نقد نمایشگاه گروهی پل گالری دلگشا

نقد نمایشگاه گروهی پل گالری دلگشا
سایت تندیس به قلم جاوید رمضانی
کلمه‌ی استُک برگرفته از اصطلاحات بازار خرید و فروش و تولید است. زمانی که کالایی مرحله‌ی کنترل کیفیت را طی نکند و یا در مرحله‌ی آزمایش عملکرد رد شود، آن جنس تبدیل به استُک می‌شود.


این اجناس در بازار حتی خرید و فروش می‌شوند و با قیمتی پایین‌تر قابل دسترسی هستند. کلمه‌ی استُک در معنا از رده خارج است.

در سال‌های ابتدایی قرن بیست و یکم، گروه‌های هنری تحت نام استاکیسم شکل گرفتند که بیشتر درگیر مدیای نقاشی بودند. این تفکر، نقاشی را در مقابل هنر مفهومی قرار می‌دهد و علاقه‌ی وافری به نقاشی فیگوراتیو دارد. و همچنین نقاشی رها از قیود آکادمیک و رسمی را مسیری برای خودشناسی و توجه مجدد به نوعی سوبژکتیویته پدیدارشناسانه می‌دانند.نقد نمایشگاه گروهی پل گالری دلگشا

برقراری فضای ارتباطی تصویری در انتقال روایات و تجربیات تفکر فردی دستاورد این نوع نقاشی است.

امروزه استاکیست‌ها تبدیل به جنبش هنری بزرگی شده‌اند و بالغ بر ۲۵۰ گروه رسمی در کشورهای مختلف در این رشته اعلام وجود کرده‌اند.

اولین حضور این نحله‌ی فکری در ایران به سال ۱۳۸۹ در گالری دی و خانه هنرمندان‌نمایشگاهی را ثبت کرده است.

این جنبش را چارلز تامپسون و بیلی چایلدیش در سال ۱۹۹۹ م، در نخستین بیانیه‌ی خود ارائه دادند و تا امروز فعالیت خود را در دیگر رسانه‌های هنری مانند عکاسی، مجسمه‌سازی، فیلم، کلاژ و غیره گسترش داده‌اند.

در طی پانزده سال گذشته، بیانیه‌های متعددی را این گروه ارائه کرده‌اند. اولین تمایز استاکیست‌ها از جنبش‌های هنری گذشته، توجه به ادبیات و ارائه‌ی راهکارهای نوشتاری برای تعیین خط مشی تولید شیء هنری خود است. اهمیت دادن به مدرنیسم یا بازنوگرایی، نگرش به فرتوت شدن نقد و نکوهش هنرمندان بازارپسند مانند دیمین هرست، اعتراض به صنعت فرهنگ، همگی جزو مهم‌ترین نقطه نظرات ارائه شده این گروه بوده است.

این هنرمندان برخوردی دوگانه و پارادوکسیکال با کلمه‌ی مکتب، گروه و ایسم دارند؛ چرا که خود را از رده خارج می‌نامند و به واقع واکنش هنر معاصر به فقدان معنویت، آموزش، صنعت فرهنگ و اقتصاد محوری را می‌توان در این جریان بررسی کرد.نقد نمایشگاه گروهی پل گالری دلگشا

در هفته‌ی جاری گالری دلگشا پذیرای نمایشگاهی است که رگه‌های تصویری این نوع تفکر در آن مشهود است.

این نمایشگاه شامل هفت مجموعه تابلوی سه‌تایی است که عمدتاً روی کاغذ با کارماده‌ی مختلف کار شده‌اند. گردآورنده و ایده‌پرداز اصلی این رویداد شباهنگ طیاری است.

وی متولد ۱۳۶۶ است و کارشناسی نقاشی را در دانشگاه سوره به پایان رسانیده است. طیاری و سه دوست خود در پی خوانش و کشف سرنوشت مشترک خود هستند.

مخاطب در بدو ورود به نمایشگاه با تابلویی روی زمین مواجهه می‌گردد که داستانی در آن قاب شده و یا آن‌طور که در انتهای داستان گفته شده، میل آن‌ها به این است که هر چارچوبی را تحت فشار، تبدیل به وضعیتی کنند که در آن بتوان با لذت کار کرد.نقد نمایشگاه گروهی پل گالری دلگشا

نقد نمایشگاه گروهی پل گالری دلگشانویسنده‌ی داستان هادی فلاحت پیشه، داستان نویسی است که برای این نمایشگاه نگاشته است و آنچنان که طیاری می‌گوید، ما چهار نفر باهم خاطرات بی‌شماری در سفر داشته‌ایم. به واقع هنرمندان این کارنامه‌سه‌ نقاش و یک نویسنده هستند.

نحوه‌ی چیده شدن قاب‌ها و وجود نوشته‌ی فلاحت پیشه در یک قاب تجسمی، همگی اشاره‌ای بینامتنی به این رفاقت است و شاید با کمی تسامح تکیه بر گروه بودن و هم‌عقیده بودن محور اصلی هستی‌شناسی این رویداد است.

در مجموعه‌های سه‌تایی، قاب‌های کوچک متعلق به طیاری است. او نمایشگاه‌هایی در خارج و داخل ایران داشته است و فعالیت حرفه‌ای خود را از پنج سال گذشته آغاز کرده. تصاویر او همراه با قطعاتی است که قسمتی از تابلو را پوشانده است و حضور و غیاب کل را محور قرار داده تا سیالیت حقیقت قابل رؤیت را در ایهامی به مخاطب انتقال دهد.

قاب‌های متوسط متعلق به فرخ نورونی است. نورونی متولد ۱۳۵۶ است و در سال‌های ۸۰ کارشناسی ارشد نقاشی را از دانشگاه تهران اخذ کرده.

آثار نورونی حاکی از نگاهی رها نسبت به لحن نقاشی گذشته‌ی اوست. ردپای هنرمندان مکتب لایپزیک و فراپیشروان ایتالیایی‌همچون پالادینو‌ در تصویرپردازی و تجربه‌گرایی وی مشهود است.نقد نمایشگاه گروهی پل گالری دلگشا

اگرچه فیگورهای واقع‌گرای او در پی خلق طبیعت رازآلودی است که تکیه بر مفهوم اکنون و محتوایی طنزگونه دارند.

شاید از میان این هنرمندان نام پورنگ پیرعطایی آشناتر به نظر آید. نقاش جوانی که در سال‌ ۶۴ متولد شده است و نقاشی را از هنرستان کمال‌الملک آغاز کرده. فعالیت حرفه‌ای پیرعطایی از سال ۸۱ آغاز گردیده. تعداد نمایشگاه‌های وی بیش از امکانات زمانی و سنی اوست که این بیانگر سخت‌کوشی و تلاش این هنرمند است.

پیرعطایی لحنی کودکانه و ساده در طراحی خود ارائه داده است و بیشتر ما را به یاد دیوید هاکنی و یا  گرافیتی‌های دهه‌ی نود می‌اندازد. در این کارنما اما موجودات طراحانه‌ی او حال و هوایی فانتزی و بیان‌گرا دارند.نقد نمایشگاه گروهی پل گالری دلگشا

بازتاب برخورد با تقدیر برای هر چهار هنرمند این نمایش در کنشی هنرمندانه و  عمل‌گرا تعریف شده است.

داستان عبور از روی پلی که در هر لحظه عینک‌های خود را تغییر می‌دهند و با تکیه به عمل هنری سعی در بازسازی منطق ویران شده‌ی دوران دارند. تکیه بر ارتباطات اجتماعی و کوشش برای هستی‌شناسی وسیع‌تر امیدی است که عبور از این پل را شاید تداوم بخشد.

[/one_half_last]