رد پای اینستاگرام | نقدی بر نمایشگاه زهرا قراخانی

نقدی بر نمایشگاه زهرا قراخانی در گالری اُ

سایت تندیس به قلم مریم روشن فکر

رد پای اینستاگرام
جهان امروز، جهان پی در پی تصاویری است که بی امان زندگی ما را به خود مشغول داشته است. تصاویری که می‌آیند، می‌روند و بدون اینکه بدانیم بر ناخودآگاه ما تاثیر می‌گذارند. در این میان چیزهای بسیاری نیز از زندگی ما حذف می‌شوند که پر کردن جای خالیشان با تصویر، یکی از راه‌هایی است که به نظر می‌رسد به مرور به امری بدیهی تبدیل شده‌است. تصاویری خالی که بر چیزی که دیگر نیست دلالت دارند. بر «فقدان»، « سپری شدن» و از بین رفتن.


کارنمای زهرا قراخانی در گالری اُ نیز موضوع مناظر از دست رفته را دستمایه آثار خود قرار داده‌است. او جهان زیسته خود را در فضاهای بیش از حد واقعی از مناظر شهری، گوشه و کنار خلوت و رها شده مکان‌هایی یافته‌است که هرچند از نشانه‌های تصویری آن، جایی در ایران را می‌توان دریافت کرد، اما هیچ جای مشخصی را نشان نمی‌دهند، نقاشی‌های او در ناکجایی ایرانی به سر می‌برند و اغلب نماهایی شبانه از خیابان‌های خلوت، کارخانه‌های تعطیل شده و خانه‌هایی رها شده را به تماشا گذاشته‌اند. او در این کارنما ۲۷ تابلو را در ابعاد مختلف و اغلب کوچک، با تکنیک رنگ و روغن روی بوم و به شیوه‌ای حاد-واقعی یا هایپررئالیستی نمایش داده‌است. تصاویر او با کادربندی‌های دقیق و زاوایای خنثی فضای آثارش را به سوی سکوت و سکون سوق داده‌اند.اینستاگرام
زهرا قراخانی متولد ۱۳۵۹ و دانش‌آموخته کارشناسی و کارشناسی‌ارشد رشته نقاشی از دانشگاه تهران است و علیرغم برگزاری چند نمایشگاه انفرادی مختلف در ایران، این نمایشگاه به نوعی جدی‌ترین حضور حرفه‌ای او در حوزه نقاشی محسوب می‌شود. این نمایشگاه با عنوان «وقفه» همان‌طور که گفته‌شد نشان‌گر فضاهای خالی و به طور کلی بیرونی است که از حضور انسان تهی هستند و به مدد چیره‌دستی در نمایش نور و سایه رازآمیز گشته‌اند.اینستاگرام
سوژه‌های او اغلب ساختمان‌هایی نیمه‌کاره در شب و یا آخرین ساعات روز هستند، قراخانی از جلوه نور مصنوعی در شب و همچنین درخشش شدید و طلایی غروب بهره زیادی برده‌است تا بر وجوه اسرارآمیز و رها شده این مکان‌ها دامن بزند. مجموعه داربست‌ها و سازه‌های آهنینی که گویی ناگهان در خلاء رها شده‌اند و همه چیز در همین لحظه به سکوتی ابدی فرو رفته‌است، نشان می‌دهد نقاش با تصویری که خلق نموده‌ دارای نوعی رابطه عاطفیست که آن را به «فقدان» نیز مرتبط می‌گرداند.اینستاگرام
اما روایت قراخانی، از مجموعه چیزهایی که نیستند دارای وجه جالب توجه دیگری نیز هست، لزوم نقاشی بودن به جای عکس، چرا او این ثبت لحظه‌های مرده جهان اطرافش را به ابزاری مانند عکاسی واگذار نمی‌کند؟ در حالیکه از نظر فرمی به جز کارماده اثر یعنی رنگ و روغن و بوم، نه تنها به عکاسی تکیه می‌زند بلکه تاثیرات مشخصی را از عکاسی وام‌ گرفته‌است. مانند نسبت‌های قاب‌ و رنگمایه غالب.اینستاگرام

رنگمایه‌ای که در بیشتر آثار دیده می‌شود و نه حاصل چشم طبیعی و نه نور مصنوعی است، بلکه حاصل فیلتر‌هایی است که در تاریکخانه دیجیتال به طور عام و اینستاگرام به طور خاص مورد استفاده قرار می‌گیرند، فیلترهایی که کَست یا فضای رنگی مشخصی را به تصاویر اعمال می‌کنند و به این وسیله بر حس کلی آن اعمال نفوذ می‌کنند.
اینستاگرام

آثار قراخانی مملو از فضای رنگی با رنگ‌مایه عکس‌های اینستاگرامی است و این غلبه فضای رنگی با آسمان‌های سبز-آبی چرک و تیرگی تدریجی حواشی تصویر تشدید شده‌است، فضایی که حافظه تصویری ما را آکنده است و از همین رو نیز ارتباطی سریع بین داده‌های پیشینی و ناخودآگاه ذهن ما و آثار قراخانی اتفاق می‌افتد.اینستاگرام
آثار قراخانی آشنا و رازآمیز هستند و به سرعت مخاطب را با فضای رها شده خود درگیر می‌کنند، آثار او از جنبه‌های آشنای تصویر عکاسانه بهر می‌برند و ای بسا که اگر او در فن عکاسی زبده بود، این تصاویر را با عکس به ثبت می‌رساند. اما نقاشی به همین ترتیب به کیفیت لحظه‌ای آثار او وجهی ابدی بخشیده و موجب زنده شدن روایاتی موهوم و پنهای در آثار گشته‌است. اما او آثار ضربات خود را به صورت خُرد و نا مطمئن وارد می‌کنند و نمی‌تواند تاثیر مهیب رسانه‌های تصویری و ردپای غالب آن بر تن و روان آگاه را به حاشیه براند و آن نبود و از بین‌رفتگی مورد نظر خود را به طور کامل به امری شخصی بدل کند و این برای نقاشی حرفه‌ای که اینک بیش از یک دهه از عمر خود را با نقاشی سپری کرده‌است نقطه قوت محسوب نمی‌گردد.اینستاگرام

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

نقدهای قبلی این نویسنده را اینجا بخوانید:

[/one_half_last]