الهه فرمانیان با مجموعه دگردیسی | نقد نمایشگاه نقاشی
پیدا و پنهان یا قلب تنها در میان جمع
نقدی بر نمایشگاه آثار نقاشی الهه فرمانیان با عنوان «دگردیسی» در گالری بن
سایت تندیس به قلم مریم روشنفکر
در نمایشگاه اخیر گالری بن، الهه فرمانیان ماحصل سه سال نقاشی خود را به تماشا گذاشتهاست. در این کارنما با عنوان «دگردیسی» فرمانیان نقاشیهای فیگوراتیو خود با ته مایه اکسپرسیو را که در طیف گستردهای از خاکستریهای رنگی به تصویر درآمدهاند به مخاطب عرضه کردهاست.
جهان در نقاشیهای الهه فرمانیان از تصویر چهره زنی در میان جمع آغاز میشود، این چهره که میتوان گفت محور تمام آثار اوست و بعضا شاید نقطه شروع تابلو نیز باشد، گاه به شکلی کاملا واقعگرا و گاه به صورتی رها و بدوی ظاهر میشود. زنی که در بیشتر آثار در مرکز قاب قرار گرفته و یا به نحوی در نقطه تمرکز تابلو واقع شدهاست. این تصویر در بیشتر آثار تکثیر میگردد و به شکل صورتهای کوچکی در گرداگرد تصویر محوری یا صورتکان ریزی که تمام پس زمینه را پر کردهاند ادامه مییابد. این صورتها گاهی به شخصیتهایی جاندار بدل میشوند و گاهی تنها بازتاب صورت شخصیت اصلی هستند. به صورتی که گویی دگردیسی تصویر مرکزی را نمایش میدهند.
وقایع و رخدادهای زندگی، یا به عبارتی «زوال» حاصل از زمان، موضوع پیوسته آثار فرمانیان است. او دگردیسی و اضمحلال حاصل از گذشت زمان را بر چهره شخصیتهای آثارش مینشاند و برای اینکار از ترکیب چاپ و آکریلیک و همچنین رنگمایههای خاکستری گسترده سود میبرد.
فرمانیان از واژه «هنردرمانی» برای برخی از آثارش استفاده میکند، گویی رنج حاصل از وقایعی که او را عمیقا متاثر کردهاند را با لایههای برهم نهاده رنگی التیام میبخشد. به همین دلیل نیز تم روایی در برخی از آثار او دیده میشوند.گویی او دستاندرکار گفتن قصهای است که به واسطه نقاشی برای مخاطب گفته میشود. به طور کلی آثار فرمانیان در مرز باریکی بین تصویرسازی و نقاشی حرکت میکند، مانند آثار شاگال که نه به طور کامل به روایت داستانی تن میدهد و نه به طور کامل از آن مبرا هستند.
او که در گذشته نیز تجربه تصویرسازی را در کارنامه کاری خود داشته است در این نمایشگاه نیز در برخی از آثارش به سمت روایت میرود، اما به دلیل درونی شدن و شخصی شدن موضوع، اثر به طور کامل به تصویرسازی بدل نمیشود بلکه در جایی در میانه آن میایستد یعنی میتواند با برانگیختن تخیل به مخاطب اجازه دهد از حد روایت فراتر رود و در میان لایههای بر هم گذاشته شده رنگ و بافت جستجوی حسی و عقلی خود را دنبال کند. این انگیختن نیز حاصل برهم زدن قطعات روایت است. به عبارتی فرمانیان به دلیل شخصیتر کردن موضوع تابلوهایش سعی نموده هرچه بیشتر بر احساسات خود از وقایع تاکید کند و تخیل واقعه را بر عهده مخاطب گذاشته است.
در واقع فرمانیان آثارش را بر مبنای برون ریز لایههای متناوب احساسات فردی شکل میدهد، به گونهای که از برایند آن یک لحظه یا خاطره تولید میشود اما اتصال آن با گذشته و آیندهاش نا معلوم است و ازین جهت روایت آن در حوزه تخیل باقی میماند و اثر از تصویرسازی دور میشود. به همین سبب فیگورهایی که در آثار فرمانیان حضور دارند در عین اینکه دارای شخصیت هستند اما در بستر اثر قصه نمیگویند.
از دیگر شباهتهای آثار فرمانیان به شاگال استفاده از فرمهای منحنی، و رها و ترکیب بندی سیال و مشابه صحنه تئاتر است.
علاقه فرمانیان به تئاتر در شکلگیری فضای آثارش نقشی اساسی دارد. این علاقه به ویژه در دو اثر از نمایشگاه مشخصا دیده میشود. حضور عناصر مرتبط با تئاتر، نورپردازی متمرکز مانند صحنه نمایش و انبوه چهرههای تماشاچیان در این دو اثر، به وضوح نشانگر رابطه او با تئاتر است که در آثار شاگال نیز بسیار دیده میشود.
فرمانیان به تکثیر و تعدد در بیشتر آثار خود پرداختهاست. انسان در برخی از آثار او تبدیل به موتیف شده و در برخی دیگر به صورت همزاد یا چهرههای گوناگون یک شخصیت محوری درآمدهاست که در نحوه طراحی نیز از یک الگو پیروی میکند و نتیجه حاصل در فرم نیز مشابه است.
نکته جا مانده از آثار فرمانیان فضا است. او در تنوع و گسترش فرم همچنین در ایجاد بافتهای چندلایه بصری به خوبی عمل میکند، اما از این ویژگی برای فضاسازی کمتر بهره مییرد و میتوان گفت عمق در بسیاری از آثار او کم و محدود است. آثار همچنین در محدوده شخصیت اصلی تصویر بسته میشوند و در بیشتر آثار فضای منفی حول این شخصیت و تمرکز بر او میماند.
در برخی آثار نیز شخصیتهایی درون قاب حضور دارند که از پشت فیگور پیشزمینه به ما مینگرند و شاید به « از یاد رفته» هایی اشاره میکنند، که فرمانیان در بیانیه خود از آن نام بردهاست. افرادی که در حاشیه قرار گرفتهاند و در جایی دورتر از ما حضور دارند. افرادی که به او یا خاطرهای بستگی دارند و حضورشان مانند شخصیتهای دیگر خنثی نیست. این تصاویر اغلب در کل تابلو کنشگر بوده و واکنش بصری مخاطب را بر میانگیزند، توجه او را به خود جلب میکنند و در تقابل و تبادل انرژی با فیگور اصلی تابلو هستند.
فرمانیان با سطوح بازی چندگانهای انجام میدهد، او از سطح برای درهم بردن و یا تفکیک کردن فضاهای میان خیال و واقعیت و یا درون و بیرون استفاده میکند، اما همانطور که گفته شد این فضاسازی را به تکامل نمیرساند. آثار او نمایش درونیات پیوسته فردی و احساسات برانگیخته شده از بیرون هستند، که به شدت او را متاثر کردهاند و او توانسته با کمک رنگ و بوم به این احساسات، جسمیت ببخشد.
الهه فرمانیان متولد ۱۳۶۳ و دانشآموخته رشته گرافیک است. او شانزده سال پیاپی را به آموختن نقاشی و تصویرسازی مشغول بوده و در سال ۹۴ به عنوان نفر اول جشنواره شروه و در سال ۹۶ به عنوان نفر اول جشنواره صلح برگزیده شدهاست.
در این نمایشگاه فرمانیان نشان دادهاست که همزمان با توانایی تکنیکی، توانسته است، پل میان جهان فردی و جهان بیرون را نیز برقرار سازد و برای وقایع روزانه، اندوهها و تجربههایش مابه ازایی تصویری خلق نماید.
نقد نمایشگاه قبل به قلم مریم روشن فکر را اینجا بخوانید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
آثار منصور قندریز | میراث مکشوفهای در گالری فردا
آثار منصور قندریز | میراث مکشوفهای در گالری فردا نقد نمایشگاه سایت تندیس به قلم مریم روشن فکر گالری فردا در روندی ادامه دار اقدام به نمایش نادیدههایی از اساتید و بزرگان هنر ایران کردهاست. پیش از این در نمایشگاهی با عنوان از طراحی تا نقاشی به نمایش آثار فرامرز پیلارام پرداخته و اینک در تازهترین نمایشگاه خود، آثار منصور قندریز را به تماشا گذاشتهاست. منصور قندریز متولد ۱۳۱۴ در تبریز است، دانشآموخته دانشکده هنرهای تزئینی تهران است، یکی از […]