انتشارات افق | نویسنده: بت ویلیامسن | مترجم: هادی ربیعی
تلخیص سایت تندیس محدثه شادمهر
قسمت های قبلی این پرونده را اینجا بخوانید:
خلاصه کتاب هنر مسیح | بخش مقدمه
خلاصه کتاب هنر مسیح | مریم عذرا | قسمت اول
قدیس از واژهی یونانی sanctus که مؤنث آن sancta است گرفته شده که به معنای مقدس یا تقدیس شده است.
مشخصهی بخش بزرگی از هنر مسیحی، بازنمایی این اشخاص مورد ستایش است. که میتوان ملازمان مسیح را همچون پطرس قدیس تا قدیسان قرون وسطی مانند قدیس فراسیس آسیزی نام برد که تصاویرشان در بسیاری از مکانهای عمومی و خانهها مورد استفاده قرار میگیرد.
برای نمونه تصاویر پدرپیو، راهب ایتالیایی عضو طریقهی کاپوچن که در سال ۱۹۶۸ درگذشت.
شیوهی متعارفی در کلیسای اولیه برای به رسمیت شناختن قدیسان وجود نداشت و این در طی قرون وسطای متأخر شکل گرفت.
واژهی martyr به معنای شهید از واژهی یونانی martus به معنای شاهد میآید و برای قدیسانی به کار میرفت که برای حقانیت آموزههای مسیح جان خود را از دست دادند؛ و همچنان مردم بر این باورند که نزدیکی فیزیکی با یادگارهای این قدیسان پیآمدهایی مانند گرفتن حاجت و شفا را در بردارد.
براین اساس تصاویر بسیاری به وجود آمد که تأییدی بر این باورهاست.
سیمونه مارتینی، نقاش مکتب سیهنا نیز خالق یکی از همین آثار است که قدیس لوئیز اهل تولوز را مجسم میکند. هم اکنون این تخته اکنون در ناپل است.
این نقاشی، تصویر اصلی قدیس لوئیز را به عنوان یک اسقف قدیس فرانسیسی در حالتی نشان می دهد که بر تخت نشسته و فرشتگان بر سرش تاج گذاشتهاند.
در قسمت پامحرابی این تختبست، تصاویری را شاهد هستیم که هرکدام بازگوکنندهی وقایع اصلی زندگی این قدیس در زمان زندگی و مرگ وی هستند.
در تصاویر کشیده شده همواره راهکارهای متعددی برای شناساندن قدیسان وجود داشته است. یکی از این نمونهها قدیس پطرس است که همیشه با مو و ریشی سفید نشان داده شده با لباسی زرد و قدیس پولس مو و ریشی تیره دارد.
در برخی موارد قدیسان را از طریق کتیبه های متنی میشناساندند، اما رایجترین روش، نسبت دادن صفت مشخص برای هر قدیس بود که با وقایع مهم زندگیشان آن را نشان میدادند.
برای مثال در اغلب موارد مریم مجدلیه را با ظرف دردار کوچکی نشان میدهند که یادآور داستانی است که وی پاهای مسیح را شست، با موهایش خشک کرد و با روغن گرانبهایی آنها را چرب نمود.
و یا قدیس استفان که در اثر سنگسار جان باخت و در تمام تصاویر سنگی بالای سرش وجود دارد و یا قدیس بارتولوما که زنده زنده پوستش را کندند و همواره در تصاویر چاقویی حمل میکند.
از قرن چهاردهم به بعد گروههایی از قدیسان که هریک صفت مشخصهای داشتند به ویژگی متعارفی در هنر مسیحی تبدیل شدند. مانند محراب یحیی تعمید دهنده و قدیس یوحنای راوی انجیل که هانس مملینگ آن را در سال ۱۴۷۹ برای نمازخانهی بیمارستان قدیس یوحنا در بروژ نقاشی کرده است.
آرایشی که در آن مریم و کودک در مرکز قرار دارند و قدیسان آنها را احاطه کردهاند غالباً sacra conversazione خوانده میشود که به معنای گفتوگوی مقدس است. اما این به این معنی نیست که آنها در حال گفتوگو هستند، بلکه محور اصلی معنای آن گردهم آوردن آنهاست.
همانطور که رونا گافن اشاره کرده معنای قدیمیتر این اصطلاح آنگونه که در زمان آغاز آفرینش چنین نقاشیهایی بهکار میرفت اجتماع بوده است.
در سمت راست قدیسه باربارا قرار دارد که گفته می شود به واسطهی اقدامات امپراطور ماکسیمیان در آزار مسیحیان کشته شده است. در افسانهی زرین آمده است که پدرش وی را در برجی حبس کرد تا کسی او را نبیند و در این بین خود بر اثر صاعقهای جان باخت، و به این ترتیب قدیسه باربارا به عنوان محافظی در برابر مرگ ناگهانی مورد توسل واقع شد.
در سمت چپ تختهبست همطراز با باربارا، قدیسه کاترین اسکندریه قرار دارد که وی نیز به علت گرویدن به دین مسیحیت از ازدواج با امپراطور رم سرباز زد و به همین علت شکنجه و سرش از بدن جدا شد. در تصویر چرخی که کنار پایش وجود دارد به ابزار شکنجه وی اشاره دارد که گفته میشود در حین عبور چرخ از روی بدنش چرخ میشکند، که در تصاویر متعددی به همراه این قدیسه چرخی شکسته به تصویر کشیده شده است.
در توازن با این دو قدیسه، دو قدیس به نام یحیا نیز به تصویر کشیده شدهاند، که یکی از آنها یحیی تعمیددهنده است و دیگری که جامی در دست دارد یوحنا راوی انجیل چهارم. صفت مشخصهی این دو قدیس، برهی خدا و جام شراب است.
در نهضت اصلاح دین در قرن شانزدهم، نظام توسل در پرستش، مورد حمله قرار گرفت و در کلیساهای پروتستان این تمایل ایجاد شد که به جای تصاویر قدیسان تصویر مسیح جایگزین شود.
و بر این اساس، تمام مرقدهای قدیسان را تخریب کردند و بیشتر تصاویر قدیسان در هنر اروپایی پس از قرن شانزدهم از سنت کلیسای رومی است.
در این بین کاردینالی فرانسوی به نام ماتیو کوئانترل نمازخانهای را به کلیسای سن لوئیجی دفرانسیس وقف و دستور داد صحنههایی از زندگی قدیس حامیاش، متی را بر دیوارها و سقف نقاشی کنند.
که میکلانجو داکاراوادجو شهادت قدیس متی را نقاشی کرد.
دستورالعل اصلی کنتارلی در خصوص این نقاشی تصریح میکند که این صحنه باید حاوی نکات زیر باشد:
تعداد زیادی مرد، زن و کودک، پیر، جوان و نوزاد از گونههای مختلف… که بیشتر آنها از این واقعه هراسان شدهاند، در برخی احساس انزجار ایجاد شده است و برخی دیگر حس دلسوزی و غم خواری دارند…
تا پیش از دوران نهضت اصلاح دینی، نقاشانی چون مملینگ با تولید نقاشی از مرگ قدیسان در پی برانگیختن عواطف مخاطبان خود نبودند و این درحالی بود که پس از نهضت اصلاح دینی، نقاشان کاتولیک درست عکس این را در پیش گرفتند و سعی بر آن داشتند تا عواطف مخاطبان را برانگیزانند و رابطهی آنها را با روایات مذهبی افزایش دهند و سرسپردگی بینندگان را به قدیسان به تصویر کشیده شده شدت بخشند که این روش در قرون وسطی متأخر شکل گرفت.