جدیدترین نمایشگاه مجسمههای ریچارد دیکن در دنیاگردی شماره ۳۴۹ مجله هنرهای تجسمی تندیس
ترجمه سجاد عمادی
جدیدترین نمایشگاه مجسمههای ریچارد دیکن
پاریس، فرانسه: گالری تادیس روپک نمایشگاهی انفرادی از آثار مجسمهساز مطرح بریتانیایی، ریچارد دیکن، برگزار نموده است. در این نمایشگاه با عنوان «۳۰ قطعه»، ۳۰ کار به نمایش درآمده است؛ ۲۰ مجسمهی جدید ساخته شده از مواد متنوع و ده کار روی کاغذ. هنرمند میگوید: «این چهارمین نمایشگاه من در این فضاست و به صورت عامدانه نمیخواستم یک یا دو کار بزرگ اصلی داشته باشم؛ بلکه میخواستم چیدمانی داشته باشم که مجبور باشی راهت را در میان آن انتخاب کنی؛ چیدمانی که تاثیر و نقش چندگانهای دارد.» مجسمهها که روی میزهایی با دو ارتفاع متفاوت قرار دارند، مسیرهای جدیدی را در کار هنرمند میگشایند.
در گذشته دیکن تمایل داشت از کف گالری به عنوان سطح ارائهی کار استفاده کند، اما این بار دو سطح با ارتفاع متفاوت حسی از عدم قطعیت را ایجاد مینماید. از جهات گوناگونی، این چیدمان تداخل میان کارگاه هنرمند و فضای نمایشگاه را نشان میدهد. همانطور که خود دیکن به آن اذعان دارد: «فکر میکنم نمایش آنچه که انجام میدهی در عملِ خلق اثر هنری مستتر است، و نمونه و روشهایی برای انجام آن وجود دارد. برگزاری نمایشگاه اکنون یکی از قویترین روشهاست.
برای هنرمندان، برگزاری یک نمایشگاه، کم یا بیش، استمرار آنچه در کارگاه اتفاق میافتد است.» کار کردن در مقیاس کوچک فرصتی بود که دیکن مهارتش را در ساخت مجسمه با چوب، سنگ و فولاد ضد زنگ ارتقا دهد و همچنین مواد جدیدی نظیر بتن لعابدار مقاوم در برابر حرارت را تجربه کند. دیکن به اصول صناعتگری وفادار میماند.
برای مثال کارهای سنگی همگی از مخزنی از قطعات سنگ و بتن ساخته شدهاند که او مستقیما از یکی از محوطههای تخلیهی نخالههای ساختمانی جمع میکند. اگرچه به نظر نمیرسد دلیل خاصی برای نمایش ۳۰ کار از سوی دیکن وجود داشته باشد، اما عنوان نمایشگاه معنای متفاوتی را به ذهن متبادر میکند. به طور خاص این عدد مطابق آنچه در انجیل متی روایت شده، یادآور ۳۰ قطعه شی نقرهای است که یهودا به عنوان پاداش خیانتش به مسیح دریافت کرد. ریچارد دیکن(متولد ۱۹۴۹، ولز)، در لندن کار و زندگی میکند.
برپایی نمایشگاهی از دوران فعالیت هنری متنوع مارک مادرزبا
نیویورک، امریکا: مارک مادرزبا(متولد ۱۹۵۰) به عنوان یک آهنگساز پرکار، نوازنده و متفکر، حتی پیش از شروع به کار گروه موسیقیِ پست پانک DEVO در سال ۱۹۷۳ به خلق آثار تجسمی مشغول بوده است. اکنون گالری گِرِی آرت میزبان اولین نمایشگاه جامع این هنرمند خلاق و جامع الاطراف با عنوان «نزدیک بینی» است. او که برای ساخت موسیقی متن فیلمهای وس اندرسن و برنامهی کودک تلویزیونی «خانهی بازی پی وی» شهرت دارد، آزادانه در هنرهای بصری، موسیقی، فیلم و تلویزیون به تجربهگری پرداخته است. وی با ترکیب ماهرانهی عناصری منشعب از فرهنگ مصرفگرا با مصنوعات دست ساز، پژوهشی غنی از رابطهی میان فنآوری و فردیت در یک جامعهی سرمایهداری معاصر ارائه میدهد.
این نمایشگاه که از سوی موزهی هنر معاصر دِنوِر ترتیب داده شده، بیش از ۵۰۰ شی(از اسناد اصل، لباسهای مشهور، و آثار صوتی که در خانه ضبط شدهاند، تا چاپها، طراحی، نقاشی، مجسمه، فرش، و ویدئو _انیمیشنها) را در بر میگیرد. همچنین یک کنسرت_پرفورمنس هم در حاشیهی نمایشگاه اجرا خواهد شد. آدام لرنر، مدیر موزه دنور و کیوریتور نمایشگاه میگوید: «هنگامی که مارک مادرزبا و دوستانش گروهی را تشکیل دادند که آن را DEVO نامیدند، آن را یک پرفورمنس آرت به شمار میآورند. موسیقی تنها بخشی از تصویر کلی بود؛ همچنین بخش کاملا مهم دیگر هم برداشت متفکرانهی آنها از تکامل رو به عقب(de-evolution) بود، نظریهای که میگوید جهان در حال فروپاشی است.»
عنوان نمایشگاه، «نزدیک بینی»، به تجربهی هنرمند از این بیماری اشاره دارد، که تا هفت سالگی تشخیص داده نشده بود. در حقیقت مادرزبا از لحاظ قانونی نابینا محسوب میشود. این نقص بینایی در کلام هنرمند، مسبب ستایش دگرگونی و جهش یافتگی در کار او بوده است. نمایشگاه «نزدیک بینی» با اوایل دههی ۱۹۷۰ و تولد DEVO آغاز میشود. مادرزبا که در سال ۱۹۵۰ در اکرون متولد شده است، در کلاسهای دانشگاه ایالتی کنت حاضر شد، جایی که او به همراه دوستش جرالد کسال و دیگر اعضای پایه گذار DEVO، شاهد یکی از تراژدیهای تعیین کنندهی نسل خود بودند؛ در سال ۱۹۷۰، گارد ملی اوهایو چهار دانشجو را طی تظاهرات علیه حمله به کامبوج در طول جنگ ویتنام به قتل رساند. روز پیش از تیراندازی، مادرزبا در این اعتراضات شرکت کرده بود، و این تراژدی ناگهانی، در کنار ایدهی بنیادی گروه، یعنی فروپاشی جهان، جرقهی انتخاب نام گروه بود.
اولین کار هنری پختهی مادرزبا با عنوان «مبارزهی من»، یک کتاب ۲۸۰ صفحهای از نوشتهها و تصویرسازیهای خودش است، که از دفترچههای دوران دانشجوییاش برداشت شده و تصاویری که به شکل مضحکی دستکاری شدهاند را نمایش میدهد. این پروژه که از آشوبهای آن دوره متاثر است و انجمن ادبی پر جنب و جوش دانشگاه مشوق آفرینش آن بود، زیباییشناسی گزنده و مواجههآمیزی را به یاد میآورد که بعدها با فرهنگ پانک پیوند داده میشود. اولین اجراهای DEVO تحت تاثیر هنر و ادبیات ضدفرهنگ Beat بود. مادرزبا به تثبیت ظاهر خاص گروه کمک کرد، که در نمایشگاه حاضر بواسطهی نمایش آثار هنری اصلی که در خلق جلد آلبومها استفاده شدند، جان دوبارهای گرفته است؛ آثاری نظیر عکسهایی از اجراهای گروه که در آنها لباسهای تحریکآمیزی به تن دارند؛ شامل روپوش کار، لباسهای ایمنی ضد مواد خطرناک، کیسههای زباله و دیگر پوششهایی که که سمت و سوی دادا، سوررئالیسم و اکسپرسیونیسم آلمانی دارند. تصور مادرزبا از DEVO در Booji Boy تجسم مییابد؛ یک شخصیت مرد-کودک که با گونههای سرخ، موهای بلوند و نقابی که تمام سر او را میپوشاند، تعریف و شناخته میشود.
تمایل هنرمند به تصاویر پزشکی و ادبیات داستانی امریکای پس از جنگ، همچنین بخش مهمی از کار او هستند. رفتار خود استهزاگر DEVO الهامبخش عکسهای مجموعهی «موجودات جهش یافتهی زیبا» بوده است. این عکسها که کار روی آنها در دههی ۱۹۹۰ آغاز شد، به صورت دیجیتالی دستکاری شدهاند؛ تصاویری آینهای که از عکسهای شخصی هنرمند و تصاویری که پیدا میکند سرچشمه میگیرند، و بازتاب عادت قدیمی مادرزبا در جمعآوری مواد تاریخی ناشناخته هستند. در نمایشگاه همچنین مجسمههای هنرمند همچون Ruby Kusturd به نمایش درآمده است؛ این مجسمهی متحرک به عنوان نقدی مضحکهآمیز به جواهرسازی تجملی و هنرهای زیبا، از بزرگترین یاقوت سرخ جهان به شکل یک بستنی قیفی تراشیده شده است و روی یک پایهی برنزی صیقل خورده قرار دارد. بازدیدکنندگان نمایشگاه همچنین قادر هستند کتابهایی از طراحیهای کارت پستالی مادرزبا را ببینند که در محفظههای نمایش مخصوصی ارائه شدهاند.
نمایش نقاشیهای استفن کرتن
پاریس، فرانسه: اغلب کارهای استفن کِرتِن(متولد ۱۹۶۳) ساختمانهایی تک افتاده را در میان باغهای به دقت طراحی شده و یا طبیعت وحشی نمایش میدهند و نگاه ما را به سمت آن هدایت میکنند. با اجتناب همیشگی از بازنمایی افرادی که درون خانهها یا اطراف آن سکونت دارند، او به سوژههایش حالت خنثی بودن میدهد، که روش زیرکانهای برای جلب توجه ما به فضاهای تصویریاش، همانگونه که هستند، است. او نمیکوشد تا داستانی را بازگو کند، بلکه مخاطبان را آزاد میگذارد تا قصههای خودشان را بواسطهی پیش بردن رابطهی میان ایدهها خلق کنند. از اینرو نیت او تصویر کردن واقعیت نیست، بلکه برانگیختن تصویری از واقعیت است که به هر کدام از بازدیدکنندگان این فرصت را میدهد تا خود را در میان تصویر تصور کند، تا در آن گم شود. چه هنرمند کارش را با استفاده از عکسهای شخصیاش و چه با تصاویری از میان کتابها و مجلات آغاز کند، نقاشیهایش به شکل ساختگی ساختاربندی و به دقت ترکیب شدهاند؛ حتی با وجود اینکه این مکانها حسی از آشنایی را بر میانگیزند، اما آنها به همین صورت در واقعیت وجود ندارند. از بُعد فنی، هنرمند همیشه نقاشیهایش روی بوم یا کاغذ را با لایهای از رنگ طلایی آغاز میکند و کار را با لایههای بعدی ادامه میدهد؛ روی این لایهی اولیه، او سوژههایش را به شکل پرجزییاتی با جوهر سپیا طراحی میکند و سپس با ضربات قلم ظریف و متوالی به استفاده از اکریلیک باز میگردد. بنابراین پسزمینهی طلایی به رنگهایی که روی آن را میپوشاند حالت رنگ باختگی میدهد، یک نور توصیف نشدنی و اسرارآمیز. استفن کرتن در دوسلدورف کار و زندگی میکند. وی در آکادمی هنر دوسلدورف در رشتهی نقاشی و بعدها هم در موسسهی هنر سن فرانسیسکو تحصیل کرده است. از سال ۲۰۱۴ کرتن به تدریس در آکادمیها و موسسات هنری مشغول بوده است. کارهای او برای بیش از سی سال نمایش داده شده است و در مجموعههای مهم جهان نگهداری میشوند.
در گالری دی سی مور
نیویورک، امریکا: گالری دی سی مور از برپایی نمایشگاه «آنچه که گذشته، یک پیش درآمد است»، خبر داده است. در این نمایشگاه بیش از ۳۰ کار بزرگ و متوسط روی کاغذ که بین سالهای ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۸ توسط ویتفیلد لاوِل خلق شده در معرض دید عموم قرار گرفتهاند. لاول در دوران اولیهی فعالیت هنریاش روی صفحات بزرگ کاغذ با لایههایی از مداد شمعی و زغال کار میکرد. سوژههای او از عکسهای قدیمی آلبومهای خانوادگی و تصاویری از افراد ناشناس نشات میگیرند. لاول به صورت استعاری بواسطهی نمادهای بصریاش صحبت میکند، و مسائلی نظیر هویت، جنسیت، عشق، مرگ و شکست را مورد مداقه قرار میدهد. دستها در کار او، چهرهها و پیکرههایی را در خود دارند که برخی مرموز و باقی به راحتی قابل شناسایی هستند و لباسهای تهی از بدن، وجود غیابِ روحی، احساسی و فیزیکی دوستان و اعضای خانواده را ابراز میکنند. بخش زیادی از کار هنرمند شخصی و حتی شرح حال گونه است، و در گذشتهی او ریشه دارد. با درآمیزی روایت و استعاره، کار لاول آن دسته از معانی را میآفریند، که ایهام بر آنها سایه افکنده و تفاسیر چندگانهای را بر میانگیزد. وی قصد داشته به همان میزانی که تصاویرش شخصی هستند، به شکل گستردهای هم فهمیده شوند. همانطور که خودش اوایل دههی ۱۹۹۰ چنین گفته بود: «میخواهم کار به اندازهی کافی باز باشد به شکلی که افراد بتوانند تصاویر را تفسیر کنند و آنها را به تجربیات خودشان ربط دهند.» در کار «۲۷ دست»، تعدادی دست باز، هر کدام در برگیرندهی یک نماد یا نقشمایه، تصویر شدهاند؛ نمادهایی نظیر نشان صلح، جمجه و استخوان، هلال و ستارهی ترکی، نشان دلار، ستارهی داوود و نشانهای جنسیتی زنان و مردان، که در مقابل پسزمینهای به رنگ قرمز خونی و قهوهای تیرهی عمیق قرار گرفتهاند. این مضامین در مجموعهی «درخت» هم استمرار داشته است، که در آن شاخههای استوار درختان به جای میوه و شکوفه صورتهای شبح گون را بر خود دارند و تاریخ های تبارشناسانه را به خاطر میآورند. ویتفیلد لاوِل (متولد ۱۹۵۹، برونکس) در کالج منهتنویل، کالج هنر موسسهی مریلند، و مدرسهی دیزاین پارسونز تحصیل کرده است. او به کشورهای متفاوتی سفر کرده، برندهی جوایز و فرصتهای مطالعاتی متعددی بوده و نمایشگاههای پر شماری داشته است.
قسمت قبل دنیاگردی را در مجله هنرهای تجسمی تندیس اینجا ببینید: