در اواخر آذرماه ، موزه ی هنرهای معاصر اهواز شاهد برگزاری نمایشگاه و کارگاه یک روزه از طرف هنرمند بومی و فعال ساکن در استان خوزستان ، به نام سهام سجیراتی بود ، که با استقبال فراوانی از طرف دانشجویان و علاقمندان به هنر های جدید مواجه گردید . موضوع اصلی کار سجیراتی استفاده از مدیوم آب برای اجرای نوعی کار نقاشی و طراحی بر روی انواع بوم مثل کاغذ ، مقوا و پوشش گل رس خشک شده بود . گرچه آب همواره در بعضی از تکنیک ها مثل اکریلیک ، آبرنگ ، گواش ، فرسک و غیره از ملزومات کلیدی نقاشی به شمار می رود ، اما در این اجرا ، خود بدل به موضوع و سوژه ی اثر می شود . در این جا آب دیگر نه عاملی برای نمایش سوژه ها ، بلکه خود به مثابه ی سوژه و بازیگر اصلی به صحنه می آید تا ایفای نقش کند. این نوع نقاشی و طراحی که از طریق تنظیمات دقیق نوع ترکیبی شیمیایی آب اجرا می شود ، لحظات بازنمایی آن را با ظرافت و از نظر مدت گذشت زمان ثبت می کند . اساس این تکنیک بر مبنای ناپایداری ، نه تنها در قالب آب تبخیر شونده ، بلکه بر عنصر ذهنی و ناپایداری مهم دیگری یعنی زمان بنا شده است . اهمیت زمان در خلق آثار با ویژگی پرفورماتیو بدل به تصویری ثابت و پایدار اما با محدودیت زمانی روبرو می شود تا بتواند با مهارت تکنیکی ، واقعه ای گذرا و فنا پذیر را پایدار و ثبت کند . بینامتنیت و چند مدیومی، یعنی نقاشی و پرفورمانس این گونه اجرا آن را تبدیل به پدیده ی معاصر و مفهومی می کند . همان گونه که می دانیم ، در طبیعت اطراف ما زیبایی زودگذر است و آن را دوامی نیست .
قطرات کوچک شبنم روی برگ ، شکل های مواج ابرها ، حرکات رقص گونه یک یک پرنده ، چشمان خمار یک گوساله ، لبخندیک کودک ؛ همه ی این ها به شتاب تغییرمی یابند و هیچ کدام ثابت نیستند. پس چرا هنر باید ثابت و غیرپویا باشد؟ بنابراین هنرما در این جا ، فقط برای همین لحظه است . این هنر درست هم اکنون زیباست . هنرمند به آن واقف است به دلیل وجود آن ، درست در همین لحظه زمین زیباتر است. آیا دلایل بیشتری مورد نیاز است؟ هنر تغییر می یابد همان گونه که ما و همان گونه که روز تغییر می یابد تا دگر بار اثر زیبایی بیافرینیم . این عبارات به مبانی آفرینش در تمدن های باستانی مخصوصا در هندوستان اشاره دارد: ” زودگذری”. در هند و بعضی از جوامع در افریقا و سریلانکا ، چین ، قبایل سرخپوستان و استرالیا و…هر پدیده در چرخه ای از آفرینش و نابودی از تولد ، مرگ و تولد دوباره قرار دارد . دوامی وجود ندارد . هنرهای سنتی هم که از این مبانی نشات می گیرند به نوعی با نیایش ارتباط تنگاتنگی دارند . انگیزش اصلی بسیاری از نیایشواره های هندو ” دارشان ” به معنای ” نگریستن” یا ” رویت” است . آن لحظه ی مقدسی است است که در آن مومن/هنرمند، تماس مستقیم با پروردگارش را تجربه می کند که به صورت مادی در یک شیئ طبیعی یا ساخته دست بشر، تجلی می کند . برای آن که این کار به آسانی صورت پذیرد باید هم شیئ و هم مومن /هنرمند ، آمادگی لازم را پیدا کنند . به این طریق حتی پایدارترین اشیا با ناپایداری پیوندی جدایی ناپذیر دارند . هربار که دیده می شوند، حضورشان متفاوت است . مواد بسیاری در طبیعت و آثارهنری ” میرا “هستند . از آن جا که آب جزو عناصر اربعه است ، دارای ویژگی سحرآمیز می باشد، زیرا همه ی مخلوقات طبق گفته قرآن از آب پدید می آیند و نهایتا به طبیعت بر می گردند.
در همین رابطه گرچه کارهای خانم سجیراتی از عصرخود جدایی ناپذیرهستند اما نقشی از گسست روح عصرخود را هم نشان می دهد . بر خلاف جریان حاضر، کارهای او دربرابر سطحی بودن فزاینده و همواره در تغییربودن ظاهری جهان ما ، بیانگر عمق را و به دیگر سخن بر جنبه ی ثابت جهان در حال تغییر تاکید می کند. در تکنیک آثارش ، ماده رها از اینرسی اش، خودرا به دست دگرگونی های نامحدود می سپارد. این بدین معناست که جهان فیزیکی، دیگر برای ما پایه ای استوار از معناهای همیشگی نیست بلکه مجموعه ای است سیال از جهش های دایمی . کارهایش بعد جدیدی از تجربه ی انسانی را فراهم آورده است که نه تنها از ماده ، بلکه از زمان و مکان نیز رهاست . درگذشته ، اندیشه ی ثبات استواربود بر پایداری چیزها ، دوام شکل آن ها و روابط به ظاهر ذاتی شان. اما امروزه دیگر این جهان قطعیت های ثابت که الگوهای تاویل ما از واقعیت برآن ها استوار بود ، وجود ندارد . با کنارگذاشتن نوستالژی و ساده انگاری و با به یادداشتن این نکته که جهان ثابت گذشته نمی تواند چیزی جز یک خاطره باشد ، امروز می توانیم در جستجوی آن بعد شکل های تثبیت شده در بافتی در حال تغییر همیشگی باشیم . پس از آن جا که که این ثبات دیگر ذاتی چیزها نیست ، باید ثمره ی کنشی خودخواسته و یک پروژه باشد . پروژه ای که عبارت است از تعریف آن چه باید دوام داشته باشد تا هرچیز دیگری بتواند تغییرکند بی آن که معنا از دست رود و محیط زیست سیاره تخریب شود. از طرف دیگر امروزه هیچ کس منکر این واقعیت بدیهی نیست که با اضطراب در باره “مسئله محیط زیست” صحبت می کنیم. جهان محیط زیست مادیمان مورد هجوم زباله های بیش از پیش انباشته و پایدار قرارگرفته است. مردم بسیاری که مدعی دوست داشتن طبیعت اند ، درست همان گونه که همه خواهان صلح اند ؛ اما واقعیت این است که از دیر زمانی پیش ، طبیعت را از دست داده اند . دیگر حتی آن را نمی بینند و خیلی کمتر، نمی شنوند ، نمی بویند ، نمی چشند ، دست نمی سایند ، حتی اگر نگاه کنند ، نمی بینند . دیرزمانی است که که توان لازم برای باز نگریستن گسترده تر به زمان و مکان را از دست داده اند . در این جاست که آثار سجیراتی در یک فضای زنده و ملموس ، به طبیعت احترام می گذارد ، بدون آن که آن را با مواد شیمیایی و مضر رنگ ها و حلال ها آلوده نماید و بی آن که کم ترین نشانی از خود بگذارد ، زیرا پس از تبخیر ، دوباره به طبیعت بر می گردد . او فضای طبیعت را برای لحظاتی رویاگونه به فضای هنر تبدیل می کند . لذا آثار سجیراتی تنها برای لحظه ی خلقش با ارزش است . سپس ناپدید می شود و به حال خود رها می شود ، چون کارکردش به پایان رسیده است . او با بیان احساسات شخصی خود در چارچوب مدیومی ارزان و با سخاوت ، وسیله ای برای ارتباط روح تشنه خود و نیایشی مصور که به زندگی زن توازن می دهد و او را با زن های دیگر سراسر سرزمین خود مرتبط می سازد، برمی گزیند . هم ارتباط و هم اثرهنری وهم تجربه ی حاصل از آن، هردو “میرا ” هستند . او در جهانی پیوسته متغیر، لحظاتی از پارسایی و هماهنگی را می آفریند . به یک معنا هدف آثارش ، آرزوی خلوص ناب است ؛ یعنی طبیعت می بایست نماینده ی خویش باشد.
دکترسیامک علی زاده
استاد دانشگاه