دنیاگردی |مجله تندیس

نمایشگاه بزرگ نقاشی‌های آندریاس شولز
برلین، آلمان: امور نمایان و آشکار همواره بر امور نادیدنی نیز دلالت دارند. این موضوع در جهان مصرف‌گرای شادی که ما امروز در آن زندگی می‌کنیم حتی بیشتر هم صادق است. هر‌چقدر‌که ظاهر آن امر نمایان، بی‌نقص‌تر باشد، بیشتر به نظر می‌رسد که ویژگی‌های متضادش، یعنی سرکوب و پوچی را نیز مجسم می‌کند. هیچ نقاشی این موضوع را بهتر از آندریاس شولز درک نکرده است. این هنرمند ساکلن کُلن، پیش‌پا‌افتاده‌ترین اشیای محیط اطرافش را نقاشی می‌کند. او به شیوه‌ی ایجاد خطای بصری (trompe l’oeil) نخود یا شمعدانی‌ها را در تابلوهای طنزآمیزش ترکیب می‌کند و مبل‌های راحتی و پنجره‌های پلاستیکی را مورد توجه قرار می‌دهد، و با سرخوشی، اشکال بنیادینی که امروزه معمولا در حوزه‌ی معماری و نقاشی انتزاعی قرار می‌گیرند را تغییر می‌دهد. مجموعه آثار تصویری مرموز او به نحوی غیرجانبدارانه، اموری که پیش‌تر پنهان بودند را در معرض نمایش قرار می‌دهند. نقاشی‌های شولز خصایل زندگی بورژوازی ما و نقاط کور آن را هویدا می‌کنند در حالی که موضع هنرمند جایی میان تصدیق و اشارات کنایه‌آمیز به آن است. نمایشگاه جدید شولز با عنوان «راهبندان» به گونه‌شناسی طراحی اتومبیل پس از دوران استیلای فورد می‌پردازد و پروژه‌ای را پیش می‌برد که از پایان دهه‌ی نود مرتبا به آن بازگشته است. در نمایشگاه، پنج نقاشی انتزاعی، که اشکالشان یادآور اگزوز ماشین یا ابزارآلات صنعتی است، در کنار نقاشی‌هایی با مقیاس طبیعی از مجموعه ماشین‌هایی قرار گرفته است که به شکل کتیبه‌های کلاسیک چیده شده‌اند. علی‌رغم اندازه‌ی چشمگیر تصاویر(۱۶۰ تا ۲۳۰ در طول و ۱۸۰ تا ۵۴۰ سانتیمتر در عرض) آنها به شکل شگفت‌انگیزی عاری از کیفیت، اندوهبار و رقت‌انگیز هستند. در عوض، این رنگ‌آمیزی قوی کارهاست که نظر را جلب می‌کند و این حقیقت که ماشین‌ها اساسا ناقص و معیوب‌اند.
اتومبیل‌ها بیشتر شبیه مجموعه‌ای نقاشانه‌ از سپرها، درها، شیشه‌ها و پنجره‌هایی هستند که با دستان بازیگوش یک کودک سر هم شده‌اند. در حالی که هیچ‌‌یک از این ماشین‌های خانواده، اسپورت یا وَن در واقعیت عملا قابل استفاده نیستند، با این وجود هنوز هم به‌وضوح به‌عنوان اتومبیل قابل باز‌شناختن‌ هستند. این‌ تصاویر از فهم تصویری ما از اتومبیل، به‌عنوان یک شی روزمره بهره می‌گیرند، در حالی که همزمان این ادراک را متزلزل می‌کنند. کارهایی که به نظر می‌رسد بت‌‌ساختن (fetishizing) از این محصولات صنعتی را به تمسخر می‌گیرند، و با این وصف نیاز به این فتیش‌ها را نیز ارزشمند می‌دانند. این مجموعه ناظر بر سبکِ به‌شدت متمایزِ هنرمند است. نظیر تمام کارهای او، این مجموعه نیز دارای خصوصیات سبک‌شناختی یگانه‌ای است. کاری از آندریاس شولز را همیشه می‌توان فورا باز شناخت. این موضوع، در دوره‌ی سبک‌های متغیر و فرار، کیفیتی منحصربه‌فرد است. فعالیت شولز در دهه‌ی ۱۹۸۰ در کلن، در محیطی آغاز شد که در پی موفقیت مینیمالیسم و کانسپچوالیسم، هنرمندان کیفیات نقاشانه را از نو کشف کردند. علی‌رغم ارتباط شولز با جنبش «جوانان وحشی» او سبک مخصوص به خود را شکل داده که نمادگرایی و پوچی را در هم می‌آمیزد. سبکی که اگرچه ارتباط کمی با آثار هم‌قطارانش دارد، اما در خلائی تاریخ هنری نیست. بلکه در نقطه‌ی مقابل، به آثار متعددی در تاریخ هنر رجوع می‌کند؛ از اشیای خاص دونالد جاد و پاپ‌آرت اندی وارهول، تا سوررئالیسم رنه ماگریت و هنر بدوی هِنری روسو. جایگاه خاص شولز در نقاشی معاصر برای او اعتباری به‌عنوان هنرمند محبوب هنرمندان ایجاد کرده، و از طرفی تدریس در آکادمی هنر دوسلدورف تاثیر وی بر نسل جوان هنرمندان را تقویت نموده است. از بسیاری جهات، کار او ازلی است. این آثار مجموعه‌ای از نشانه‌های تحریک‌آمیز است، که رسوم و عادات جمعی ما را تایید و تضعیف می‌کند. مجموعه کارهایی که همیشه به نظر می‌رسد میان آشنایی کامل و بیگانگی مطلق در نوسان است. حال و هوایی که تصاویر او تولید می‌کنند از نوعی است که نمی‌توان به‌راحتی از آن گریخت. آنها چنان خود را در حافظه‌ی بیننده حک می‌کنند که تا مدت‌ها فراموش نمی‌شود. آندریاس شولز (۱۹۵۵) در هانوفر به دنیا آمد. وی در دانشگاه کسل و آکادمی هنرهای دوسلدورف تحصیل نموده و از ۲۰۰۸ در همین دانشگاه مشغول تدریس است.

www.spruethmagers.com

1

1a

1b

1c

1d

1e

همکاری کاپور و هولر در پروژه‌ای مشترک
لندن، انگلیس: آنیش کاپور از هنرمند آلمانی، کارستن هولر، دعوت کرده است تا سرسره‌ی عظیمی را برای افزودن به کار «مدار آرسلور میتال» که در پارک المپیک ملکه الیزابت نصب است، بسازد. این همکاری ترکیب منحصربه‌فردی از آثار دو تن از هنرمندان پیشرو دنیاست و اینستالیشن مهم جدیدی برای شهر لندن خواهد بود. آنیش کاپور می‌گوید: «خرسندم که کارم، “مدار” محلی برای همکاری با کارستن هولر است. معتقدم که این همکاری منجر به خلق اثر جدیدی می‌شود که دو کار هنری را به شکلی جاه‌طلبانه در کنار هم خواهد آورد.» هولر هم می‌گوید: «از این هیجان‌زده‌ام که بلندترین سرسره‌ای که تاکنون ساخته‌ام، به مدار آنیش کاپور می‌پیوندد و اثری از پیش موجود، محل استقرار آن خواهد بود. یک سرسره، کاری در حیطه‌ی مجسمه‌سازی با وجهی عملگرایانه است؛ وسیله‌ای برای تجربه‌ی وضعیتی احساسی، که موقعیتی خاص، جایی میان خوشی و جنون است.» کارستن هولر از تعالیمش به‌عنوان یک دانشمند، در کارش به‌عنوان یک هنرمند بهره می‌گیرد، و به صورت ویژه بر جوهره‌ی روابط انسانی متمرکز است. وی که متولد بروکسل بلژیک (۱۹۶۱) است، اکنون در استکهلم سوئد و بیریوای غنا زندگی و کار می‌کند. وی پیش‌تر در ۲۰۰۶ نیز مجموعه‌ای از سرسره‌های بزرگ را در سالن توربین تیت‌مدرن به نمایش گذاشته بود. اکنون نیز نمایشگاه بزرگی از آثار هولر در گالری هیوارد برپاست. آنیش کاپور متولد بمبئی (۱۹۵۴) در لندن زندگی و کار می‌کند. او در کالج هنر هورنسی و مدرسه‌ی هنر چلسی تحصیل کرده است. کاپور برای مجسمه‌هایش که غالبا در اماکن عمومی به نمایش درمی‌آیند شناخته می‌شود. کار او مشتمل بر تجربه‌ی مقیاس‌های بسیار متفاوت و مجموعه آثار متنوعی است که همزمان ماجراجویی‌هایی در فرم و شاهکارهای مهندسی هستند. «مدار آرسلور میتال» سازه‌ای به ارتفاع ۱۱۴٫۵ متر است که به مناسبت برگزاری المپیک ۲۰۱۲ در لندن ساخته شد.

www.artdaily.org

slide-2

همکاری گروه Los Carpinteros با موزه‌ی ویکتوریا و آلبرت
لندن، انگلیس: موزه‌ی ویکتوریا و آلبرت به گروه هنری Los Carpinteros سفارش ساخت اینستالیشن معاصری را به مناسبت افتتاح گالری‌های جدید «هنر اروپا ۱۶۰۰ تا ۱۸۱۵» داده است. Los Carpinteros که در ۱۹۹۲ تشکیل شده برای کارهای مجسمه‌مانندشان مورد توجه قرار گرفته‌اند. این گروه در مادرید و هاوانا کار می‌کند، و این اولین پروژه‌ی بزرگ آنها برای موزه‌ای لندنی است. از آنها خواسته شده بود تا کاری بزرگ، خلاقانه و تفکربرانگیز خلق کنند که درون فضای گالری نصب شود و عصر روشنگری را مورد بررسی قرار دهد. در پاسخ به این پیشنهاد، آنها کاری با عنوان «گوی» ارائه داده‌اند. این کار یک سازه‌ی شبکه‌ای منحنی از چوب راش است که اتاقی را داخل فضای گالری می‌سازد. این کار که فضای قابل توجهی را، هم از لحاظ معماری و هم از لحاظ سیر روایی گالری‌ها، اشغال می‌کند، فرصتی را برای تفکر و درنگ فراهم می‌نماید و همچنین بازدیدکنندگان را تشویق می‌کند تا با مفهوم پیچیده‌ی روشنگری تعامل داشته باشند. عصر روشنگری نماد پیروزی اشتیاق و جست‌وجوی روشنفکرانه و علاقه به کسب و طبقه‌بندی دانش بود. این ویژگی در یکی از مهم‌ترین کتاب‌های قرن ۱۸، یعنی دانشنامه‌ی دیدرو و دالامبر، گنجانده شده است. لزلی میلر، کیوریتور گالری «اروپای ۱۶۰۰-۱۸۱۵» می‌گوید: «زنده‌کردن روشنگری برای یک کیوریتور یک چالش است ــ چگونه ممکن است که افکار و مباحث روشنفکرانه را در یک گالری ارائه دهیم؟ … طراحی «گوی» نه تنها جهان را منعکس می‌کند، بلکه همچنین به واسطه‌ی ساختار سلول‌مانند و قفسه کتابی‌اش، سازمان‌دادن دانش را، که محور تفکرات روشنگری بود، نشان می‌دهد.» Los Carpinteros هم می‌گوید: «سفارش ما برای ویکتوریا و آلبرت نقطه‌ی اوج یک شیفتگی بیست‌ساله نسبت به سراسربین (Panopticon) است. این سازه که اولین بار در قرن هجدهم توسط جرمی بنتهام ابداع شد، سیستم‌های نظارت و کنترل را ارتقا داد و در اصل برای استفاده در زندان‌ها طراحی شده بود.» سراسربین گونه‌ی ویژه‌ای از معماری شاملِ دو استوانه‌ی هم‌مرکز بود که استوانه‌ی درونی ویژه‌ی زندانبان‌ها و استوانه‌ی بیرونی برای سلول‌ها در نظر گرفته شده بود. دیواره‌ی داخلیِ استوانه‌ی بیرونی تنها با میله‌های فلزی طراحی می‌شد، به طوری که تمامیِ سلول از سوی زندانبان قابلِ رؤیت باشد. موزه‌ی ویکتوریا و آلبرت پیش‌تر نیز با هنرمندان معاصر در اجرای کارهایی در تعامل با گنجینه‌ی دائمی موزه همکاری کرده است. هنرمندانی نظیر کورنلیا پارکر، ادموند دی وال و فلیس ورینی.

www.artdaily.org

doniagardi3

نمایشگاه ریچارد لانگ در شهر زادگاهش
بریستول، انگلیس: مرکز هنرهای معاصر آرنولفینی بریستول از برگزاری نمایشگاه بزرگی از آثار ریچارد لانگ خبر داد. این نمایشگاه با عنوان «زمان و فضا» بخشی از برنامه‌ی گرامی‌داشت انتخاب شهر بریستول به‌عنوان پایتخت سبز اروپاست. ریچارد لانگ در بریستول به دنیا آمده است و همچنان در همین شهر زندگی و کار می‌کند. کار ریچارد لانگ ناشی از مشغولیت او با مناظر طبیعی و حاصل پیاده‌روی‌های انفرادی در نواحی روستایی و دورافتاده‌ی بریتانیا، و همچنین سرزمین‌های دوردستی همچون آلاسکا، مغولستان و بولیوی است. پیاده‌روی، محور کار هنرمند است، که او از آن به‌عنوان روشی برای بیان ایده‌هایی درباره‌ی زمان و مکان، و مواد طبیعی بهره می‌گیرد. لانگ نشانه‌های نامحسوسی از خود در طبیعت به جا می‌گذارد؛ نظیر جابه‌جا‌کردن سنگ‌ها در طول مسیر. همچنین گاهی پیاده‌روی‌ها در قالب یک نوشته یا عکس ثبت می‌شود. نمایشگاه، شماری از کارهای مهم اولیه را ارائه می‌دهد، که در درک اهمیت بریستول و مناطق جنوب غرب انگلیس در تجربیات لانگ کلیدی است؛ شامل یک مجسمه‌ی عظیم که از تخته‌سنگ‌های منطقه‌ی کورنیش ساخته شده و یا یک کار دیواری که در آن از گل‌ و‌ لای جمع‌آوری‌شده از رود اوون استفاده شده است. ریچارد لانگ در زمره‎ی مهم‌ترین هنرمندان نسل خود قرار دارد. او در ۱۹۸۹ جایزه‌ی ترنر را برد و در ۱۹۷۶ نماینده‌ی بریتانیا در سی‌ و هفتمین بی‌ینال ونیز بود. وی در هر پنج قاره کارهایی را ساخته و تا‌کنون بیش از ۲۵۰ نمایشگاه انفرادی داشته است. فیل گیبی، از اعضای شورای هنرهای انگلیس می‌گوید: «ما بسیار خرسندیم که بریستول ۲۰۱۵ با یک نمایشگاه بزرگ در آرنولفینی، از هنرمند اهل بریستول، ریچارد لانگ تجلیل می‌کند. این نمایش منحصربه‌فرد، رابطه‌ی هنرمند با شهر و همچنین پیوندش با مناظر طبیعی را می‌کاود، و مخاطبان را ترغیب می‌کند تا در مورد جای خود در جهان و تاثیرشان بر محیط زیست تامل کنند.»

www.arnolfini.org.uk

4