یادداشتی بر نمایش کهنه دکمهها نازلی عباسی به قلم جاوید رمضانی
گفتمان اشیاء دارای وجوهی متفاوتاند آنچنان که بودریار در کتاب نظم اشیاء این وجوه را بررسی و به تغییر کارکرد و بازگشت به چرخۀ مصرف این اشیاء را نوعی تمایل به ایجاد تمایز و تکنیکی در کسب سرمایۀ فرهنگی مینامد.
اسطورهسازی و ارتقاء از کارکرد به بستر نمادین مسیری است که امروزه در هنر معاصر با اشیاء بهطور روشمند تئوریزه گردیده و هنرمندان آن را به کار میگیرند.
در نمایش نازلی عباسی ما با سه بخش مواجه میشویم نخست چیدمانی از دکمهها بر روی زمین سپس تصویری واقعگرا و قدیمی که با شرکت بازدیدکنندهها و نصب دکمههای قدیمی با چسب بر روی این عکس که به انتخاب مخاطبان رخ میدهد و اثری ارزشمند را میآفرینند.
در کنار این دو بخش، بخش اصلی یعنی قابهای بیشماری که حاصل کلاژ دکمهها بر روی این تصاویر به همراه نقوش دوخته شده بر روی دیوارها نصب گردیدند خوانشهای متعددی را از عکس کلاژ پدید آوردهاند.
از نکات درخشان این نمایش استقبال مخاطبان جهت خرید این آثار است که با توجه به شرایط سخت اقتصادی نشان از تأثیرگذاری زیباییشناسی این کلاژ عکسها بر روی مخاطبان هنر معاصر است.
از نکات درخشان دیگر این نمایش ارائۀ قابهایی با سلیقه و زیباست که نشان از درک عمیق هنرمند از زبان تصویری خود است. نازلی عباسی در تقویت نظام نمادین پونکتومهای این عکسهای قدیمی کوشش کرده و جایگاه شیء را ارتقا داده است. در خوانشی روانشناسانه دکمه خود عاملی وحدتبخش در پوشش انسانهاست و نشان از تمایل تقویت نظام بین الاذهانی در موقعیت بحرانی ارزشهای کنونی جامعه ایرانی است.
اینکه انسانها در طول زندگی اشیاء بسیاری را گرد میآورند تعدادی از این اشیاء برآورد کنندۀ نیازهای اولیه بوده و تعدادی نیازهای ثانویه را تأمین میکنند. دکمهها برآوردهکنندۀ نیازهای اولیه هستند که پس از استهلاک لباس از آن جداشده و در کیسههایی برای استفاده مجدد گردآوری میشوند زنان درگیر این اشیاء هستند و در بساط خیاطی مادران ما شاهد گردآوری این مجموعهها هستیم تا بلکه روزی به کار آیند.
به این ترتیب هر دکمه باری از خاطره را برای این زنان درگیر زیستن دارند و بهطور پنهان نماد دادههای زیادی در خاطره هستند. نازلی عباسی سعی در پدیداری این نظام دالهای پنهان دارد بهواقع در دل این اشیاء رمان قطوری از تاریخ یک خانواده پنهان است.
دقت کنید که اشیاء روزمرۀ ما که تابع هوا و هوس و تمایل به مالکیت خصوصی هستند نوعی سرمایهگذاری عاطفی در کنار شور و شوق بشر قرار دارند و این مفهوم به جهت تعادل بخشیدن به زیستن گروهی انسانها و حیات انسانی معنی مییابد.
لباسی که با شور خریداری شده یا هدیه گرفتهشده از محبوبی و یا برای فرزندی خریداریشده، تمام این احساسات در پس آن دکمه ذخیرهشده، پنهان است.
هنرمند با تیزهوشی خود این مفاهیم را بازنگری کرده و یادآوری میکند این اجسام سخت چیزی است که به زیست زنانی که گذشته را تجلی داده و معنایی برای آنان فراهم میکند، معنا میدهد.
ارزشگذاری این اشیاء یعنی دکمهها در واقع اشاره به نخستین حق انتخاب زیستن آدمیان یعنی انتخاب پوشش دارد. قدرت اقتصادی، جایگاه طبقاتی و ارزشهای جامعهشناسی فراوانی را نشان میدهد که امکان تحقیقات میدانی جذابی را دارند.
باید پذیرفت که قدرتمندترین نیروی نمایش کهنه دکمهها در جهت تجربۀ زیباییشناسی مخاطبان نمود نوستالژیک است. این نمود با انتخاب عکسهای کار شده تشدید گردیده و شاهد تصاویر جهان معاصر نیستیم.
اینکه نوستالژی در موقعیت اجتماعی ما تا چه حد کارایی دارد خود بحثی خارج از این متن است؛ اما ایجاد احساس غم همراه با شادی نسبت به اشیاء و موقعیتهای گذشته ایجاد عزتنفس و امید میکند. ادیبانی همچون مارسل پروست با توصیف موقعیتهای گذشته، سعی در توقف زمان و ایجاد کاتارسیس داشتهاند. در نویسندگان ادبی رمانها و شاعران دیگر مانند بودلر و هوگو و نویسندگان کنونی مانند کوندرا ما شاهد کاربرد وسیع این تکنیک برای ایجاد ذوقی زیبایی شناسانه در مخاطبان هستیم.
در حوزۀ سینما باید تارکوفسکی را استاد ایجاد این تکنیکِ حافظه محور دانست. وی در فیلم نوستالژیا سعی در خوانش احساس نوستالژیِ در یک هنرمند دارد.
در موقعیت فعلی هنر ایران که رسانۀ فتوآرت دچار رخوت و رکود گردیده و توجه به ایده و دیدگاه عقلی هنر و همین طور آثار کانسپچوال، باید نمایش نازلی عباسی را تحرکی شجاعانه و قابل تأمل دانست که نوید شکلگیری نسل جدیدی از هنرمندان فتوآرتیست را میدهد.
تمرکز نازلی عباسی بر احساسات، رفتار مداخلهگرانه در متریالهای قدیمی به ایجاب توجه به تاریخ و بازخوانی آن اشاره میکند. تجلی این هنرمندان به گسترش هنر ایرانی کمک فراوانی میکند و در مقابلِ رسانههای غالب اقتصادمحور قرار میگیرد و همچنین در مقابل هنرمندانی که گاهی بیست سال هنر و نمایشهای خود را در تکرار ایجابی قرار میدهند تا بازار خود را حفظ نموده و به صورت مهاجر در گالریهای مختلف در حال چرخش هستند. قطعاً تولید اقتصادی باید دارای استاندارد باشد و تنوعپذیر نیست. این جایگاه فیلمهای تکراری هیچگاه در تاریخ حس والایی را اشباع نمیکند.
در همین ارتباط دنبال کنید:
یادداشتهایی بر نقاشیهای پایان قرن
گفتگو و نقد نمایشگاهها به قلم جاوید رمضانی:
لابیرنتز عاطفه مجیدی نژاد | انهدام سنت یا فرادهش؟
دریچهای در بازتاب | آثار شقایق سعیدی با رویکردی پدیدارشناسانه
جایگاه نقد هنر در ایران، شغل یا فراغت؟
حلقهی گمشدهی دیزاین و طراحی در فضای معاصر
فقدان فرهاد مشیری | شوخی مهیب و نفرین تجدد
فاطمه ژاله و سرزمین تروماهای پلاستیکی
نیم تنههای غریب مانده قدرت الله عاقلی در گالری اعتماد
در انتظار قطعیت جهان جدید در آثار ژیلا کامیاب
پرونده نقد نمایشگاههای سال ۹۸ به قلم جاوید رمضانی
جهت اطلاعات و تصاویر بیشتر از نمایشگاه وبسایت گالری شیدایی را ببینید