهای ملیگرایانه، گردش هنرمندان و تصاویر بین مصر، خاورمیانه و اروپا بر ضرورت بازنگری تدریجی رویکردهای هنری مطابق با این مبادلات تأکید میکرد. نسل «پیشگامان» (الرواد) اولین مصریانی بودند که در سنت غربی آموزش دیدند. اکثر آنها برای ادامه تحصیل در اروپا بهخصوص پاریس، فلورانس و رم کمک هزینه میگرفتند. این هنرمندان در بازگشت از سفر مطالعاتی اروپا از دهۀ ۱۹۲۰ هنر مدرن مصر را پایه گذاردند. دانش هنرهای زیبا (الفنون الجمیله)، آنچنان که توسط غرب تعریف شده بود، به تدریج به پیشنیازی برای پرداختن به هنر در مصر تبدیل شد. پیشگامان با چالش درگیری با ژانرها و تکنیکهای جدید مواجه بودند. چرا که از ایشان انتظار میرفت سبک ملی را توسعه دهند که با نهضه یا بیداری یا همان رنسانس مصر مطابقت داشته باشد.
در دو قسمت بعدی به برخورد هنرمندان با این مسئله در کار دو تن از این نسل؛ محمد ناجی و محمود مختار، میپردازیم.
- براتی، بهاره؛ محمدزاده، مهدی؛ مریدی، محمدرضا و خاورنژاد، سعید (۱۴۰۱)، تاثیر جریان ملیگرایی عربی بر هنر مدرن مصر (مطالعه تحولات هنر مدرن مصر از ۱۹۲۰ تا ۱۹۶۰). مجله هنر و تمدن شرق، ۱۰ (۳۸)، ۵-۱۶.
- غلام پوراکی، اکرم، پایان نامه ارشد نقاشی، دانشگاه الزهرا، راهنما: دکتر مهرانگیز مظاهری، معرفی هنرمندان شاخص عرب. ۱۳۷۹.
- حیدری، نصیبه، هنر برای آزادی؛ پژهشی در شکلگیری سوررئایسم مصر، فصلنامه علمی-ترویجی مطالعات هنرهای زیباو دوره ۳، شماره۹، زمستان ۱۴۰۱.
- مقدادی، سلوا (کیوریتور مستقل)، هنرمدرن مصر، وبسایت مِت میوزیم (مقالات)، اکتبر ۲۰۰۴.
- رضوان، نادیا(دکترای تاریخ هنر، دانشگاه بِرن)، از دایانا تا ایزیس: رنسانس مصر و سبک نو- فرعونی (دهههای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰)، وبسایت اُپنادیشنبوکس،۲۰۱۷.
- حامدی، مهدی؛ مریدی، محمدرضا؛ کامرانی، بهنام؛ رویکرد تاریخ فرهنگی به هنر خاورمیانه (مفهوم دیگربودگی در آثار هنرمندان ایران و عرب)، مطالعات تاریخ اسلام، سال پانزدهم، شماره ۵۶، بهار ۱۴۰۲، مقاله علمی و پژوهشی، صفحات ۸۳-۱۱۰.
[۱] این پرونده در چندین قسمت توسط دنیا حافظی حقانی کار شده
[۲] Guillaume Laplagne
[۳] ملی گرایی فرهنگی: باستانگرایانه و تاریخگرایانه
ملیگرایی اجتماعی: بومیگرایانه و منظرهنگارانه
ملیگرایی سیاسی: بیانگرانه و سوسیالیستی (از منبع شمارۀ۶)
[۴] Howard Carter
به همین قلم بیشتر بخوانید: