هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟
در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱]
[…] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای از این چیزهاست؛ جنسیت من هم بخشی از «من». اگرچه اغلب آن را از یاد میبرم چراکه در من تنیده است و من نمیتوانم بیرون از خود به آن بنگرم.[۲]
بعضی هنرمندان نهتنها دربارۀ کار خودشان، بلکه دربارۀ کار دیگر هنرمندان هم خوب مینویسند؛ چهبسا هنرمند/منتقد ها در نتیجۀ احترام حرفهایشان هم به هنر و هم به زبان، اغلب متون درخشانی در حیطۀ هنر پدید آوردهاند.[۳] غزاله هدایت نمونۀ بارز هنرمندی فعال است که در حوزۀ نوشتن از هنر هم دستی پرمایه دارد. شاید تازهترین حرکت او در جهت پیوند تصویر و کلمه، تأسیس خانۀ بایگان عکس و کلمه باشد؛ آرشیوی طبقهبندیشده از آثار ۱۸۱ عکاس بههمراه کتابخانهای با بیش از ۲۰۰۰ جلد کتاب در حوزۀ عکاسی. هدایت در مقام دبیر عکس مجلۀ «حرفه: هنرمند» سالها است در قالبهای مختلفی نوشته و ترجمه کرده. در اینجا، براساس آنچه گیلدا ویلیامز در «خودآموز نوشتن از هنر معاصر» آورده، نگاهی به تعدادی از نقد/مرورهای هدایت انداختهام.
غزاله هدایت در مرورهای خود (و البته در جستارها نیز) همیشه از زبان اول شخص مینویسد. شیوهای که در مرورنویسی، پرمخاطره است اما در مواقعی میتواند با صمیمیت خود کار همراستا شود[۴]. او همانطور که در آثار هنریاش بسیار با «خود»، تن و حواس درگیر است، در توصیف مواجهۀ خود با آثار نیز بدنمندی و حواس مختلف را مدنظر دارد؛
این چهار عکس یکسان […]، یکی پس از دیگری بر دیوار نصب میشوند و در نهایت چهار دیوار گالری را پر میکنند. یکی هم بر زمین آرمیده است تا در انتظار افتادن شاقول ها بیدار شود و بر دیوار بنشیند. باریدن باران این شاقولها به دست ما بینندگان است. هرکدام از ما میتوانیم نخ این شاقولها را در دست بگیریم آنها را رها کنیم ببارانیم و جان عکس را بگیریم.[…] شاقولها دوباره به صدا درآمدند.
گزیده از؛ غزاله هدایت، دمی بیاسای، عکسهایی که خاموش ماندند، نگاهی به نمایشگاه عکس کتایون کرمی، شمارۀ ۶۱ حرفه: هنرمند، پاییز ۱۳۹۵.
او در تفسیر، غالباً سیر افکار خود را دنبال میکند[۵]. اما بهعنوان هنرمندی که مبنای اصلی کار هنریاش عکس است، در مرورهایی که بر عکس هنرمندان نگاشته بیشتر بر نشانهشناسی تصویر تکیه کرده و تفاسیر مستدلی[۶] ارائه میدهد؛
[…] دست زیر شکم مادر هم، دستگیرۀ کیسۀ خرید شده است. اگر در تصویر آیدا عناصر درونیاند، اینجا همهچیز به بیرون ریخته است. زنی که زندگی را در خود میپرورد جایش را به مردی میدهد که شهر را زندگی میکند[…].
[…] کیسۀ رحِم و کیسۀ خرید اینجا بادکنکی است آبیرنگ که آینه (فرزند عکاس) را در آسمان سیاه نگه داشته است. تصویری سرخوشانه که بار سنگین آیدا (مادر کودک) و من را سبک کرده است.[…].
گزیده از؛ غزاله هدایت، و آغوشت اندک جایی برای زیستن، اندک جایی برای مردن، متنی بر مجموعه عکس سه لتی «آیدا در آینه» از شهریار توکلی، شمارۀ ۲۷ حرفه؛هنرمند، زمستان ۱۳۸۷.
در این نمونه میتوان سیر تفسیر نشانههایی را که نویسنده از عکسها انتخاب کرده و مسیر رسیدن او از تصویر به کلمه را دنبال کرد. همچنین لحن سیال و شاعرانۀ متن با توجه به ارجاع خود مجموعه به شعر، توجیه دارد. عبارات ملموسی مثل کیسۀ خرید و بادکنک به خواننده در فهم بهتر اثر کمک میکند[۷]. در نقد دیگری که بر مجموعه عکس «هستِ شب» نوشته، زبانی ساده و سرراست دارد و نتیجهگیریهای او بهراحتی در تصمیمات هنرمند[۸] قابل ردگیری است؛
[…] غزالی به مواد و روشهای سنتی عکاسی وفادار است و دنیای پیرامونش را ساده و مستقیم میکاود. […] موضوعاتی که انتخاب میکند ساده و پیشپاافتاده است. او تنها با دوربین میبیند و سعی دارد این سادگی را با تمهیداتی ذهنی و صوری در هم بیامیزد. […] انگار او همیشه کموبیش خواسته است از سطح تخت عکس فاصله بگیرد و آن را به یک شیء بدل سازد.[…]
[…]در این نمایشگاه، غزالی دوربین را از چشم خود برداشته است. آن را پایینتر روبروی اشیاء قرار داده است. بیآنکه در نمایاب دروبین به آنها نگاه کند، آنها را به دیدن واداشته است. انگار ما این طرف و آنها آن طرف شب شهر و شب مغازهها را با هم میبینیم.
گزیده از؛ غزاله هدایت، مروری بر نمایشگاه محمد غزالی، شماره ۵۴ حرفه؛هنرمند، بهار ۱۳۹۴.
این قطعۀ ساده و شفاف که با سادگی کار همراستا است، برای خواننده راهی به آثار گشوده، اما آنجا که میگوید «آنها را به دیدن واداشته» به وادی آرایههای ادبی و مفاهیم انتزاعی میافتد[۹]. درواقع او گاهی فاصلۀ بین فرم تا مفهوم انتزاعی را به جای توضیح مستدل با ادبیَت زبان پر میکند و اینچنین شاید خواننده نتواند سیر تفکر نویسنده را دنبال کند[۱۰] و در مفاهیم مجرد سردرگم شود[۱۱]؛
[…] در تمام کارهای الهه حیدری بیرنگی نقش پررنگی بازی میکند.[…] رنگها روی هم مینشینند تا چیزها و سرانجام احساساتمان روی هم انباشته شوند. انباشت رنگهای غلیظ، با ابزار خشک و خشن کاردک، سنگین میشوند تا فرمهایی بسازند که بهغایت سبکاند. او رنگها را میتراشد یا کنار میزند تا نفس بکشد. ردپای این کنارزدن و کنارهگرفتن را میتوان در مجموعههای اولیه هنرمند هم پیدا کرد.[…] تزلزل و شکنندگی، جان این کارها میشود. تراشیدن و پاککردن وسواسگونۀ این فرمها تا به این اندازه نه بیشتر و نه کمتر تمام ظرافت کار این هنرمند است.
گزیده از؛ غزاله هدایت، تَرَک لیوان، نقدی بر نقاشیهای الهه حیدری، شمارۀ ۴۸ حرفه؛هنرمند، پاییز ۱۳۹۲.
آنچه بیشازهمه در مرورهای هدایت قابل ردگیری است، ایستادن در یک نقطۀ نه این و نه آن است. ترکیبهای هم این و هم آن[۱۲] بارها (نه لزوماً بیجا) در مرورهای او تکرار میشود. گویی مراقب است هنر را به یک نتیجهگیری قطعی فرونکاهد. همانطور که در آثار خود نیز با امکان بازی میکند؛ امکان دیدن و خواندنی دیگر.
نیز آنچه هدایت بهخوبی در تفسیر خود به آن تکیه میکند کنش خلاقه، روند تولید اثر و تصمیمات هنرمند[۱۳] است. یعنی چیزی که در کار هنری خود او از اهمیت بالایی برخوردار است، در خوانش آثار دیگر هنرمندان نیز مهم است. او معناهای احتمالی کار را از شواهد بصری[۱۴] منتج از کنش خلاقه بیرون میکشد، تأثیر آن را بر خود بررسی میکند و نتیجه میگیرد که هنرمند با اثرش، دارد چه کار میکند؛ بهخصوص در آثاری که به قول او مثل عکس دیجیتال با یک کلیک، سریع به نتیجه نمیرسند بلکه در روندی از انتظار برای مشاهده، تولید میشوند.[۱۵] همچنین، هدایت در مرورهایش بر مجموعه یا نمایشگاهی مشخص از یک هنرمند، آثار را نه بهتنهایی بلکه در افق دیگر مجموعههای او بررسی میکند[۱۶]؛
[…] اگر در کارهای گذشته هاشورهای خودکاری، هم ردّ روزمرگی آدمهای دوروبر بودهاند و هم رد نگاه نقاش به آنها، اینجا انگار فقط خطیاند از روند کاری نقاش. هاشورها چهرهها را نساختهاند بلکه بر چهرهها نشستهاند، مرزی شدهاند میان ما و آنها و نه هاشورهایی که چون پیلهای دور ما را بگیرند. حتی […گاه] خطوطی ممتد شدهاند […] که مدام من را به بیرون میراند. این بیرونافتادن با ابعاد کارها هم دوچندان میشود.[…]
گزیده از؛ غزاله هدایت، نقدی بر نمایشگاه احمد مرشدلو، در گالری اثر ۱۳۹۳، شمارۀ ۵۱ حرفه؛ هنرمند.
در کل اگر بخواهم بر اساس فرمول سه مرحلهای ویلیامز[۱۷] مرورهای هدایت را نگاه کنم، میتوان گفت به هر سه سؤال اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟پاسخ میدهد. اگرچه گاه لحن او زیاده شاعرانه است، اما همین لحن شاعرانه و استفاده از ضمیر اول شخص مرورهای او را از هرگونه حکم قطعی در مورد آثار دور کرده و باعث شده نوشتارش بهنوعی از سیالیت خاص خود هنر برخوردار شود. چیزی که از منظر ویلیامز وجه بارز نقد جدید است؛ کمرنگشدن داوری و استفاده از نوشتن برای ایجاد زمینی برای قرارگرفتن اثر هنری و نه لزوماً تثبیت کامل آن در قالب متن مکتوب[۱۸].
[…] از این جهت کارهایی که نامی به خود نمیگیرند مرا بیشتر در خود نگه میدارند. مدام با آنها پر و خالی میشوم. و این در نگاه من تجربۀ هر اثری است که معنای تهی را حمل میکند. اما آنجا که چیزها نام میگیرند ما را به بیرون میرانند.[…]
گزیده از؛ غزاله هدایت، نقدی بر نمایشگاه محمدحسین عماد، شمارۀ ۴۹ حرفه؛ هنرمند، زمستان ۱۳۹۲.
این شماره از پرونده به هنرمند/منتقد اختصاص یافت. در باب اهمیت نوشتن از هنر میتوانید نگاهی به کتاب “خودآموز نوشتن از هنر معاصر” نوشتۀ گیلدا ویلیامز از نشر آوامسرا بیندازید. در شمارهی آتی از یادداشت های هنرمند در روند تولید اثر برایتان مینویسیم.
قسمتهای قبل از این پرونده را اینجا بخوانید:
مقدمه چرا خوب است هنرمند، دستی هم در نوشتن داشته باشد؟
قسمت اول | استیتمنت نویسی یا آنچه اثر را منحصر به فرد میکند
قسمت دوم | یادداشت روزانه/ پَس زدنِ مرگ
قسمت سوم | نامه هنرمندان | برسد به دستِ …
[۱] غزاله هدایت، چند کلمه دربارۀ عکاسی، شمارۀ ۳۱ حرفه: هنرمند، زمستان ۱۳۸۸.
[۲] غزاله هدایت، رویارو، شمارۀ ۲۵ حرفه: هنرمند، تابستان ۱۳۸۷.
[۳] ویلیامز گیلدا، خودآموز نوشتن از هنر معاصر، نشر آوامسرا، ۶۴
[۴] ن.ک. همان. ۱۳۳
[۵] ن.ک. همان.۹۹
[۶] ن.ک. همان.۸۵
[۷] ن.ک. همان. ۱۱۶
[۸] ن.ک. همان. ۱۰۴
[۹] ن.ک. همان.۱۱۵
[۱۰] ن.ک. همان. ۱۰۲
[۱۱] ن. ک.: همان. ۱۱۴و ۱۲۷
[۱۲] ن.ک. همان.۷۰
[۱۳] ن.ک. همان. ۱۰۴
[۱۴] ن.ک. همان. ۹۱
[۱۵] نقل به مضمون از غزاله هدایت؛ نادیدهها و ناشنیدهها، مجلۀ هنری نوریاتو
[۱۶] ن.ک. .ویلیامز.۵۷
[۱۷] ن.ک. همان. ۸۱
[۱۸] ن.ک. همان. ۵۰-۶۰
خانم دست مریزاد به نظرم داری استفاده از کتاب خودآموز رو آموزش میدی که خیلی کار جالبیه
مریم عزیز، خیلی ممنونم توجهت :٭