دلالان پیشروی دنیای هنر معاصر چه کسانی هستند؟ برگزار کردن نمایشگاه های با کیفیت، کیوریت کردن غرفههای موفق در نمایشگاههای بینالمللی سرتاسر جهان و جستجو کردن در آتلیهها و دانشگاههای هنر برای پیدا کردن هنرمندان جوان بااستعداد، به عهدهی دلالانی است که در دنیای هنر نقش مهم “سلیقه آفرینها” را ایفا میکنند.این مقالات تحت عنوان ” ملاقات با سلیقه آفرینان” مجموعهای از مصاحبهها با دلالان و صاحبان گالری هنری موفق و جوان از سرتاسر جهان( از کشورهای اروپایی تا خاورمیانه و ..) است که از تجربهها، سختیها و جذابیتهای حرفهشان میگویند و در سایت artspace.com گردآوری شده است .
این پرونده در این شماره به پایان می رسد.
ترجمه سایت تندیس به قلم یاسمن نوذری
گالری اسپرینگستین در بالتیمور تجربهگرایی تکنولوژیک را با هنر Low-fi پیوند میدهد.
نوشته اندرو ام. گلدشتاین
املیا زپیِچ و هانتر بردلی که هر دو هنرمند هستند، در انباری در بالتیمور زندگی میکردند. آنها در سال ۲۰۱۳ به این نتیجه رسیدند که این فضای صنعتی تنها به درد زندگی بوهمی نمیخورد و مکان مناسبی برای نمایش هنر نیز هست.
آنها اجرا کردن این ایده، فضایی در مجاورت خانه خود ساختند و با برپایی یک دیوار این دو فضا را از هم جدا کردند تا کسی متوجه نشود که آنجا محل زندگیشان نیز هست. آن دو نام اسپرینگستین را برگزیدند و اولین نمایشگاه خود را شامل آثار پنج هنرمند آوانگارد با آثاری از قبیل گیاهی با مه ساختگی در قابی شیشهای و عکسهایی که به صورت دیجیتالی دست کاری شده بودند، برگزار کردند. میتوان گفت آنها شروع هیجان انگیزی داشتند.
از آن زمان تا به حال، این زوج حدود ۲۰ نمایشگاه را که شامل آثار ستارگان نوپای دنیای هنر مثل جان رافمنJon Rafman ، بانی راجرزBunny Rogers و سوفیا لیبی Sofia Leiby بوده است، برپا کرده اند. آنها سال پیش گالری خود را به فضایی حرفهای تر و به مغازهای رو به خیابان منتقل کردند. در این سال ها آن دو از هنرمندانی صاحب گالری/آپارتمان تبدیل به دلالان حرفهای شدند. زپیچ در این باره میگوید:«گالری تنها کار خلاق من در این سه سال گذشته بوده است و من از همه چیز برایش مایه گذاشتم.» این حرفها در مورد بردلی نیز صادق است. بالتیمور نیز از تلاش آنها استقبال کرده است. زپیچ میگوید:« ما با هنرمندان جوان و نو ظهور کار میکنیم. بازار کوچکی است اما فضای زیادی برای تجربهگرایی دارد.»
البته آنها مشتاقند که فعالیتشان تنها به بالتیمور محدود نماند و برای شرکت در نمایشگاه های هنری یا Art Fair ها انرژی زیادی میگذارند.( به عنوان مثال آنها عضوNADA هستند.) این زوج برای نمایشگاه متریال در مکزیک، دو مجسمه روباتی از کالین فاستر Colin foster با خود آورده بودند- که یکی از آنها مگس کش اصلاح شدهای بود که حالا نقش یک مجسمه را داشت اما هنوز هم مگس میکشت.- همچنین تعدادی از نقاشیها و حاضر آماده های اریکا سروزی Erika Ceruzzi هم در این غرفه قابل مشاهده بودند.
زپیچ در مورد نمایشگاه میگوید:« میتوان گفت که کارها به کندی پیش میرود اما شرکت در این نمایشگاه های بینالمللی فرصت مناسبی برای آشنایی با هنرمندان و مجموعهداران است و برای ما کنار هم قرار دادن آثارشان هیجان زیادی دارد.»
علت انتخاب اسم گالری چه بوده است؟ این اسم هیچ ربطی به بروس اسپرینگستین خواننده پاپ آمریکایی ندارد. زپیچ میگوید:« حقیقتا هیچ کدام از ما آهنگهای او را نشنیدیم و هیچ نسیتی هم با او نداریم. ولی از بخش بخش شدن این کلمه خوشمان آمد. اسپرینگ به معنای بهار که زمان رشد و نو شدن و تولد است و تین به معنای سن بین ۱۳ تا ۱۹ سالگی که دوران تجربه گرایی، عصیانگری و بلوغ است. ما این دلالتهای ضمنی را دوست داشتیم و علاوه بر این شما هیچوقت این اسم را فراموش نمیکنید.»
گالری لامبدالامبدالامبدا فضایی برای ارائه آثار هنرمندانی که در زمان جنگ بزرگ شدند، فراهم میکند.
نوشته اندرو ام. گلدشتاین
چهار سال پیش، کاترینا شندل Katharina Schendl، فارغ التحصیل رشته معماری و بنیانگذار مجله اینترنتی Footnotes on Art( مربوط هنر اروپای شرقی و مرکزی) دعوتنامهای از مدیر گالری ملی کوسُو دریافت کرد که از او خواسته بود تا به پریشتینا سفر کند و فضای هنری آنجا را بررسی کند. بر خلاف انتظارش، شندل عاشق آنجا شد.
کوسو هنوز به دلیل جنگی که در اواخر دههی نود در آن رخ داده ، ارتباطی محدود با دنیا دارد. جمعیتش را اکثرا افراد زیر سی سال تشکیل داده است و روحیهی ابتکاری که از دوران مشقت ماندگار شده است، فرهنگشان را فراگرفته است. شندل که برای مجلهاش با زیر و روی این فرهنگ آشنا شد، میگوید:« صحنه هنر این کشور بسیار پویا و فعال است و برای من هیجان انگیزترین فضای هنری در کشورهای بالکان را دارد.» سپس او به وینا بازگشت و از کشفیات فوق العادهاش برای دوستش ایزابلا ریتر Isabella Ritter، تاریخ دان جوان هنر، تعریف کرد و در سال ۲۰۱۴ او را قانع کرد تا به پریشتینا برود تا نمایشگاهی از فلاکا هالیتی Flaka Haliti-دومین نماینده کوسو در بینال ونیز-را ببیند. او نیز به این کشور علاقمند شد.
آنها برای بازگردندان تعدادی کتاب در حین مسافرتشان به یک کتابفروشی محلی رفتند ولی متوجه شدند که آن کتابفروشی تعطیل شده است. این مغازه واقع در خیابانی خوش منظره و در مجاورت رستورانی مجلل بود که توسط یک عکاس اداره میشد. آنها تصمیم گرفتند تا این مغازه را تبدیل به فضای گالری بکنند. شندل میگوید:« این همان جایی بود که ما دنبالش بودیم. گاهی اوقات چیزهای ازین قبیل اتفاق می افتد. ناگهانی است و مثل عاشق شدن میماند.» این گالری در ژانویه ۲۰۱۵ افتتاح شد و اسمش را به پیشنهاد هنرمندی با ارجاع به فیلمRevenge of the Nerds لامبدالامبدالامبدا LambdaLambdaLambda گذاشتند تا ایدهی انجمن نسوان را به ذهن متبادر کند.
آنها از آن زمان تا به حال نمایشگاههایی از آثار هنرمندان کوسوایی و مناطق دیگر اروپا برگزار کردند تا نبادل فرهنگی را ترویج کنند. همچنین برنامههای آموزشی زیادی نیز برپا میکنند. تعداد مجموعه داران پریشتینا هنوز اندک است اما در حال بیشتر شدن هستند. شندل در این مورد میگوید:« من به اینجا نیامدم چون به مجموعه دارانش علاقه مند بودم؛بلکه به دلیل هنرمندانش اینجا هستم.» زمستان سال گذشته آنها کتابی در مورد هنرمندان معاصر کوسو چاپ کردند به خاطر اینکه«هیچ کتابی در این مورد چاپ نشده بود و حتی در اینترنت هم چیزی در این مورد یافت نمیشود.» شندل فراگیری زبان آلبانیایی را نیز شروع کرده است.
آنها درغرفه شان در نمایشگاه متریال برای داردان ژگروا Dardan Zhegrova، شاعر و هنرمند نابغه ۲۴ ساله، نمایشگاهی انفرادی برپا کردهاند که بسیار تاثیر گذار است. یک عروسک وودو با ابعاد انسانی که در پشت تکه دوزی قلب قرمزش یک نوار ضبط قرار دارد که شعرهای عاشقانه هنرمند با صدای خودش از آن پخش میشود. تمایلات همجنسگرایانه این شاعر که موضوع این اشعار هستند، هنوز هم در کشور محافظه کارش مشکل ساز است. مخاطب برای شنیدن اشعار باید در مقابل این عروسک زانو بزند، آن را در آغوش بگیرد و گوشش را بر روی قلب آن بگذارد. با قیمت ۲۲۰۰ دلار، این عروسک هر روز با نسخههای دیگرش با رنگهای سفید، قهوهای و زرد عوض میشود. دو تا از این عروسکها یک چشمشان باز و چشم دیگرشان بسته است که نمادی از خوش بینی محتاطانه است و عروسک سفید هر دو چشمش باز میباشد.
این چیدمان قدرتمند توجهها را به صحنهی هنر کوسو جلب کرده است. آن هم در زمانی که این کشور تلاش میکند تا گفتمان بینالمللی خود را از سر بگیرد. به عنوان مثال، فیلم کوتاه جیمی دونوآ Jamie Donoughue به نام Shok امسال به عنوان اولین فیلم کوسوایی که تا به حال در اوسکار شرکت کرده است، نامزد اوسکار شد. و حالا با شرکت گالری لامبدالامبدالامبدا در نمایشگاه های بین المللی، امید مطرح شدن هنر کوسو در سطح جهانی نیز افزایش یافته است.
[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]
قسمت قبل را اینجا بخوانید: