بهروز پاکنهاد در گالری ثالث و تجربهی جهان
نمایشگاه نقاشی بهروز پاکنهاد
تجربه جهان به واسطه نقاشی
نقدی بر نمایشگاه بهروز پاکنهاد در گالری ثالث
سایت تندیس به قلم مریم روشنفکر
گالری ثالث در نمایشگاه اخیرش آثار بهروز پاکنهاد را به تماشا گذاشته است. آثاری با عنوان کنایی « من هستم» که تشکیل شده از تصاویری با قطع متوسط از همه چیزهایی که زندگی روزمرهی او را انباشتهاند، از دونالد ترامپ و ولادیمر پوتین گرفته تا اشیا و مناظر که با قلمی اکسپرسیو و پالتی اغلب خاکستری به تصویر در آوردهاست.
بهروز پاکنهاد، ۲۸ ساله و کارشناس طراحی صنعتی است. اینک در اولین نمایشگاه انفرادی خود در گالری ثالث، ماحصل ده سال نقاشی را به تماشا گذاشتهاست.
آثار پاکنهاد بیش از هر چیز نمایانگر سیر عبور او در تاریخ هنر است. پاکنهاد از سبکی به سبک دیگر حرکت میکند و در این مسیر جهان دیده و تجربه شده زندگی خود را در آن باز مییابد. نگاه او از موضوع و رنگگذاری تا ترکیببندی در این گستره حرکت میکند و مخاطب را مانند یک روایت در پی خود میبرد.
اهمیت طیف خاکستری در آثار او زیاد است و رنگ تنها زمانی به کار میآید که مولود فشار و تهاجمی باشد که جهان بیمایه و سلطهگر بیرونی بر او وارد میآورد. او در آثار منظره که بیشتر تک درختانی رها شده در فضای مهآلود را نشان میدهد، نگاهی به فضای نقاشی اوایل قرن بیستم و امپرسیونیستها دارد، مانند از بین بردن مرزهای اشکال و به تصویر کشیدن تداعی لحظه. در ادامه مسیر پاکنهاد با افزودن شرههای رنگ، فضای بیرونی آثار را به سمت اکسپرسیونستها میبرد و به این ترتیب یک مجموعه اصلی از آثارش که مناظر هستند در فضایی مابین این دو سبک به ثمر میرسد.
او سپس جهان رؤیاگونه را ترک میکند و به سمت واقعیات روزمره میآید. جایی که بازی نور و سایه در گوشهی یک اتاق ما را به فضای نقاشی در نیمهی دوم قرن بیستم وارد میکند که در آثار انتزاعی و مینیمال او ادامه یافته و سپس با تصاویری از دونالد ترامپ در رنگهای مختلف و یا ولادیمیر پوتین به جهان پاپ وارد میشود. و به این ترتیب از درون رؤیایی با رنگهای آرام خاکستری و هارمونیک به سمت برون پرتنش و مهاجم با رنگهای تند حرکت میکند.
و نهایتا به نقاشی امروز مملو از نشانههای رسانه و تکنولوژی تسخیر افکار میرسیم و رنگها و خاکستریها نیز با یکدیگر دیده میشوند و به این ترتیب حالت بیانگری رنگها نیز تقویت میشود و نگاه انتقادی نقاش شکل میگیرد.
نقاشیهای پاکنهاد مملو از چهرهها، مناظر و اشیایی هستند که بین زندگی و مردگی در نوسان قرار دارند. او حتی در آثار انتزاعیتر خود نیز تداعی نقوش قالی یا ترکیببندیهای هنر سنتی ایرانی را در الگوی درونی اثر حفظ میکند، ولی با تکرار و محو کردن خطوط و در هم بردن آن، به تصویرش وجهی معماگونه و نقشی هندسی در هم تنیده میدهد.
عمق و فضا در آثار او اهمیت زیادی دارد و فضا نیز به واسطهی استفاده او از تونالیته و نور در تابلوها شکل میگیرد.
همچنین نقوش انتزاعی هزارتوگونه و مات و چهرههای مخدوش و در هم ریخته، در کنار درختانی که در عمق خاکستری ذهن او شبهوار رشد کردهاند، گرایش نقاش به رهایی از بیرون و فرو رفتن به درون را نشان میدهند.
مناظری که پاکنهاد پیش چشم بیننده قرار میدهد گرچه از لحاظ ماهوی و حتی انتخاب ترکیببندی با چهرهها در تضاد قرار دارند، اما در باطن جنسی یکسان و تکرار شونده دارند که بر مفهوم«من» بودن هنرمند دلالت میکند که میتواند نشان دهندهی جهان درون و بیرونی او و امتزاج این دو جهان با یکدیگر باشد. پیوندی که او را یاری میکند تا «هستی» خود را به تصویر در آورد.