پرونده پرتره | چهرهنگاری هند
سایت تندیس گردآوری و تالیف: مهسا کریمی
در این قسمت از پرونده پرتره که به چهره نگاری هند اختصاص دارد در ۲ قسمت ارائه میگردد که در پایان مطلب میتوانید شماره بعد را دنبال کنید.
در شمارههای پیشین چهرهنگاری در غرب تا ابتدای رنسانس، بررسی شد. از دو شمارهی گذشته آغاز به گشتی در چهرهنگاری شرقی زده و در ابتدا سراغ چین رفتیم. در این نوشتار و نیز نوشتار بعدی چهرهنگاری در هند و چهرهنگاری بودایی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. تفاوت در اندیشه، فرهنگ و هنر شرق و غرب، به خصوص در چهرهنگاری جذابیت فراوانی دارد.
نخستین فرهنگ بزرگ هند در هزارهی سوم پیش از میلاد در درهی رود سند شکل گرفت. در غارها و صخرهها، نقاشیهای ابتدایی بهدست آمده که قدمت آنها از نمونههای اروپایی کمتر است. در این نقاشیها حیوانها و نیز انسانهایی بهصورت ساده تصویر شدهاند. آنچه به عنوان چهرهنگاری قابل توجه است، پیکرههای کوچک ساخته شده در هزارهی سوم و دوم پیش از میلاد است. در تندیسهای بهدست آمده از این تمدن، تأثیرات تمدن بینالنهرین و نیز سنت پیکرتراشی هندی مشاهده میشود. ” در پیکرههای باقیمانده از هاراپا، در وهلهی نخست به نظر میرسد مطابق اصول ناتورالیسم یونانی کندهکاری شده است؛ لیکن تأکیدی که بر سطح سنگ و بر منحنیهای برآمدهی شکم شده است، نشان میدهد که سازندهی این پیکر توجهی به ساختمان منطقی و تشریحی پیکرهای یونانی نداشته بلکه حرکت سیالگونهی بدن زنده را در نظر داشته است. این احساس نیروی تپنده و تأکید بر سطوح جسمانی، از ویژگیهای مختص پیکرتراشی هندی تا چهار سده بعد خواهد بود.”[گاردنر] اولین بازنمود انسانگرایانه از الوهیت در هند در مهرهای کوچک بهدست آمده از منطقهی موهنجودارو و فرهنگ هاراپان، دیده میشود. به گفتهی محققان این شمایلها الگویی نخستین از شیوا بودهاند. در مهرهای این منطقه که قدمت آنها حدود ۲۳۰۰ پیش از میلاد تخمین زده میشود، شمایلهای انسانی بسیار تصنعی هستند.
در هند باستان، پیکرههای کوچک ساخته شده از سفال، مس و سنگ آهک رایج بوده است. بیشتر این پیکرهها زنان برهنه را به تصویر کشیدهاند. در تمدن هند مانند یونانباستان پیکرتراشی از بدن برهنه رواج داشته است؛ با این تفاوت که در هند آن نگاه کمالگرایانهی موجود در یونان و روم دیده نمیشود و نیز بیشتر پیکرهها متعلق به زنان و نشاندهندهی الههی مادر بوده است. “در هنر هندو، پیکر زن همچون مظهر خودجوش و معصوم ضرباهنگ عالم، موجی از اقیانوس آغازین یا گلی از درخت جهان تلقی میشود.”[بورکهات] آثار بهدست آمده از هند باستان شباهت زیادی نیز به الگوهای موجود در مدیترانه داشتهاند. “سفالها شامل تعداد زیادی از تصاویر الههی مادر هستند که با نمونههای یافت شده در فرهنگهای پیشین متفاوت نیستند: همگی با کپل پهن، پستانهای بزرگ به تصویر کشیده شده و با جواهرات گرانبها آراسته شدهاند. آنها در واقع نخستین تجلی آرمانی زن هندی هستند که به دفعات با آن روبرو خواهیم شد.” [رویسی.کروان]
در پیکرههای هند پیش از میلاد خبری از واقعگرایی یونانی-رومی نیست، و در واقع شاهد نوعی سرزندگی و درونگرایی و آرامش نشأت گرفته از فرهنگ هندی هستیم. در تعدادی از این پیکرهها پیچ و تاب پیکرهی رقصان جالبتوجه است. پیکرتراش بدون توجه به اصول کالبدشناسی و با حذف جزییات و ساخت حجم کلی بدن، تأکید مخاطب را در مواجهه با پیکره بر نیروی درونی سوق داده است. پیکرتراش هندو، به سادگی و بدون از دست دادن معنویت موجود در اثر، پیوند پیکره با طبیعتگرایی را نیز از دست نمیدهد. “هنر پیکرهسازی در هند دیرزمانی قبل از آنکه نفوذ هنر یونانیمأب به آن کشور برسد، شکوفایی یافته بود؛ ولی این هنر در منطقهی مرزی گاندهاره وجود داشت که پیکرهی بودا برای نخستین بار در نقشبرجستهای تصویر شد که به صورت الگوی هنر بودایی پسین درآمد. هنر یونانی و رومی که به افراد آموخته بود که چگونه خدایان و قهرمانان را به صورتی زیبا مجسم کنند، به هندیان نیز کمک کرد که تمثالی از منجی خود را بیافرینند.”[گامبریج]
در دورهی نخستین امپراتوری هند (مائوریان) که پس از تهاجم یونانیان و بیرون راندن ایشان توسط هندیان، شکل گرفت؛ معابد بودایی-که سالهای آغازین این آیین نیز بوده- بسیاری ساخته شد که در آنها پیکرهها نقش مهمی داشتند. بسیاری از این تندیسها از بین رفتهاند اما مهمترین ویژگی قابل تشخیص بودن، سطوح صیقلی مائورایی این پیکرههاست. تندیسهایی از قدیسان و تندیسهای “یاکشی” و “یاکشا” که به ترتیب روح زنانه و روح مردانهی زمین بودهاند، از این دوره باقی مانده است. این پیکرههای عظیم، بسیار خوشتراش بوده و چین و تراشهای ماهیچهها حس شهوت را متبادر میکنند. در این دوران هنر پیکرتراشی میان مردم عادی نیز رواج داشته و تنها به دربار امپراتور ختم نمیشده است.
در تمدن هند نیز، مانند تمدنهایی که در شمارههای پیشین بررسی کردیم، نقش اعتقادات و تفکر در هنر و به ویژه چهرهنگاری بسیار بوده است. “پایهی هنر هندی بر بیان اصول سنتی متبلوردر این اعتقادات- و نه آفرینش اختیاری زیبایی برای زیبایی- استوار بود. در حقیقت، یادمانهای متعلق به مهمترین ادوار تاریخ هنر هند تمثالهایی هستند که صورت نوعی شخصیتهای ربانی را در قالب مادی نشان میدهند تا سپاس و ستایش پرستش کننده را بیان کنند. زیبایی و پویایی مجسمهها و نقاشیها نیز از کوشش موثر صنعتگر برای تحقق این نیت معنوی حاصل آمده است و نه عمل آگاهانهی او برای ساختن یک اثر هنری.”[پاکباز]
آیینهای مذهبی بسیاری چون: برهمایی، هندو، بودایی و طبیعتپرستی در هند رواج داشتهاند. آیین ودایی یکی از کهنترین آیینهای بومی هند است که توسط آرییاییها بر هند غالب شد و در پی آیین تفکر و فرهنگ هندی با فرهنگ آرییایی مخلوط شده و به نوعی فرهنگپذیری از چانب مردمان این سرزمین منتهی شد. بسیاری ازچهرهنگاریها و دیوارنگاریهای موجود در کاخها متاسفانه از بین رفته و نمیتوان دقیق در مورد آثار هنری این دوره صحبت کرد. اما مهمترین و تأثیرگذارترین آیین در هند، بودیسم بوده که در سدهی ششم پیش از میلاد شکل گرفته است. (بخشی از ویژگیهای هنر بودایی در بخش چهرهنگاری در چین مورد بررسی قرار گرفت.) با توجه بهاینکه زادگاه آیین بودایی هند بوده، در این بخش به دقت بیشتر در چهرهنگاری بودایی-هندی خواهیم پرداخت.
“نگارگری بودایی در خدمت آن است که یادآور حقایق جاودانهی این دین باشد، آنها را حمایت و تقویت کند و توسعه و سبک آن که به سادگی از یکدیگر جدا نمیشوند، همچنان به شکل جزیی از تاریخ این دین باقی میماند. چون مقصد فرجامین آیین بودا تعالی این جهان فریب، یعنی رسیدن به نیروانا یا ساتوری است، به هنری نیاز داشت که نگارههای آن بسیار آرمانی شده و بینهایت زیباتر از پیکرههایی باشد که در وجود این جهانی شخص دیده میشود. هنر بودایی بر بعد انسانی متمرکز بود و تمثالهایی از سعی فردی انسان و از رویدادهای مجاهدهی اخلاقی پهلوانانه مینگاشت که غرض از همهی آنها آمیختن پیامی والا با جهانی میرا بود.”[فیشر]
چهرهنگاری بودایی سیری از پیکرههای نمادین تا پیکرههای انسانی بودا سپری کرده است. تغییرات دینی و نیز وضعیت اقلیمی و تفکری منطقه در این تغییرات نقش پررنگی داشته است. دو مکتب بودایی رایج در هند، باعث به وجود آمدن تفاوتهایی در این چهرهنگاریها بوده است. مکتب تیرهواده بودا را انسانی و زمینی تصویر میکردند، و در مقابل پیروان مکتب مهایانه به بودایی آسمانی باور داشتند.” تصور مهایانه از شاکیهمونی به شیوهای انتزاعیتر بود و به همین ترتیب در او و نیز در همهی رویدادها و موجودات به چشم تجلی یک نیروی برتر فراجهانی نگاه میکرد؛ اما تیرهودینها تمثالهای تنها را دوست میداشتند که صفات دیانهگر و ریاضتکشانهیی را که با آن سنت همراه است تأکید میکنند.” [فیشر] پیکرههای انسانی بر گرفته از مفاهیم بودایی بازنمایی صرف واقعیت دیده شده نبودند و هنرمندان سعی داشتند مفاهیم فلسفی ناملموس این دین را به واسطهی هنر چهرهنگاری و پیکرتراشی تجسم بخشیده و به مردم نشان دهند. ویژگیهای مشخصی در پیکرههای بودا تکرار میشوند، نشانههایی مانند برآمدگی جمجمه، بافتهی مو، انگشتهای پرهدار، حالت نشستن، سکون و آرامش چهره و نوعی رهایی در چهرهی جوانی که حضوری متعالی را به ذهن بیننده متبادر میکند.
در شمارهی آینده به ادامهی بررسی چهرهنگاری هندی-بودایی خواهیم پرداخت.
[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]منابع:
۱- تاریخ مختصر هنر هند. رویسی کروان. فرزان سجودی و کاوه سجودی.فرهنگستان هنر. چاپ اول۱۳۸۸
۲- هنر در گذر زمان. هلن گاردنر. محمد تقی فرامرزی. انتشارات مازیار. چاپ چهاردهم۱۳۹۴
۳- نگارگری و معماری بودایی. رابرت ایی فیشر. ع پاشایی. فرهنگستان هنر. چاپ دوم۱۳۹۰
۴- دایرهالمعارف هنر.رویین پاکباز.انتشارات علمیفرهنگی.چاپ اول۱۳۸۰
۵- هنر مقدس. تیتوس بورکهات. جلال ستاری. انتشارات سروش. چاپ هفتم ۱۳۹۲
۶- تاریخ هنر گامبریج. ارنست گامبریج. علی رامین. نشر نی. چاپ اول ۱۳۷۹
[/one_half_last]
شماره بعد از چهره نگاری هند را اینجا دنبال کنید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
چهرهنگاری در هند | ترسیم چهره با ذهن و حافظه خود
چهرهنگاری در هند | ترسیم چهره با ذهن و حافظه خود پرونده پرتره| چهرهنگاری در هند| قسمت دوم سایت تندیس گردآوری و تالیف: مهسا کریمی قسمت قبل از چهرهنگاری در هند را اینجا بخوانید: پرونده پرتره | چهرهنگاری هند | قسمت اول در شمارهی گذشته بخشی از چهرهنگاری در هند باستان بررسی شد. همانگونه که دیدیم نقش اعتقادات دینی در هنر هندی بسیار قابلتوجه بوده است. هنر هند با رواج بودیسم تحت تأثیر این آیین قرار گرفت. چهرهنگاری بودایی اولین نشانههای […]
پرتره نگاری در ایران باستان:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
تاثیر هنر یونان بر چهره نگاری ایران باستان
تاثیر هنر یونان بر چهره نگاری ایران باستان قسمت دوم سایت تندیس به قلم مهسا کریمی در شمارهی پیشین چهرهنگاری ایران از دوران نوسنگی تا پایان دوران هخامنشی بررسی شد. در ادامه وضعیت چهرهنگاری در پی ورود یونانیان به ایران و اثرات این وضعیت سیاسی بر هنر و بهویژه چهرهنگاری بررسی میشود. جلوهی آشکار و قابل استناد چهرهنگاری ایرانباستان در نقشهای روی ظروف سفالی، مفرغینهها، صخرهنگاریها و بیش از همه در نقشبرجستهها دیده میشود. این پیکرهای ایستا که بیشتر به […]
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
چهره نگاری در ایران باستان تا ابتدای دورهی صفوی
چهرهنگاری در ایرانباستان تا ابتدای دورهی صفوی قسمت اول سایت تندیس به قلم مهسا کریمی در شمارههای گذشته چهرهنگاری از دوران باستان تا ابتدای دورهی نوزایی در غرب و نیز چهرهنگاری در چین و هند مورد بررسی قرار گرفت. در شمارهی حاضر و نوشتار بعدی به چهرهنگاری در هنر ایران تا ابتدای دورهی صفوی که همزمان با دوران نوزایی است، خواهیم پرداخت. پس از آن به بررسی تطبیقی بین هنر غرب و شرق از ابتدای سدهی پانزدهم میلادی میپردازیم.در دورهی […]
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
چهرهنگاری در ایران دوره ساسانیان
چهرهنگاری در ایران بخش سوم | دورهی ساسانیان سایت تندیس گردآوری وتالیف: مهسا کریمی “درگیری همیشگی هنرمند ایرانی، با نوعی ایجاد فضای ماورایی و دوری از عینیتسازی و استفاده از تصویر ذهنی و خلق اثر هنری بوده است.”[پوپ] پیکرتراشی و نقشبرجسته در دوران ساسانی رواج فراوان داشته و تعداد نقشبرجستههای باقیمانده از این دوران بسیار بیشتر از دورههای سلوکیان و اشکانیان است. بهطور کلی در ایرانباستان نقشبرجسته بیش از پیکرتراشی سهبعدی رواج داشته است. ریشهی این موضوع در نوع تفکر […]
پرتره نگاری چین: