پرونده اقتصاد هنر؛ ادامه بخش پنجم| اگر ازآن دسته هنرمندانى هستید که چنین جملاتى در سر دارید : «مردم هنر من را نمى فهمند» یا «دیگران به اندازه کافى قدر آثار من را نمى دانند» یا «من واقعاً به خوبى پیکاسو کار میکنم و با اینحال او معروف شد ولى من نه» یا «به زودى یک دلال هنرى یا مجموعه دار خوب پیدا میکنم و ازآن به بعد زندگى ایده آلى خواهم داشت.» اگر اینگونه باشید در قضاوتتان دچار اشتباه خواهید شد. بهتر است از افرادى دعوت کنید تا به تماشاى آثار شما بیایند و نظرشان را درباره آثارتان بیان کنند که از هنر چیزى بدانند و روراست باشند نه دوستان نزدیکتان یا هواداران درجه یکتان.
بعضى از افرادى که واقعاً کار شما را دوست دارند توانایى خرید آثارتان را ندارند، آنها ممکن است جزو دسته هواداران پر و پا قرص شما باشند پس به آنها شانسى براى خرید بدهید. مثلا.....
بیشتر کسانی که در چنین موقعیتی قرار می گیرند سعی می‌کنند بی دردسر قضیه را جمع کنند و می‌توانم شرط ببندم حرفی که می‌زنند نظر واقعی­شان نیست. معمولاً می‌گویند که خوششان می‌آید. اساساً پرسیدن این سوال بیجاست. چون شما نمی‌توانید بفهمید پاسخی که گرفته‌اید تا چه حد صادقانه است و راهی برای فهمیدنش هم ندارید. مگر اینکه از کسی بپرسید که از قبل با او ارتباطی داشته اید یا جایی باشید که افرادی کار هنرمندان مختلف را نقد می‌کنند. در این شرایط هم اگر کسی می‌خواهد نظری بدهد بگذارید با آرامش حرفش را بزند و تحت فشارش نگذارید.
پرونده اقتصاد هنر؛ ادامه بخش پنجم |اصولاً مردم وقتى تصمیم به خرید می‌گیرند یا در مقابل خدماتى که می گیرند مجبور به پرداخت وجهى می‌شوند، عادت دارند که قیمت ها را با هم مقایسه کنند و بعد تصمیم بگیرند. در مورد هنر نیز همینطور است. #بازخوانی