نفیسه صدیقی در بازنمایی موشکافانه طبیعت | نمایشگاه طراحی دریافت در گالری اثر
گزارش تصویری نمایشگاه
سایت تندیس به قلم انسیه ترابی
« اثر هنری، چون آفرینش یک آرمان نیست، روح است. فراهم آمدهی ژرفای زندگی بیپایان، جهانی است قدسی که خود سخن میگوید»
گادامر
آثار هنری به نمایش درآمده در گالری اثر؛ منظره نگارههای خانم نفیسه صدیقی هستند، با عنوان «دریافت». هفت طراحی که با قلم و مدادرنگی سیاه بر روی مقوا پدید آمده و در تابلوهای دولتی و سهلتی ارائه شدهاند. در طراحیها خطوط با دقتی فراوان و وسواسی طاقت فرسا، درختهایی را با تنههای گره دار و در خود فرو رفته و در عین حال استوار و با صلابت مینمایانند. خطوط تنه نرم و منحنی که آرام آرام در هم رسوخ میکنند و با ضرب آهنگی ملایم پیش میروند و در شاخههای ظریف و شکننده، با نظمی چشم گیر ادامه مییابند.
پایبندی هنرمند به بازنمایی دقیق درختان، جهت گیری مدام او به سمت فرم و پرداخت جزییات (که حتی در ترکیب بندی خطوط بافت تک تک آنها، همچون تابلویی مستقل، دقت شده است) راهیاست برای رسیدن به واقعیت فی نفسه، واکنش هنرمند به حقیقتی که در جهان هستی خود با آن روبروست؛ و گشودن دریچهای به مضامین جدید.
هنرمند توجه ببینده را به بخشی از واقعیت منظره دعوت میکند. او در طراحیهایش به فراسوی بازنمایی از طبیعت نرفته است؛ بلکه خوانش خود را از منظره درختان، در بازنمایی آنها، پدید آورده است. او با ترسیم درختان و شاخ و برگهای در هم تنده آن قصد ارائه روایت از آنها را ندارد. او درختان و شاخ و برگهایی را به تصویر کشیده، که آنها را همچون عینتی تجربی پذیرفته است و تجربه این عینیت را ارائه داده است. حضور درختان عیان و عریان که در زمینهای تهی رخ مینماید، ببینده را در رابطهای نامعلوم با اثر هنری مواجه میسازد، و با گسترش دامنه واقعیت تجربی از راه کشف ابعاد جدیدی از امر واقع، دریافت ببینده را شکل میدهد.
بافت ضمخت و در هم تنیده درختانی که در تیرگی غوطه ور هستند، حالتی از نمایش بخشی مهم و انتخاب شده از منظرهای طبیعی را ارائه میدهند. گویی هنرمند با تاکید بر بخشهایی که خود دیده است مخاطب را به تجربه آنها فرامیخواند؛ چیزی که خودش را از طریق خودش نشان میدهد تا دوباره در ذهن دریافت کننده اثر شکل گیرد. درختان در وهله اول ساکن و سنگین به نظر میرسند؛ ولی حرکت پیاپی خطوط نرم و منحنی تنه ستبر درختان، که با خطوط صاف، با وقار و باریک شاخهها، آشکارا در تضاد هستند و با دقت فراوان کنار هم قرار گرفتهاند، جنبشی بی پایان را ایجاد کردهاند.
گویی هنرمند در طراحی آنها، به راهی نه برای دستیابی به معنای درختان ، که به دنبال شیوهای برای نمایش چیستی و چگونگی و هستی آنها دست میزند. منظرهای که دستیابی دوباره به یک تماس مستقیم و برقراری ارتباطی دوباره با جهان واقع را دست میدهد و نگرش طبیعی را به حال تعلیق درمیآورد.
او تلاش میکند تا توصیفی مستقیم از تجربه، آنچنان که هست ارائه دهد. نمایش آگاهانه یک وجود، بودنی که در جهان چیزها و اجزای آن گسترش مییابد. شرح دقیق بافت درختان در تابلوهایی که دو به دو، در چیدمان و طراحی چنان در وحله اول شبیه به نظر میرسند که گویی همزاد یکدیگرند. هنرمند عامدانه با ایجاد شباهتی ظریف که در جزییات تو در توی تصاویری که به زیبایی در هم بافته شده اند، ذهن ببیده را از تابلویی به تابلو دیگر سوق میدهد.؛ به آن سوی واقعیت مجسم، و به جستجوی سرآغازینگی چیزی که از قبل وجود داشته است، میرساند.
در واقع فضاسازی کم عمق و ترسیمِ بخشی از درختانی که شاخ وبرگهای آن در سکوت و تاریکی فرو رفتهاند، مخاطب را به رمزگشایی و معنابخشی دوباره به آنها وا میدارد. تجربه آن؛ شیوهای اصیل با مشارکت در لحظه رویداد اثر. مخاطب ضمن درک چشم انداز، از حیث ظاهر آن، با دیدگاهی متمایز از بازنمایی صرف، ولی نه مستقل از آن مواجه میشود که پا به عرصه وجود گذاشته است. در دیده شدن جزییات و قسمتهایی در هم تنیده و آرام در فضایی ناشناخته واقیت ازلی تار و پود درختان رخ مینماید . تصاویر محمول تلاش هنرمند در بازنمایی موشکافانه طبیعتی هستند که دیدگاه او و مخاطب را به سادگی درگیر خود میکنند و فهم دوباره آن را سبب میشوند. چالشی در کشف تفاوت بین چشم انداز و چگونگی ظهور آن در خودش.
گزارش نمایشگاه قبل به قلم همین نویسنده را اینجا ببینید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
نگاهی به نقاشیهای عادل یونسی | آلیس در سرزمین ناخودآگاه
نگاهی به نقاشیهای عادل یونسی | آلیس در سرزمین ناخودآگاه با عنوان بنطاسیا در گالری ایران شهر سایت تندیس به قلم انسیه ترابی آلیس در سرزمین ناخودآگاه «زندگی بیسروصدا به راه خود میرود و در آن سوی رودخانهی بزرگ بیش از پیش به واقعیت بدل میشود. واقعیتی از آن دست که واقعیت موجود در برابر آن سایهای بیش نیست.» لوییس کارل این امیال متضاد هستند که در ناخودآگاه به همزیستی میرسند. انرژیهای ناخودآگاه باهم ترکیب شده و با ایجاد اشکالی […]