نمایشگاه « آقای رییس جمهور » به کیوریتوری زرتشت رحیمی و آرمین مالکی، تلاشی است برای پرکردن خلائی در فضای عمومی هنر ما؛ خلاء حضور هنر سیاسی. اما این عمومی کردن، اگر با خلاقیت جسورانه همراه نشود، ناچار از محافظهکاری است.
در این نمایشگاه آثار ۱۸ هنرمند از چهار نسل، در قالبهایی متنوع ارائه شده است. نقاشی، عکس، حجم، اینستالیشن، چاپ، کلاژ و ویدئوآرت. میتوان گفت در این میان اثر کلاژ مهرداد محبعلی با عنوان «جمهوریدن»، اثر نقاشی نیکزاد نجومی (البته اصل این اثر هنوز به نمایشگاه نرسیده است) و اثر چاپیِ رضا عابدینی، توانستهاند خود را از بند زمانمندی برهانند و زنده بمانند.
اما اغلب آثار یا دچار کلیگویی شدهاند و یا تاریخ مصرفشان گذشته است و در مجموع نمیتوان صدای امروز را در این نمایشگاه شنید. « آقای رییس جمهور » بر خلاف آنچه از هنر سیاسی انتظار میرود، شور و حالی ندارد. زخم که هیچ، نیش و کنایهای هم نمیزند. آثار گویی از ترسِ شنود، در گوش هم پچپچ میکنند که نکند به تریج قبای کسی بربخورد. هماره در هنر ما این محافظهکاری و حتی بیاعتنایی به امر سیاسی به چشم خورده، حال آنکه در ادبیات وضع به گونهای دیگر بوده است. به راستی این شکاف بین ادبیات و هنر تجسمی ما در این حیطه از کجا نشأت میگیرد!
باری، جای آن داشت که بر دیوارهای طراحان آزاد جای خالی همه آنچه باید میبود و نمیتوانست باشد، دیده شود. در آن صورت شاید هیچ اثری بر دیوار نمیرفت، ولی همین میتوانست صدای زمانه خود باشد. اما نه تنها چنین اتفاقی نمیافتد بلکه حتی نمیتوان شاهد یک رویکرد پژوهشی منسجم در این نمایشگاه بود. و اینجاست که ضعف کیوریتوریِ « آقای رئیس جمهور » به چشم میخورد. ضعفی که نمیتوان آن را با رخداد شعرخوانی و توسل به ادبیات جبران کرد.
تنها قسمت قابل تأمل نمایشگاه، بوردی است که مخاطبان میتوانند بریدههای جراید و مستندات دیگر را به انتخاب خود بر آن نصب کنند. اما شگفتا که در روز چهارم نمایش، اثری از آن بر دیوار نیست! اگر قرار است این بخش نمایشگاه (که تنها جایی است که به آن معنا میبخشد) حذف شود، برای چه نمایشگاه ادامه پیدا کرده است؟ آیا در باقی آثار میتوان ادعاهای استیتمنت را دنبال کرد؟ مخاطب در مواجهه با دیگر آثار چگونه میتواند حضوری فعال داشته باشد؟ گویی در این آثار دغدغه هنرمند تنها آفریده هنریِ خود بوده است، نه آرمانها و دریغهای دورانش.
در مجموع باید گفت نمایشگاه « آقای رییس جمهور » یک قوطی کبریت بیخطر است. نمایشگاهی که بی سر و صدا به کار خود پایان میدهد و تنها تبدیل به رزومه میشود.
کسی که متن را با این جمله «هنر سیاسی از آنجا که بر مستندات تاریخی تکیه میکند، تاریخ مصرف دارد»ی کلیگویانه شروع میکند احتمالا در زندگیاش مرگ مارای ژاک لویی داوید را ندیده است؛ گویا ندیده است، شکسپیر نخوانده است… تاریخ هنر را سطحی خوانده و امتحان داده و لابد مدرکی هم گرفته. از هنر سیاسی چیزی نمیداند و جزو آن جماعتی است که هنر متعالی و والای دامن نیالوده را ستایش میکند… انقدر همین یک جملهی کلیشه (که حتی دیگر از دهان اساتید کلیشهای چون بهنام کامرانی هم نمیشود شنید) و تکراریست که کل این نظر را میشود بیخیال شد
نمی دانم کسانیکه از روی جلد درباره کتاب قضاوت می کنند و با خواندن یک جمله نسخه می پیچند حتما از این نمایشگاه دیدن نکرده اند که قرابت آن را با نمایشگاه تا مغز استخوان احساس کنند، به هر حال جدا از جهت گیری درباره تاریخ مصرف داشتن یا نداشتن هنر سیاسی نمایشگاه آقای رئیس جمهور به شدت دچار بی مایگی در جسارت بیان سیاسی است و رویکرد پر از تعلل آن در انتقاد به ورطه مرور خاطرات فرو خوردگی های سیاسی یک ملت فرو می افتد.