مروری بر هنر مجسمهسازی در کانادا از گذشته تا امروز | بخش اول
دنیای نو، دنیای کهن
برگردان: علیرضا بهارلو
تاریخ مجسمهسازی در کانادا را فرهنگها و سنّتهای گوناگون میسازند. مردم بومی در دوران پیش از برقراری ارتباط با جهان خارج، مصنوعاتی نمونهسازیشده و حکّاکیشده (مثل سفالهای ایروکویئی۱ و چپقهای سنگیِ پیکرمانند [۱۶۰۰-۹۰۰ میلادی]) و صورتک و سردیسهای زوبینیِ عاجی که به فرهنگ دورسِت۲ (سدهی اول تا پنجم میلادی) تعلق داشت میساختند.
این قبیل دستساختهها، هم اشیایی کاربردی بهحساب میآمدند و هم مجسمه بودند. اجتماعات سواحل شمال غرب نیز که با کاپیتان کوک۳ رویارو شده بودند، سنّت دیرپایی در ساخت صورتک، طرّاحی نمای خانه و دیرکهای توتم از درختهای بزرگِ صنوبر داگلاس داشتند؛ سنّتی که در دههی ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی احیا و تجدید شد.
مجسمهسازیِ اروپایی-کانادایی، در سدهی هفدهم در شهر کِبِک آغاز شد. این شهر، مرکز تأثیرات سلطنت فرانسه در نیمکرهی غربی (دنیای نو/ امریکای شمالی و جنوبی) بود که موجب پیوند کلیسا با حکومت در اقدامی فرهنگی و مذهبی میشد و بر پیکرهسازیِ دینی و معماریِ کلیسایی تمرکز میکرد. در سالهای بعد از ۱۶۵۹ (تاریخ ورود فرانسوا دلاوال۴ که در توانبخشیدن به کلیسای کاتولیک در «فرانسهی نو»۵ نقشی مؤثر داشت)، نقاشیها، مجسمهها و ظروف مقدسِ وارداتی زینتبخش حتی کوچکترین کلیساهای کشیشنشین بودند.
ورود یسوعیان به فرانسهی نو در ۱۶۶۶، موجب ترغیب ساخت کلیساهای جدید و تزئینات ظریفتر و پُرکارترِ نمازخانهها و فضاهای داخلی کلیساها شد. مجسمهسازانی که در اروپا آموزش دیده بودند، ازجمله ژاکی دی لوبلون دُلاتور۶، بعدتر به این مستعمره پا گذاشتند و بهسرعت طرحهای نیمکرهی شرقی (دنیای کهن) را با مصالح محلی منطبق ساختند. هنرمندان به مطلاکاری و رنگآمیزی طاقچهها، جایگاههای وعظ و دیگر ملزومات و متعلقات کلیسا که از چوب ساخته شده بودند تا شبیه سنگ و فلز فرانسه باشند پرداختند.
مجسمهسازانی چون لاتور، دست به ایجاد و استقرار یک نظام کارآموزی که برمبنای نظام اصناف بود زدند تا بدینطریق شاگردانی چون نوئل لوواسور۷ و عموزادهاش پیئر- نوئل لوواسور۸ را تعلیم دهند – کسانی که یکی از خاندانهای مجسمهسازیِ پیشرو در فرانسهی نو را پایهگذاری کردند. پیئر- نوئل لوواسور، مجسمهساز اصلی کارگاه لوواسور، نخستین سفارش مهم آنها را که جداگر (پردینهی) محرابی برای «نمازخانهی اورسولین» در شهر کبک (۳۷-۱۷۳۰) بود طرّاحی کرد. این اثر یکی از دستاوردهای شاخص مجسمهسازی در فرانسهی نو بهشمار میرفت.
لوواسورها تا سدهی هجدهم، بر تولید و ساخت مجسمه، در هر دو حوزهی دینی و غیردینی حکمفرما بودند. راهبههای اورسولین نیز بیش از یکصد سال (۱۷۹۹-۱۶۷۱) با کارگاه آنان در زمینهی ساخت سفارشهای مذهبی همکاری میکردند. در این میان، کسانی چون مادر سَنت اورسولا، مادر سنت مونیکا و خواهر ماری- ژوزف آله، از خویشاوندان نوئل لوواسور، بهخاطر حکّاکی و مطلّاکاری پیکرهها، آرایههای تزئینی، چلچراغها و ظروف مقدس، در سرزمین خود و خارج از آن به شهرت رسیدند.
لوئی- امابل کیویئون۹ الگوی جمعی و یکسانسازیشدهای را برای تولیدات حوزهی مجسمهسازی ارائه کرد. کارگاه او که برپایهی یک نظام طبقاتیِ ساختیافتهی شاگرد و استادکار بنا شده بود، قراردادهای بیشماری را از یک منطقهی جغرافیایی وسیع متقبل میشد. یکی از بهترین تولیدات کارگاهیِ کیویئون، «کلیسای سنت مِتایاس» – یک کلیسای کوچک کشیشنشیش در حوالی شامبلی۱۰ (کبک) – بود.
بازسازی شهر کبک بعد از فتح بریتانیا در سال ۱۷۵۹، شرایط را برای استقرار دومین کارگاه دودمانیِ مجسمهسازی که توسط معماری بهنام ژان بایارژه۱۱ آغاز شد فراهم کرد. فرانسوا بایارژه۱۲، فرزند ژان بایارژه و نخستین مجسمهساز متولد کانادا که در فرانسه آموزش دیده بود، شیوههای سنّتیِ آکادمیک مثل طرّاحی، آبرنگ و پیشنمونههایی در ابعاد واقعی را که از روی مدلهای زنده طرّاحی شده بودند در کار خود وارد کرد. دراینجا تأثیر متقابل و برخورد پیچیدهی فیگور و معماری، سبب تغییرشکل مجسمهسازیِ او به چیزی ورای صناعت و مهارت صرف شده است.
نقطهی اوج سبک وی در تزئینات داخلی «کلیسای سن ژوئاشم» واقع در سن ژوئاشم د مونمورانسی۱۳ روی داد که نتیجهی همکاری با فرزندش توما بود. کار نظارت بر کارگاه، تا سال ۱۸۳۲ به هنرجویان سابق توما که رویهمرفته تحتعنوان «مدرسهی توما بایارژه» شناخته میشدند واگذار شد و این مسأله این امکان را فراهم کرد تا توما روی طرحهای معماری و مجسمهسازیاش تمرکز کند.
بابشدن تکنیکهای صنعتیِ قالبگیری با گچ توسط صنعتگران و استادکارانِ مهاجرِ ایتالیایی، موجب متروکهشدن کارگاههای بزرگ چوبتراشی شد. اما حکّاکانی چون ژان- باتیست کوته۱۴ و لوئی ژوبین۱۵ شیوههای چوبتراشیِ فردی را ادامه دادند.
در سواحل اقیانوس اطلس، تولیدات مجسمهسازی عمدتا بر سنگقبرهایی متمرکز بود که تختهسنگهایشان را از «نیو انگلند»۱۶ (انگلستان نو: ناحیهی شمالشرق ایالات متحده) وارد میکردند یا اینکه ماسهسنگهای محلی بهعنوان مصالح مطلوب مورد استفاده قرار میگرفت. در این مورد، شیوه و روال کاری خاندان سیمنِ هورتن و کامبرلند۱۷، ازجمله اِیبرِهم سیمن۱۸ (فرزند یک طرفدار اتحاد بریتانیا و ایرلند شمالیِ اهل نیویورک) و برادران تامس لوئیس سیمن۱۹ و ایبرهم سیمن، مواردی نمونه و درخور اعتنا شمرده میشود.
موضوع و مواد تصویری سنگقبرهای نوواسکوشایی۲۰ قرابتهایی با طرحهای انگلیسی مانند فرشتهی بالدار و سردیسهای مرگ دارند. پیکرهای تمامسهبُعدی دراینخصوص بهندرت یافت میشوند؛ اما استثناها شامل این مواردند: حکّاکی جیمز کینگ۲۱ از مارگرت ساتِرلند۲۲ (حدود ۱۸۹۳) در پیکتو کانتی۲۳ و یادبود مارگرت وِبستِر۲۴ از سنگ سفید (۱۸۶۴، سازندهی ناشناس) در یارمِت کانتی۲۵.
هنرمندان انگلیسی و فرانسوی درطول سدهی نوزدهم آثاری ازقبیل سپرهای تزئینی، نشانهای خانوادگی و بیش از ده هزار مجسمه برای قسمت جلویی کشتیهای نیروی دریایی بریتانیا ساختند. چوبتراشی، پس از سال ۱۸۵۰، بهعنوان یک هنر توریستیِ محبوب و عامهپسند که حتی امروزه نیز بهعنوان نشانهی اصلی هویت دریایی و فرهنگیِ کبک باقی مانده تداوم پیدا کرد.
در آستانهی سدهی بیستم، تمایل به ساخت عناصر شهری و یادبود پا گرفت. توجه اخص این حوزه به افراد خاصی بود که حیات سیاسی و فرهنگیِ اولیهی کانادا را رقم زده بود. دراینراستا مجسمهسازیِ عمومی به مؤلفهای ضروری در استقرار هویت شهری، ملّی و بومی این سرزمین بدل گشت. مادامیکه مجسمهسازان کاناداییِ بیشتری در خارج آموزش حرفهای میدیدند، از توجه به مهارتها و تخصصهای وارداتی کاسته میشد.
در شهر کبک، ادوارد تاشه۲۶، معمارِ مسئولِ ساخت ساختمانهای جدید مجلس، تهیهی مجموعهای از پیکرههای برنزی را که در تجلیل از قهرمانان ملّی بودند، به لوئی- فیلیپ اِبِر۲۷ سفارش داد. اِبر بیش از ۵۰ یادمان ساخت، ازجمله: یادمانهای مِزونوو۲۸ و شاه ادوارد هفتم (مانتریال)، یادبود جنگ افریقای جنوبی (کَلگری)، یادمان ملکه ویکتوریا (همیلتون)، پیکرههای «ملکه ویکتوریا»، «سِر ژرژ کارتیه»۲۹، و «سِر جان مکدانلد»۳۰ (اوتاوا)، و چندین مفرغینهی کوچکتر، اغلب با مشخصهی موضوعات بومی و آکادی۳۱. بعد از او، آلفرد لالیبِرته۳۲ که در پاریس آموزش دیده بود، روال ساخت تندیسکهای مفرغی با موضوعات مربوط به ژانر روستایی و نیز سفارشهای مربوط به هنر عمومیِ یادمانی را ادامه داد. موضوع اخیر در یادبود این موارد بود: قهرمانان ملّی (مثل «دولارده اورمو»۳۳، ۱۹۲۰؛ مانتریال)، چهرههای سیاسی (مثل مقبرهی سِر ویلفرد لوریه۳۴، ۱۹۱۹؛ اوتاوا)، و موضوعات تاریخی (ازجمله «همسر کشاورز»۳۵، ۱۹۱۴؛ فاونتین۳۶، مِزونوو).
در سال ۱۹۱۸، درخلال جنگ جهانی اول، دولت کانادا به مجسمهسازان امریکایی، فرانسس لورینگ۳۷ و فلارنس وایل۳۸، ساخت نه پیکرهی کوچک برنزی را در تجلیل از جبههی داخلی و کارگران مهمّاتسازی کانادا سفارش داد. دو سال بعد، یک هیئت ویژهی دولتی، «کمیسیون یادگارهای جنگ کانادا»۳۹ را برای نظارت بر کار برپایی یادبودها در فرانسه و بلژیک، پایهگذاری کرد. مجسمهسازانِ این جریان، ازمیان یک رقابتِ داوریشده گزینش میشدند. بزرگترین و مهمترینِ این آثار، یادبود وایمی۴۰ بود که والتر آلوِرد۴۱ آن را طرّاحی کرد. آلورد پیشتر در ۱۹ سالگی توانسته بود نخستین سفارش مهم هنری خود بهنام یادمان «شورش شمالغرب» را در تورنتو به مراحل نهایی برساند. وی تحت تأثیر سبک اوگوست رودن و اوگاستس سَنت-گودِنز۴۲ قرار داشت و بهخاطر اجراهای چشمگیری که بهسبک کلاسیکِ مدرن پیاده کرده بود با تأیید و تحسین مواجه شد. این اجراها، اشخاص و رویدادهای تاریخی را شامل میشد، ازجمله: یادگار «جنگ افریقای جنوبی» (تورنتو)، یادبود بالدوین و لفانتین۴۳ (اوتاوا)، یادبود الگزاندر گراهامبل (برنتفورد) و یادگار ویلیام لایِن مکنزی۴۴ (تورنتو).
پینوشت:
۱٫Iroquoian clay / 2.Dorset / 3.Captain Cook / 4.François de Laval / 5.New France / 6.Jacquiès dit Leblond de Latour / 7.Noël Levasseur / 8.Pierre-Noël Levasseur / 9.Louis-Aimable Quévillon / 10.Chambly / 11.Jean Baillairgé / ۱۲٫François Baillairgé / ۱۳٫Saint-Joachim de Montmorency / 14.Jean-Baptiste Côté / ۱۵٫Louise Jobin / 16.New England / 17.Seaman family of Horton and Cumberland / 18.Abraham Seaman / 19.Thomas Lewis Seaman / 20.Nova Scotian / 21.James King / 22.Margaret Sutherland / 23.Pictou County / 24.Margaret Webster / 25.Yarmouth County / 26.Edward Taché / ۲۷٫Louis-Philippe Hébert / 28.Maisonneuve / 29.Sir George Cartier / 30.Sir John A. MacDonald / 31.Acadian / 32.Alfred Laliberté / ۳۳٫Dollard des Ormeaux / 34.Sir Wilfred Laurier / 35.La fermière (The Farmer’s Wife) / 36.Fountain / 37.Frances Loring / 38.Florence Wyle / 39.Canadian War Memorials Commission / 40.Wimy / 41.Allward / 42.Augustus Saint-Gaudens / 43.Baldwin and Lafontaine / 44.William Lyon Mackenzie.
منبع:
The Encyclopedia of Sculpture, edited by Antonia Boström, vol.1
[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]