هنر پایدار تجربهای مشارکتی و معناگرا
توسعه پایدار، مفهومی است که امروز در عرصههای جهانی و شهری بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است و فراتر از مجموعهای از سیاستها و شاخصهای زیستمحیطی و اقتصادی است. این مفهوم به معنای توازن میان نیازهای امروز و حقوق نسلهای آینده است و شامل ابعاد زیستمحیطی، اقتصادی و فرهنگی–اجتماعی میشود. تجربه نشان داده است که حتی بهترین برنامههای توسعه، اگر از لایههای فرهنگی و معنایی جدا باشند، به سختی در عمل پذیرفته شده و اثرگذاری طولانیمدت خواهند داشت.
در این میان، هنر پایدار نقش کلیدی ایفا میکند. هنر پایدار تنها خلق آثار زیباشناختی نیست؛ بلکه هنری است که در فرآیند خلق و پیام خود با ارزشهای پایداری پیوند دارد. این نوع هنر میتواند مسائل پیچیدهای مانند بحران محیط زیست، نابرابری اجتماعی یا اقتصاد چرخشی را به زبان ملموس، دیداری و تجربهای قابل درک برای جامعه تبدیل کند. هنر پایدار تجربهای مشارکتی و معناگرا ایجاد میکند و مخاطب را از نقش صرفاً بیننده به مشارکتکننده فعال تبدیل میکند.
اسطورهها در این میان نقش زیرساختهای معنایی را بر عهده دارند. اسطورهها روایتهایی هستند که ارزشها، جهانبینی و الگوهای کنش جمعی را شکل میدهند و به انسانها امکان میدهند رابطه خود با طبیعت و جامعه را معنا ببخشند. وقتی هنر پایدار از دل این روایتهای اسطورهای الهام میگیرد، میتواند پیامها و مفاهیم عمیق انسانی را به زبان امروز ترجمه کند و مخاطب را درگیر تأمل و تجربهای زیستی–اجتماعی نماید.
نقش هنرمند در این چرخه، نقش میانجی و بازآفریننده معناست. هنرمند پایدار با بازخوانی اسطورهها، نقد وضعیت موجود و ارائه تجربههای معاصر، امکان پیوند ارزشهای فرهنگی با مسائل امروز را فراهم میآورد. هنرمند نه صرفاً بازتابدهنده جهان، بلکه آفریننده جهانهای ممکن است که میتواند درک و رفتار مخاطب را شکل دهد و در نهایت به تحقق اهداف توسعه پایدار کمک کند.
استراتژیهای توسعه پایدار زمانی مؤثر خواهند بود که با ارزشها و روایتهای فرهنگی و اسطورهای جامعه هماهنگ باشند. اگر استراتژیها صرفاً مجموعهای از اهداف و شاخصها باشند، احتمال اینکه در مرحله اجرا بیاثر یا غیرقابل پذیرش باشند بسیار زیاد است. هنر پایدار در اینجا بهعنوان حلقه وصل معنا و عمل ظاهر میشود؛ وسیلهای که از طریق تجربه، حس و مشارکت، توسعه پایدار را قابل فهم، انسانی و پذیرفتنی میکند.
هنر پایدار و توسعه پایدار رابطهای همافزا دارند:
- توسعه پایدار بدون هنر، خشک و بیمعنا خواهد بود.
- هنر پایدار بدون چشمانداز توسعه، صرفاً زیباییشناسی است.
پیوند این دو امکان شکلگیری جامعهای پایدار، فرهنگی و آگاه را فراهم میکند و تضمین میکند که تغییرات نه تنها ساختاری بلکه معنایی و ماندگار باشند. وقتی هنرمند پروژهای مبتنی بر اسطورههای فرهنگی و ارزشهای محیط زیستی خلق میکند، مخاطب نه تنها اثر را میبیند بلکه آن را تجربه میکند و در فرآیند تغییر و پایداری سهیم میشود.
در نهایت، هنر پایدار، توسعه پایدار و اسطورهها با یکدیگر در یک منظومه پویا تعامل میکنند: اسطورهها معنا و ریشه فراهم میکنند، هنرمند این معنا را بازآفرینی و تجربهپذیر میکند، و توسعه پایدار این معنا را در قالب برنامه، سیاست و کنش جمعی نهادینه میسازد. این چرخه مسیر را برای آیندهای متوازن، معنادار و پایدار هموار میکند و نشان میدهد که هنر، معنای زندگی و توسعه را به هم پیوند میدهد.
مثالهای عینی
- پروژه “۷۰۰۰ بلوط” جوزف بویز (آلمان): هنرمند با کاشت هزاران درخت بلوط و دعوت مردم به مشارکت، یک تجربه جمعی از حفاظت محیط زیست و پایداری ایجاد کرد و هنر را به کنشی اجتماعی تبدیل کرد.




- آثار محیطی الافور الیاسون Olafur Eliasson: نصب آثار نور و محیطی در فضای عمومی توجه مردم را به بحرانهای اقلیمی جلب کرده و تجربهای مستقیم از رابطه انسان با طبیعت فراهم میکند.



- پروژه “The Ocean Cleanup“: همکاری هنرمندان و طراحان برای جمعآوری پلاستیکها از اقیانوسها، نمونهای از تلفیق هنر، فناوری و کنش اجتماعی برای تحقق اهداف توسعه پایدار است.





قسمتهای قبل از این پرونده را اینجا بخوانید:
پرونده هنر به مثابه استراتژی | قسمت اول
قسمت دوم | هنر و استراتژی در تقاطع انتخاب | رقص میان تحلیل و شهود
قسمت سوم | استراتژی باز و هنر: معنا، فرهنگ و خلاقیت در سازمانهای هنری و غیرهنری
کتاب های نشر آوام سرا :

یادداشتهایی بر نقاشیهای پایان قرن جلد دوم

یادداشتهایی بر نقاشیهای پایان قرن | جلد اول

رونق؛ پولهای زیاد، ابر دیلرها و صعود هنر معاصر













