هنر شهرستان
سیروان کنعانی
در این نمایشگاه ۳۳ اثر نقاشی با تکنیک رنگ روغن روی بوم و با نگاهی اکسپرسونیستی و فوویستی و آزاد به طبیعت ، درخت…..برگ ، آب و … ارایه می شود.
افتتاحیه نمایشگاه روز شنبه ۲۸ اسفند ۹۵ از ساعت ۱۶ تا ۲۰ می باشد و نمایشگاه تا تاریخ ۵ فروردین ۹۶ ادامه دارد.
محل برگزاری نمایشگاه : سنندج . خیابان فردوسی . پردیس سینمای بهمن سنندج . گالری سوره
لازم به ذکر است این نمایشگاه با همکاری حوزه هنری استان کردستان برگزار می شود.
بیانیه نمایشگاه :
یقین ستیزی در آثار سیروان کنعانی
شاید فقط یک دیوانگی محض جرات استقرار بر زلزله خیزترین گسل های ذهنی را به سیروان کنعانی بخشیده است. هنرمندی نقاش، که به آشوبکده ها سرک می کشد، در مناطق جنگی سکنی می گزیند و به سوی مرگبارترین حوادث می شتابد. سیبل سینه اش را به سمت رگبار تیرها نشانه می رود و آنگاه شیدا و سرخوش از این بلوا، رقص جدلی بی امان را بر سیمای تابلوهایش می نگارد.
یک نمایشگاه دیگر از سیروان، انگار می خواهد با زمان، کورس بگذارد. یک سیل دیگر از آتلیه اش به راه می افتد و شهر را می آشوبد. اما این بار از ابرهای خیالش فقط رنگ می بارد. این بار، دفعات پیش و بعد، هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند که چه اتفاقی می افتد، عادات ذهن وی رصد نمی شود. سیروان یک رود نیست که از جغرافیای سرچشمه اش بتوان مسیرش را ردیابی نمود. سیروان یک رویداد ناشناخته است که هر بار از جایی و به گونه ای دیگر بر غفلت مخاطب می بارد.
او بر باورهای خود می تازد و سایه هرگونه یقین را در وجودش با تیر می زند. با نگاهی آنژیوگرافیک به دهلیز تنگ ترین مویرگ های اندیشه اش می خلد و کوچکترین نشانه های انعقاد عقل را از هم می پاشد. سیروان، زلزله ای است که نهیب لرزش را همچون آذرخش، بر سازه احساسش نازل می کند و نمایه همین تضارب را در آثارش باز می تاباند.
در این نمایشگاه عناصر سخت ناسازگار ذهن آشوب ساز سیروان با هم به میهمانی پرده هایش آمده اند. طبیعت ، که پیشتر از ساحت آثارش رانده شده بودند، اکنون بدون ذره ای دلجویی و حتی در کسوتی متفاوت، حضور را پذیرفته است. سیروان به عناصر آن روی خوش نشان نداده و یونیفرم خود را بر تنشان دوخته است. قصد استهزا در کار نیست اما با این رخت نمی توانند در مجالس مخصوص به خود ظاهر شوند. آنچه در این بزم بر آن ها رجحان یافته است، رنگ است. به همین دلیل رنگ ها تا حد خلوصی فوویستی میدان داری می نمایند. این بار کمیت رنگ بر پالت سیروان، دغدغه ای بارز است. حتی تعداد رنگ ها بر یک پرده، زیادی می نماید. سفره ای اصراف آمیز از رنگ گسترده است و همین ولخرجی موجب شده که گستره هر تابلو برای این همه رنگ، تنگ به نظر آید و به هم فشرده شوند. تا جایی که تشخص ذاتی آن ها در میان ازدحامی نفس گیر، محو بگردد. فشردگی رنگ ها به همدیگر، هویت آن ها را در کام تکسچری درهم تنیده قربانی کرده است و این بافت است که درآثار مالامال از رنگش پیروز شده است تا در پس بزک تابلوها با رنگ، آشوب ذهنی سیروان را افشا کند و به سیروان بگوید که “من خود تو هستم” من سیروان هستم. ماسک از چهره ات بردار و باورم کن.
از این منظر شباهت زیادی بین سیروان و “وان گوگ” وجود دارد. هردوی آن ها هیچ مخاطبی جز خودشان ندارند. ذهن خراشیده خویش را نمی توانند پنهان کنند. اگرچه دردمندند و غم انسان جانشان را به درد می آورد اما هیچ راهی را برای رهایی بشریت پیش پایش نمی گذارند. از صدور حکم می پرهیزند و خود به هیچ یقینی نایل نگشته اند.
مسعود رحیمی . اسفند ۱۳۹۵