این مطلب در شماره ۳۰۱ تندیس به چاپ رسیده است
مجسمههای جدید تونی کرگ در گالری لیسن میلان
میلان، ایتالیا: اولین نمایشگاه تونی کرگ در گالری لیسِن میلان شامل چندین مجسمهی جدید برنزی، چوبی و سنگی، به همراه کارهای روی کاغذ هنرمند است. مجسمههای عمودی حاضر در گالری، محصول ساختارهای درونی و هندسیای هستند که منجر به ساخت احجامی میشود که ما میتوانیم آنها را بازشناسیم و با آنها ارتباط برقرار کنیم. مجسمههای چندشکل کرگ، جنبههایی از رابطهی میان نیروی دورنی مواد و واکنش ذهنی ما به اشکال بنیادین را نمایان میکنند. از نظر هنرمند این رابطه، جوهرهی مجسمهسازی، و همچنین جوهرهی همه تجربیات ما در جهان است. کار کرگ سرشار از جنبش، رشد، پویایی و حسی از شگفتی نسبت به امکانات ظاهرا نامحدود اشکال تندیسگون است. او دو مجسمهی برنزی و مرمری بزرگ در مقایسه با سایر کارهایش را در لیسن به نمایش میگذارد؛ «بر فراز زمین» و «اول شخص»، که دومی در محوطهی بیرون گالری قرار دارد. در این آثار، کرگ نه تنها طبیعت و نیروهای انرژی که در جهان یافت میشوند را مورد توجه قرار میدهد، بلکه به واقعیت بسط یافتهای اشاره دارد که ما بواسطهی تکنولوژی و چشماندازهای چندگانهای که شتاب زندگی مدرن فراهم میکند، تجربهشان میکنیم. چندین کار حاضر در گالری لیسن پیوند نزدیکی با مجسمههای به نمایش درآمدهی کرگ در کلیسای جامع میلان دارند. آثاری که به طور همزمان به عنوان بخشی از اکسپوی میلان در معرض دید قرار گرفتهاند. حاصل همکاری کرگ و کلیسای میلان هفت مجسمه است که با معماری گوتیک ایستای بنا و افق شهر رقابت میکنند. مجسمهی اصلی این مجموعه با عنوان «پارادوکس» از مجسمهی طلایی مدونای کوچک الهام گرفته است که روی بالاترین نقطهی منار کلیسا قرار دارد. ارجاع به ژست باشکوه و آسمانی مدونا به طور غیرمستقیم در یکی از کارهای حاضر در گالری نیز انعکاس داشته است؛ یک مجسمهی برنزی دو متری با نام «پس از آن که ما رفتیم» که جنبش فیزیکی را القا میکند. وجود فیزیکی خود هنرمند که در طراحیهایش بیان شدهاند، نقطهی شروع کارهای سه بعدی اوست. این طراحیها چیزی را در خود دارند که به نظر میرسد سرمنشاء این فرمهای چرخشی هستند. گویا آنها نشان میدهند که چگونه یک ایده، یک انرژِی نامکشوف، یا مشاهداتی از روی طبیعت میتواند در قالب ماده و نهایتا اشیای پیچیدهای ظاهر شود. تونی کرگ یکی از مجسمهسازان پیشرو معاصر است. وی که دائما به دنبال پیدا کردن روابط جدیدی میان انسان و جهان ماده است، با سنگ، چوب، شیشه، آلومینیوم، قالبهای برنزی و آهنی، و اشیای روزمره_ از محصولات پلاستیکی تا زبالههای خیابان_ کار میکند. کارهای اولیهی او شناخت طبقهبندی شدهای از جهان ارائه میدهند؛ خود او میگوید «اشیای ساخت بشر را دروازههای فسیل شدهای به زمانی در گذشته میداند که درواقع همین زمان حال ماست.» همچنین چیدمانهایی که وی در دههی ۱۹۸۰ ساختشان را آغاز کرد، مرز میان مناظر طبیعی و مناظر ساخت انسان را از بین میبرد. این آثار نمایی کلی از چیزی آشنا میسازند؛ جایی که اجزای سازنده با کل در ارتباطند. کرگ از کودکی اشتیاق وافری به علم و تاریخ طبیعی داشته است. وی مدتی را در یک لابراتوار مشغول به کار بود؛ تجربهای که در نگرش پرشور او به ماده انعکاس داشته است. خود او جایی گفته است: «من یک ماده یا یک شی را چنان میبینم که انگار بالونی از اطلاعات به دور خود دارد.» برای کرگ شکل و معنا وابسته به هم هستند، هر تغییری در فرم، «بالون اطلاعات» را تغییر میدهد و بالعکس، هر تغییری در ماده نیز معنا و مفهوم را عوض میکند. کرگ مجسمهسازی را مطالعهی این موضوع میداند که چگونه ماده و اشکال مادی، عقیدهها و احساسات ما را متأثر میکنند و شکل میدهند. این امر به خوبی در شیوهی کار کرگ روی دو مجموعهی بزرگ «اشکال نخستین» و «موجودات منطقی»، قابل مشاهده است. «اشکال نخستین» امکانات مجسمهسازانهی تغییر شکل اشیای آشنایی همچون ظروف را به فرمهای جدید، برای تولید روابط و معانی تازه، مورد جستجو قرار میدهد. «موجودات منطقی» نیز رابطهی میان دو توصیف زیباییشناسانهی ظاهرا متفاوت از جهان را کنکاش میکند؛ ساختارهای منطقی ریاضی محور که پیچیدهترین اشکال ارگانیکی را میسازند که از لحاظ احساسی نسبت به آنها واکنش نشان میدهیم. کرگ طبیعت و این که ما چه شکلی هستیم را تقلید نمیکند، در عوض این که چرا این طور به نظر میرسیم و چرا این چنین هستیم را مورد توجه قرار میدهد. تونی کرگ (متولد ۱۹۴۹، لیورپول) از ۱۹۷۷ در ووپرتال آلمان کار و زندگی میکند. او لیسانس هنر را از مدرسهی هنر ویمبلدون و فوقلیسانس را از رویال کالج اخذ کرده است. وی در ۱۹۸۸ نمایندهی بریتانیا در بیینال پنجاهوسوم ونیز بوده و در همان سال نیز جایزهی ترنر را برده است.
گشت شبانه روی تخت در گالری هیوارد
لندن، انگلیس: گالری هیوارد به عنوان بخشی از نمایشگاه جدیدش از آثار کارستن هولر، از بازدیدکنندگان دعوت میکند تا شبی را در موزه روی دو تخت متحرک_ در پروژهای با عنوان «دو تخت گشتزن»_ سپری نمایند. این برنامه شامل یک جفت تخت روباتیک است که در فضای گالری حرکت میکنند. این اقامت شبانهی منحصربفرد به بازدیدکنندگان امکان دسترسی به گالری خارج از ساعات بازدید را میدهد و این فرصت را فراهم میکند تا در فضاهای تجربی متعددی که هولر خلق کرده، غرق شوند. بازدیدکنندگانِ شبانه، از طریق راهروهایی وارد گالری میشوند که آنها را از مسیر پیچ در پیچ و غیرمنتظرهای، از جهان خارج به دنیای درهم و بر هم گالری هدایت میکند. در طول شب دو تخت گشت زن با سرعت بسیار کم( ۰.۷ متر در دقیقه) حرکت میکنند که به گفتهی هنرمند «معرف لحظهی تردید و ناپایداری» است؛ جایی که بازدیدکنندگان نمیتوانند مطمئن باشند در همان نقطهای از خواب برمیخیزند که در آن به خواب رفتهاند. دو تخت طوری برنامهریزی شدهاند که با بهرهگیری از سیستمهای جهتیابی، در ارتباط با هم حرکت کنند. لیزرهایی در جلوی هر تخت تعبیه شده تا از برخورد آنها با موانع جلوگیری کند. همچنین دستگاههای هدایت رادیویی در سقف گالری به تختها کمک میکند تا ارتباطشان با هم، و موقعیتشان در گالری را مشخص کنند. اگرچه به نظر میرسد دو تخت با هم و همزمان حرکت میکنند، اما در حقیقت همیشه یک تخت، تخت دیگر را کنترل میکند و هر بار که تخت کنترل کننده به یک مانع برمیخورد، این رابطه معکوس میشود. مدیر گالری و کیوریتور نمایشگاه، رالف روگوف، میگوید: «بازدیدکنندگانی که یک شب را در گالری در حالی به سر میبرند که تختهای خودکار آنها را جابجا میکنند، تجربهی شخصی و کاملا منحصربفردی از نمایشگاه حیرتانگیز کارستن هولر خواهند داشت.» این نمایشگاه بزرگترین نمایش هنرمند در بریتانیا است که مجسمهها، ویدئوها، چیدمانها و کارهای نوری را گرد هم میآورد. آثاری که طراحی شدهاند تا عمیقا تجربهی فیزیکی و ذهنی بازدیدکنندگان را دگرگون نمایند، به نحوی که آنها را متقاعد میکند تا استنباطهای از روی عادت خود را مورد تردید قرار دهند.
نمایشگاه نقاشی نامزد جایزهی ترنر در گالری سرپنتین
لندن، انگلیس: گالری سرپنتین نمایشگاهی از کارهای نقاش فیگوراتیو و نامزد جایزهی ترنر، لینِت ییادوم بواچی، برگزار مینماید. نمایشگاه دایرهی تکنیکهای مورد استفادهی هنرمند را پیش رو قرار میدهد؛ شامل نقاشیهای جدید در کنار مجموعهای از ده اچینگ که اختصاصا برای این رویداد خلق شدهاند. نقاشیهای بواچی ابعاد متعددی را آشکار میسازند، و در حالی که هرگز کلی نیستند، از مخاطب دعوت میکنند تا سوژهها را به عنوان یک نشانه ببیند، نه روایات سرراست یا یک پرترهی ساده. در نتیجه، نقاشیهای او ایهامی را نمایش میدهند که در عناوین پایان باز و رازآمیز کارها تکرار میشود. محور کار هنرمند، کنکاش فوتوفن خود نقاشی است. او بر تکنیکها، ساختار و ترکیببندی تمرکز میکند و بواسطهی بازی با اندازه و نگاه خیرهی پیکرهها، زبان بصری نقاشی سنتی رنگ و روغن را به شکل جدیدی عرضه مینماید. هنرمند غالبا کارش را در مدت یک روز به اتمام میرساند؛ روشی که اجازه میدهد وی خنثی بودن روایی کارها را حفظ کند و به نقاشیها حس سیالیت و عدم قطعیت بدهد. با به تصویر کشیدن سیاهپوستان، بواچی سوالات همیشگی در مورد هویت و بازنمایی در هنر را پیش میکشد و توجهات را به نارساییها و نواقص تاریخ هنر جلب میکند. جولیا پیتون جونز، و هانس اولریش اُبریست، از مدیران گالری میگویند: «به نظر میرسد سوژههای رازآلود پرترههای بواچی خارج از زمان و مکان هستند، با این حال موفق میشوند همزمان ارجاعاتی به تاریخ هنر داشته باشند. نسبت به آنچه که در نگاه نخست به چشم میآید، در کارهای چندبعدی او چیزهای بسیار بیشتری برای دیدن وجود دارد.» بواچی (متولد ۱۹۷۷، از پدر و مادری غنایی) در لندن زندگی میکند. وی در ۲۰۰۰ از کالج هنر فالموث فارغالتحصیل شد و سپس تحصیلاتش را در Royal Academy Schools ادامه داد. وی در ۲۰۱۳ برای نمایشگاهش در گالری چیزنهِیل نامزد جایزهی ترنر شد. او در بیینالهای لیون و ونیز حضور داشته است.
نمایشگاه برندان لینچ با الهام از باب راس
بروکسل، بلژیک: هنرمند امریکایی، برندان لینچ، در چیدمان چند رسانهای جدیدش در گالری رودولف جنسن با عنوان، «سنگ ورودی»، مجددا رابطهاش با مجموعه فیلمهای آموزش نقاشی باب راس را مورد کنکاش قرار میدهد. مناظر باب راس، که در دههی ۱۹۸۰ برای برنامهی تلویزیونی «لذت نقاشی» به شهرت رسید، هنوز هم طرفداران زیادی دارد. لینچ، پس از سالها به خدمت گرفتن سبک نقاشی باب، با مهارت از رنگها، عناصر تکرار شونده و الگوهای کار او به عنوان سرمشقی برای خلق منظرههای خودش سود میجوید. برخلاف ترکیببندیهای شسته رُفتهی راس، کارهای لینچ در فضای ظریفی میان اتمام و ناتمام بودن قرار دارند. با کار کردن در محدودهی زبان بصری خاص راس، و الهام گرفتن از آهنگسازان اَمبینت و مینی مالی نظیر هارولد باد و ویلیام باسینسکی، لینچ مناظر خلوت و متفکرانهای ارائه میکند که بر وجود ظرافتها در مراحل خلق تاکید دارد. همانند قطعات باسینسکی، کار لینچ به زیبایی گم شدن در یک لحظه، با کنایات نهان به گذر زمان، اشاره دارد. در پیوند با نقاشیهای روی بوم، لینچ و برادرش، منظرهای را نیز روی دیوار گالری نقاشی کردهاند. روش لینچ تقلیلی است؛ گامی در جهت حذف امور بازشناختنی به سوی عدم. لکهی رنگ سفیدی که روی دیوار پاشیده شده، در تعارض با منظره قرار میگیرد؛ انگار که مانعی در تکمیل نقاشی است و سوژه را به ست چیزی غیرقابل توضیح، یک امکان جدید هدایت میکند. لینچ همچنین منتخبی از ۳۸ صفحهی موسیقی از قطعات مینیمال و امبینت را در نمایشگاه گنجانده است. هر روز یک موسیقی جدید در طول مدت نمایشگاه پخش خواهد شد. برندان لینچ (متولد ۱۹۸۵، لسانجلس) در نیویورک زندگی و کار میکند. وی نمایشگاههای متعددی از جمله در وایت کیوب لندن داشته است و عضو گروه Still House است.