خلاصه کتاب درباره عکاسی |اشیای مالیخولیایی قسمت دوم

تلخیص سایت تندیس نیلوفر تقی پور |بخش سوم کتاب درباره عکاسی |اشیای مالیخولیایی قسمت دوم

انتشارات حرفه نویسنده ترجمه نگین شیدوش

قسمت قبل را اینجا بخوانید:

این بخش در سه قسمت منتشر میشود.


رفت و آمدهای دائم میان واقعیت‌های پست و والا همیشه بخشی از جریان عکاسی بوده به جز مواردی که خود عکاس دل مشغولی شخصی به یک موضوع داشته است. چیزی که سورئال است فاصله ایست که عکس تحمیل می‌کند، فاصله‌ی اجتماعی و فاصله‌ی زمانی.به عقیده‌ی سونتاگ لزومی ندارد عکاس نگاهی موشکافانه یا طعن‌آلود به سوژه‌های کلیشه‌ای خود داشته باشند همان رفتار متظاهرانه و آمیخته با احترام، خصوصا در مورد سوژه‌های رایج و قراردادی کافی است.خلاصه کتاب

احترام عکاس سوژه را جذاب و گذر زمان آنها را بی آزار و بسیار انسانی می‌کند. بعضی از عکاس‌ها ژست دانشمند به خود می‌گیرند که به فهرست‌برداری از جهان مشغول می‌شوند مثل آگوست ساندر و بعضی دیگر ژست معلم اخلاق که روی مسائل به ظاهر مهم تر متمرکز می‌شوند. نگاه ساندر نامهربان نیست آزاد می‌گذارد و قضاوت نمی‌کند. ظاهرا نوعی بی‌طرفی شبیه علم و علوم گونه‌شناسی دارد هرچند که به‌طور پنهان رویکردشان جانبدارانه بود. نگاه سوژه‌ها به دوربین است اما برملاکننده نیست. ساندر در جستجوی اسرار نبود و خودش را نظارگر تیپ‌های مختلف اجتماعی می‌دانست.
در کارهای ساندر هرکس سرجای خودش است،هیچ‌کس پریشان معذب و یا کج و در حاشیه نیست. با دیدن عکس‌های ساندر می‌شود پذیرفت که سوژهایش را نقد نکرده اما جالب است که فکر کرده توصیفی هم ارائه نداده است. همراهی ساندر با همه به معنی فاصله او از آنها هم هست که بدوی و معصومانه نیست بلکه نیهیلیستی‌ست.به رغم واقع‌گرایی طبقاتی عکس‌ها، آنها یکی از انتزاعی‌ترین مجموعه‌های تاریخ عکاسی هستند، که به سختی می‌توان تصور کرد که یک آمریکایی زحمت انجام کار پر دردسری مشابه این پروژه طبقه‌بندی را به خود بدهد مثل عکس‌های آمریکایی واکر اوانز و یا آمریکایی‌های رابرت فرانک که به عمد حالتی اتفاقی دارند.خلاصه کتاب

به ندرت پیش آمده که عکاس آمریکایی بی طرف و مستقل باشد.هیچ واقعیتی از به تصرف در آمدن در امان نیست نه آنکه باید اصلاح شود و نه آنکه صرفا زیباست. عکاس ایده آل کسی است که می تواند این دو واقعیت را از یک جنس کند. همانطور که در عنوان مصاحبه هایش میخوانیم : برخورد هنرمندانه با کارخلاصه کتاب

وجه تجاوزکارانه عکاسی دقیقا در اتحاد میان عکاسی و جهان گردی است که با نزدیک شدن به اواخر قرن، ارتش جهان گردان برای ثبت یک نمای زیبا با استفاده از خط راه آهن بین قاره‌ای به غرب هجوم آورد. سیاست استعماری هم از طریق عکاسی وارد شد. نمونه سرخ پوستان آمریکا، وحشیانه ترین مورد بود که با عکاسی از اشیای مقدس، رقص‌ها و مکان‌های مذهبی، وارد حریم خصوصی سرخ پوستان شدند، حتی اگر لازم می‌شد به آنها پول می‌دادند تا برایشان ژست بگیرند یا مجبورشان می‌کردند در آیین‌هایشان تغییراتی دهند تا در عکس زیباتر بنظر بیاید.

خلاصه کتابعکاسی هم غارت می‌کند هم حفاظت، هم تقبیح میکند هم تقدیس. عکاسی نشان‌دهنده بی‌طاقتی آمریکاها در برابر واقعیت و علاقه آنها به فعالیت‌هایی است که با ماشین انجام می‌شود. طبیعت در آمریکا مشکوک و در حالت تدافعی بوده و توسط پیشرفت بلعیده شده بود.شرکت کداک در ورودی بسیاری از شهرها تابلوهایی نصب کرده بود که فهرست چیزهایی را که باید از آنها عکس گرفته می‌شد را نشان می داد، حتی در پارک ها علائمی نصب می‌شد که به بازدیدکنندگان می‌گفت در کدام نقطه بایستند و عکس بگیرند.در آمریکا هر نمونه‌ای تبدیل به یک یادگاری می شود.
آمریکایی ها احساس می‌کنند که واقعیت کشورشان چنان حیرت انگیز و ناپایدار است که فکر نزدیکی به آن از طریق علمی و طبقه بندی، گستاخی بسیار بزرگی است و فقط می توان به شکل غیر مستقیم و با ترفند آن را به دست آورد، تکه تکه اش کرد و تا به اجزای ناهمگونی رسید آن را به منزله کل می انگاشتند.در آمریکا عکاس کسی نیست که صرفا گذشته را ثبت میکند، بلکه کسی است که گذشته را می سازد.خلاصه کتاب
تهیه هر سیاهه ای از آمریکا به ناگزیر کاری ضد علمی خواهد بود و ترکیبی درهم و برهم و وردی هذیان‌وار و جادوگرانه از اشیاست. برای سنت اصلی عکاسی آمریکا، حالت غالب، حالت غم و اندوه است و ادعاهای مرسوم عکاسان‌شان مبنی بر اینکه به طور تصادفی و بدون پیش فرض دنبال سوژه می‌روند، روی آن تمرکز می‌کنند و با خونسردی از آن عکس می‌گیرند، متاثر از فقدان است.به قول برنیس ابوت : عکاس موجودی به تمام معنا معاصر است، از دریچه‌ی نگاه او حال به گذشته بدل می‌شود.خلاصه کتاب
ابوت پس از بازگشتش از پاریس به نیورک فقط ده سال از وضعیت خودویرانگر آمریکایی را مستند کرده که در آن حتی گذشته‌ی نزدیک هم به سرعت مصرف می‌شود، از بین میرود، دور انداخته می‌شود و یا باچیز دیگری جایگزین میگردد. کمتر شهروند آمریکایی پیدا می‌شود که اشیای قدیمی و کهنه‌ی مادربزرگ و پدربزرگ را نگه دارد همان اشیای مستعملی که نسل به نسل بین آدم‌ها چرخیده و از تماس دستان آنها گرما گرفته‌اند که در مقام ضروریات چشم انداز انسانی هستند ولی امروزه ما مالک موزه‌ای کاغذی و قابل حمل شده‌ایم.[/one_half_last]