پیتر هوگو۱، عکاس اهل آفریقای جنوبی (متولد ۱۹۷۶) که در کشوری با گرایشهای نژادپرستانه رشد یافته مصمم بود چشم به روی چنین مسائلی نبندد. او که خود را عکاس سیاسی مینامد، بر مسائلی متمرکز شد که ظاهرا جامعه ترجیح میداد از آنها چشمپوشی کند. در شماره ۳۱۸ مجله تندیس علیرضا بهارلو به این عکاس و جریان عکاسی از سیاه پوستان در آفریقای جنوبی تحت عنوان :هویت، نژادپرستی و رنجهای بشری در عکاسی پیتر هوگو پرداخته است .
[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]
- در آفریقای جنوبیِ تحت سلطهی آپارتاید (تبعیض نژادی)، سفیدپوستان را شهروندانی تمامعیار میدانستند در حالی که سیاهان در تبعیض، انزوا، تحقیر و سوءرفتار به سر میبردند. در پی سقوط رسمیِ این وضعیت نفاقبرانگیز در سال ۱۹۹۴، شرایط تا حدی به نفع سیاهپوستان تغییر کرد هرچند ماهیت تبعیضها و نابرابریهای درشت و آشکار به قوت خود باقی ماند. در بحبوحهی این برهه از زمان، پیتر هوگو، عکاس اهل آفریقای جنوبی (متولد ۱۹۷۶) که در کشوری با گرایشهای نژادپرستانه رشد یافته مصمم بود چشم به روی چنین مسائلی نبندد. او که خود را عکاس سیاسی مینامد، بر مسائلی متمرکز شد که ظاهرا جامعه ترجیح میداد از آنها چشمپوشی کند.
التزام پیتر هوگو به عکاسی از اشخاص مهجور و در حاشیه، او را از موطن خود ــ کیپ تاون ــ به سوی دیگر نقاط قارهی آفریقا که همچنان اوضاع مشابهی را تجربه میکرد کشاند؛ وضعیتی که عمدتا برآمده از پدیدهی استعمارگرایی بود. حوزهی علاقهی هوگو، در واقع عکاسی از همین افراد است که از آن میان میتوان نابینایان، زالها، مبتلایان به ایدز و مواردی اینچنین را هم برشمرد. بخش اعظم آثار این عکاس قارهی سیاه، به مستندنگاری زندگی در حومهی جوامع آفریقا و توجه به وقایع پیچیدهی سیاسیِ مرتبط با نژاد و هویت ــ آن هم از طریق قواعد و رسوم چهرهپردازی ــ اختصاص مییابد. دامنهی محدود این ژانر، التزام خاص خود را در سطح فردیت ایجاب میکند؛ رویکردی که هم احساسگرایی و هم انگیزش ژورنالیستی را برای تشریح در احاطه دارد.
دیگر سوژههای عکاسی پیتر هوگو، ساکنان شهرهای مرزی و مناطق درگیر در جنگهای داخلی، کارگران مزارع و مهاجران را شامل میشود. او جریانهای اجتماعی و فعل بهحاشیهراندن را با ارجاع به چهره و پیکر آدمی ترسیم میکند. فعالیتهای هوگو در گذر زمان رشد قابلملاحظهای داشته و مضامین مفهومیِ بیشتری را شامل شده، اما این موضوع او را از ریشههای هنری خود دور نکرده است. تصاویر تاثیرگذار این عکاس، بیننده را در جهتی هدایت میکنند که به افراد، اماکن و لحظاتی که امکان غفلت از آنها میرود توجهی مضاعف نشان دهند. هوگو اگرچه از دیوید گُلدبِلات۲ و بوریس میخایلوف۳ بهعنوان هنرمندان و منابعی الهامبخش یاد کرده، با این حال آثارش در مقابل رگههای رئالیسمی که این دو عکاس در آفریقای جنوبی به نمایش گذاشتهاند قرار میگیرد. وی میگوید: «من متعلق به نسلی هستم که به حوزهی عکاسی، با آگاهی عمیقی که از مصائب آن دارد، نزدیک میشود؛ مصائبی که هنگام نشانهروی دوربین به هر چیز، امر ذاتی این حوزه تلقی میشود.»
هوگو در اولین مجموعه از عکسهایش، از جمله «به کنار»۴ (۲۰۰۶ـ۲۰۰۳)، «بازماندگان نسلکشی»۵ (۲۰۰۴) و «داغدیدگان»۶ (۲۰۰۵)، مسائل دشوار و غامض را رودررو خطاب قرار میدهد. این عکسها کانون توجه مخاطب را متوجه انسانهایی میکنند که به دلایل مختلف، از جمله تفاوتهای جسمانی، رنجهایی را متحمل شده یا آنکه قربانی کشتارهای دستهجمعی یا شیوع ایدز شدهاند. او در مجموعهی دیگری با عنوان «خطای همیشگی»۷ (۲۰۱۰ـ۲۰۰۹) که به نمایش زندگی مردم غنا در زبالهدانهای آکرا ــ پایتخت این کشور ــ اختصاص دارد، به آشکارسازی موضوعی مشابه موارد گذشته میپردازد. سوژههای این مجموعه، نگاهی مستقیم به دوربین دارند، مدافع انسانیت خویش هستند و از سویی، عادات مصرفیِ بیننده را به چالش میکشند. همهی این تصاویر به نوعی آزاردهنده و پرتشویش هستند. بخشی از این رویداد به دلیل توانایی هوگو در تصویرپردازی ناگوارترین واقعیات زندگی در قارهای است که خود در آن زیست میکند.
هوگو با نمایش آثاری که بعد از این میآید، نقطهی توجهش را به امکانات دراماتیکتر و کنشیترِ عکاسی معطوف میسازد. مجموعههای «کفتار و مردان دیگر»۸ (۲۰۰۷ـ۲۰۰۵) و «نولیوود»۹ (۲۰۰۹-۲۰۰۸)، که هر دو در نیجریه عکاسی شدهاند، بر افراد عادی یا خنیاگران بیخانمانی تاکید میکنند که برای امرارمعاش دست به سرگرمی میزنند. بعضی از آنها این کار را با راهبردن حیوانات عجیب و غیربومی در میان شهرها انجام میدهند تا به این طریق بتوانند درآمدی کسب کنند. عدهای دیگر، با اجرای بازیهای تصنعی در پلاتی ملودرام که با چاشنی خشونت توأم است، نیاز سومین بازار بزرگ فیلمسازی را برآورده میسازند. اکثر کسانی که با ملل و فرهنگ غنیِ غربِ آفریقا نامانوس هستند، بهای اندکی بابت اینگونه کارها میپردازند؛ اما برای پیتر هوگو، اینجا همان محل درنگ و تامل با دوربین است ــ جایی برای در معرض دید قرار دادن هویت عمیقترِ سوژهها و واداشتن مخاطب برای عبور از ظاهر امور.
در مجموعهی «کفتار و مردان دیگر» ــ که در قالب نمایشگاه نیز ارائه شده ــ واژهی «کفتار»، صفتی است برای «مردان» («مردان کفتار و دیگر») و به طور ضمنی به هویت انسانیای اشاره میکند که در ارتباط با یک حیوان شکل گرفته است. این هویت، پدیدهای است که ریشههای عمیقی در غرب آفریقا دارد.
نگهداری کفتار در نیجریه، سنت محرمانهای دارد که در طول صدها سال ــ یا حتی بیشتر ــ از پدر به پسر منتقل شده است. کفتارها نقشی محوری در داستانهای عامیانهی قارهی آفریقا ایفا میکنند و در اغلب اوقات با سحر و جادو ارتباط دارند. یکی از منابع درآمدزای مردان کفتار، فروش گیاهان خاصی است که تصور میشود در برابر حیوانات وحشی، با خود، قدرت و حفاظت همراه میآورند. رابطهی انسان و کفتار را در چنین سطحی میتوان از نقطهنظر عوامل رفع و دفع، مقدس توصیف کرد. هویتی که از رابطه با کفتار حاصل میشود، مردان را از امور اینجهانی جدا کرده و آنها را در جهان جادو، نمایش و سنت جاندارپنداری مینشاند.
اما خوانایی و پذیرش این وضعیتِ ویژهی جداافتادگی، به پیوستگی اجتماعیای بستگی دارد که ممکن است در سدهی ۲۱ و در حومهی کلانشهری مثل آبوجا ــ پایتخت نیجریه ــ دیگر کشش و جذبهای نداشته باشد. جادههای خاکگرفته و چشماندازهای بینامونشان شهری در پسزمینهی عکسهای هوگو، حکایت از آن دارند که مردان کفتار، اولین خانهبهدوشانی نیستند که مسائل و مصائبی این چنین را پشت سر میگذارند. در نبود یک قالب یا چارچوب فرهنگیِ پایدار برای تفسیر ارتباط خاص مرد با کفتار، امر مقدس را میتوان بهمثابهی سرقت و بزهکاری تعبیر کرد: قوالبی از تحریم و ممانعت که برای محیط شهری، مرسومتر به نظر میرسد؛ قوالبی که عناوین روزنامهها خیلی سادهتر شرحشان میدهند.
تصاویر مردان کفتار که در گالریهای هنری نیویورک نیز به نمایش درآمده، به شکل یا قالبی از طردشدن اشاره میکنند که با تاریخ مشوشِ بازنمودهای غرب از آفریقا تعریف و مشخص گشته؛ جایی که انس و مجاورت با حیوانات میتواند نشانهی قصور و انحراف آدمی تلقی گردد. انسانها در برخی شرایط، از طریق ایجاد ارتباط با حیوانات است که مقبول عام میافتند و تا جایی پیش میروند که از یک زندگی اصیل بر پایهی سلطهی طبیعت سخن میگویند. عکسهای هوگو، با کنارهمنشاندن انسان و حیوان به عنوان سوژهای از پرترههای دوگانه، هم به آشکارسازی دوری و هم نزدیکیِ فاصلهی میان انسانها و حیوانات و تعیین این قلمروی مبهم میپردازند.
هوگو در جدیدترین آثارش، لنز دوربین را به سوی خود و محیط چرخانده است. او در دو مجموعه با عناوین «برای من و دوستان جایی در جهنم هست»۱۰ (۲۰۱۱) و «خویشاوند»۱۱ (۲۰۱۱-۲۰۰۸) که بهتازگی ارائه کرده، به کاوش در روابط شخصی خود با دوستان و خانواده و همچنین ارتباط با مکانهایی خاص در آفریقای جنوبی روی آورده. منبع الهامبخش این مجموعهها، برگرفته از عناصر موجود در آثار گذشتهی این هنرمند است. هنر هوگو در جستوجوی عمق و پیچیدگیِ زندگیِ روزمرهی سوژههای خود، به پیکار با چرخهی اسفباری میرود که با غفلت از آنهایی که میبینیم آغاز، و تاسف به عدم توجه اولیهی بیشتر ختم میگردد.
«خویشاوند»، مجموعهای است که طی یک دههی گذشته عکاسی شده و تمرکز آن بر خانواده، جامعه و شخص عکاس است. جان مائونی۱۲، نویسنده، از این مجموعه بهعنوان نخستین اثر مهم این هنرمند یاد کرده که در آن منحصرا به تجارب فردی در محیطی بومی (آفریقای جنوبی) پرداخته شده؛ محیطی که وجه مشخصهی آن، قرنها تنش و تناقضات سیاسی، فرهنگی و نژادی بوده است. هوگو این مجموعه را چنین توصیف میکند: «… تعهد یا اشتغال به ناکامیِ تجربهی استعماریِ آفریقای جنوبی و احساس من بهعنوان “تکهچوبی شناور روی آب”. آفریقای جنوبی، مکانی از هم گسیخته، جنونآمیز، زخمی و پرکشمکش است … چگونه میتوان مسئولیت تاریخ را به دوش کشید و تا چه حد باید در این راه تلاش کرد؟ چگونه میتوان در این جامعهی متلاطمِ ستیزهجو خانوادهای داشت؟» این مجموعه در حقیقت به چنین پرسشهایی پرداخته و ماهیت روایاتِ تناقضآمیزِ شخصی و گروهی را انعکاس میدهد.
[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]پینوشت:
۱٫Pieter Hugo 2.David Goldblatt 3.Boris Mikhailov 4. Aside 5.Vestiges of a Genocide 6.The Bereaved 7.Permanent Error 8.The Hyena and Other Men 9.Nollywood 10.There’s a Place in Hell for Me and My Friends 11.Kin 12.John Mahoney
منابع:
www.pieterhugo.com
www.artsy.net
www.aperture.org
www.museomagazine.com
www.fotografiska.eu
[/one_half_last]