آثار دمین هرست در میان دفینههایی از لاشه شگفتانگیز
هنر جدید، مجسمهسازی | مجله تندیس شماره ۳۵۳
گردآوری و برگردان: علیرضا بهارلو
اکتشافات دریایی در خلق آثاری جدید از دَمیِن هرست
هنر پدیدهای است شگرف و سحرآمیز. چیزی است شبیه قصه پریان. میتوان بهواسطهاش ثروتاندوزی کرد یا هرآنچه در تملّک داشت از دست داد. هنر تمام آن چیزی را که تصوّر میکنید میدانستید زیر و رو کرده و واژگونه جلوه میدهد.هنر برای دمین هرست ثروتی کلان بههمراه آورده و اکنون جز این، چیزهای دیگری نیز در پی داشته … درواقع برایش آزادیبخش و نجاتدهنده بوده است. سالهاست او در قالب شخصیتی، با اعتبار و تعهّدی تباهشده، که سوداگریاش احساس و کیفیت هنرش را سرکوب و خاموش کرده ظاهر گشته. بااینحال، بهتازگی ارائه نمایشگاهی تحت عنوان «دفینههایی از لاشه شگفتانگیز»۱ که نه فقط فضای یک کاخ ونیزی (پالاتسو گراسّی۲)، بلکه تالارهای وسیع موزه «پونتا دلا دوگانا»۳ را در دهانه «گراند کانالِ»۴ ونیز اشغال کرده، اوضاع را به گونهای دیگر رقم زده، و در این میان، آن تخیّلِ متکبّر، مهیّج، مضحک و حیرتآوری که در دههی ۱۹۹۰ از هرست یک هنرمند پرشور و پرهیجان میساخت، با جسارت هرچه تمام و بهزیبایی، حیاتی نو یافته است.«دفینههایی از لاشه شگفتانگیز»، اثری است شگرف و نامتعارف با حضور در یک دهه فرایند ساخت و توسعه، و چنانکه از نامش پیداست، باورنکردنی و شگفتانگیز است. هنرمند سازنده در موقعیتی که برایش فراهم شده، دو موزه را با صدها شیء از جنس مرمر، طلا و مفرغ، بلور، یشم و مالاکیت (مرمر سبز) پر کرده است. در اینجا قهرمانان، خدایان و هیولاهایی که همگی از قرار معلوم دو هزار سال پیش در یک کشتیِ شکسته افسانهای مفقود شده بودند و اکنون با هزینه شخصی هرست از دل اقیانوس هند بیرون آمدهاند در معرض نمایش قرار دارند. به عقیده صاحبنظران، این کار در نوع خود با صفاتی چون شگفتانگیز و زیبا، عظیم و چشمگیر، و مفرّح و مهیب قابل توصیف است.هرست درواقع با اجرای این عملیات، ادعای نقشی جدید را در سر پرورانده؛ نقش یک مدیر، سرگروه یا راهنمای باستانشناسی که یکی از مهمترین اکتشافات دوران اخیر را به جهانیان عرضه میکند. در سال ۲۰۰۸، بقایای یک کشتی به نام «آپیستوس» (بهمعنی «باورنکردنی/شگفتانگیز») که گنجینهای را با خود حمل میکرد در قعر دریایی واقع در شرق افریقا کشف شد.این کشتی حدود دو هزار سال پیش غرق شده بود. محموله ارزشمند و بیهمتای آن، شامل اشیا و مصنوعاتی که از سراسر جهان تهیه و به دست یک برده آزادشده به نام سیف آموتان دوم۵ جمعآوری شده بود، چیزی حدود دو هزار سال دستخوش تغییر و تحول بوده و سطحشان را مرجانهای رنگی و خزندگان و گیاهان دریایی پوشانده بود. این واقعه تا زمانی ادامه داشت که باستانشناسان و کاشفانِ این شگفتیِ غرقشده از دمین هرست درخواست کردند تا سرمایه هنگفت خود را صرف کمک به اکتشاف چنین پروژهای کند و … .
نمایشگاه دمین هرست که بهطورکامل بر واپسین پارههای شکاکیت فائق آمده، جایگاه عرضه دو جمجمه عظیم از پولیفِموس، سیکلوپ یکچشمی است که سعی میکند قهرمانان هومر را در اودیسه بخورد. اینها نمونههای مرمرینِ جمجمه ماموتها هستند و باستانشناسان – چنانکه نوشتهای میگوید – معتقدند حفرهی عاج آنها احتمالاً الهامبخش تکوین اسطوره گونهای از هیولاهای یکچشم بوده است.
مسأله آنجاست که چنین نظریهای واقعاً وجود دارد و میتوان نوشتهای مشابه این را درکنار جمجمه فسیلِ یک فیلِ ماقبل تاریخ در «موزه تاریخ طبیعی» مشاهده کرد. در این نمایشگاه، اطلاعاتی تاریخی و حقیقی درباره آن چیزهایی که مشخصاً نمونههای تقلیدی و ساختگی محسوب میشوند ارائه شده است. بعضی از اشیای ساختگی، نسبت به سایر موارد، معقولتر و باورپذیرتر بهنظر میآیند و گاه سؤالاتی را به ذهن متبادر میسازند؛ ازجمله آنکه آیا اینها سکههای رومی واقعی هستند؟ آیا این یک قاشق رومی واقعی است؟ … شاید نتوان اظهار نظر کرد.
دگردیسی و پیشرانی «کیچ» به موقعیتی همسطحِ «امر والا» اساساً نیازمند گونهای نبوغ و توانایی ذاتی است. قهرمان هرست، یعنی جف کونز، چیزی شبیه این کار را با سگهای بادکنکیِ انعکاسی و عظیمالجثهاش انجام داده. در اینجا مادامیکه کیچ بیننده را در چنگالهایش نگه داشته و به قصر خود در ژرفای آب میکشد، چندان توجهی را جلب نکرده و رغبتی برنمیانگیزد. با دیدن تصویری ساختگی و نامعقول از پرتره یک فرعون ناشناس، و بعد از پشت سر گذاشتن اتاقهایی مملو از هرچیزی مربوط به ظروف خوراک و اسباب پختوپزِ رومیان، پیکره حجیم و مرجانیِ زنی با دستان متعدد که درحال نبرد با یک مار چندسرِ پُرپیچوتاب است پدیدار میشود و صحنهای فرحبخش و شگفتآور را خلق میکند.در واقع از تلفیق جزئیات ظریف و پیچیده و کمّیات و مقیاسهای چشمگیر و بهتآور است که این مجموعه چنین سحرآمیز و فریبنده جلوه میکند. هنگامی که وارد اتاقی مملو از اشیای طلایی شامل یک کورنوکوپیای۶ باشکوه و نسخه بدلِ طلاییِ یکی از پرترههای حکاکیشده حیات در غرب افریقا میشوید، گویی مدهوش تاریخ و هنر شدهاید.هرست سپر افسانهای آشیل را که چندین هزار سال مفقود مانده در ذهن خود تصور کرده و سیری از جریانهای باستانی را خلق نموده است. دراینجا فرمهای انتزاعیِ ناآشنا و جدیدی وجود دارند که معنایشان مجهول بوده، اما بااینحال تاحدودی در این ابداعات کِشنده و فریبنده، پنهان و مستترند. یک مجموعه از این نفایس هنری حاوی اشیای مستطیلشکلِ برنزی و مبهمی است که نشانههایی از گاوهای نر و صلیبهای سلتی را درهممیآمیزد، و دیگری، پیکر تراژیک یک چهارپای خمشده را دربرمیگیرد؛ چنانکه گویی دمین هرست منتقدان محافظهکارتر خود را با تبدیلشدن به یک پیکرتراش کهنهپرست به چالش میکشد.در اینجا صرفا با چینش تصادفی حجمی از مواد مواجه نیستیم، بلکه آنچه به چشم میآید حاکی از تفکری دقیق و زیرکانه درخصوص شیوه و عمل جمعآوری و نیز تعمّقی درباب موزهها و دلیل رفتن ما به این گونه اماکن است. در طول نمایشگاه، مجسمههایی که ذوق و ذائقه نامطلوبی دارند جای خود را به محفظههای شیشهای دادهاند که کهنترین و نابترین ایده هرست – یعنی قراردادن اشیا در ویترین، قفسه و فضاهای بسته – را به تصویری ژرف از عمل گردآوری (مجموعهداری) بدل میسازند. این قفسهها حاوی اشیایی مربوط به روزگار باستان و معنایی تاریخیاند که توسط کیوریتوری باریکبین – چنانکه ممکن است در یک موزه بسیار زیبا جای داشته باشند – چینش یافتهاند. اصول ترتیب و چینش چیست؟ «دفینههای شگفتانگیز» به چه نحوی طبقهبندی شدهاند؟ اصولا چگونه چیزها را طبقهبندی کرده و درمییابیم، و عامل محرّک افراد برای این کار کدام است؟
این موزه افسانهای فقط چشمگیر و تأثیرگذار نبوده بلکه محرّک هم هست. هرست درحقیقت شور و اشتیاقش را با ما سهیم میشود. وی آشکارا به هنر عشق میورزد و راز تاریک و لاینحل آن را دوست میدارد. او همچنین عشق به تاریخ را ابراز کرده و انتقال میدهد – یا شاید بهجای آن، عشق به زمان را. هنر با گذر زمان دستخوش تغییر میشود، همچنانکه لاشه و بقایای کشتی در گذر دریا … قاشقِ امروز، بازمانده و یادگار شگرف فرداست.
آیا دمین هرست را روزی در کتابهای تاریخ هنر به عنوان یک نابغه خواهیم شناخت؟ البته که با چنین بازگشت عظیم و خارقالعادهای به فرم، احتمالش خیلی زیاد خواهد بود.در پالاتسو گراسّی ونیز (کاخ گراسّی)، وارد بخش دوم نمایشگاه میشویم. درآنجا میتوان پای غولپیکر یک تندیس را مشاهده کرد. هرست درآنجا پیکرهای در ابعاد و اندازه یادمانهای کهن و باستانی ساخته است. این اثر چیزی شبیه مجسمه عظیمالجثه کونستانتین است که پای مرمری آن اکنون در «موزه کاپیتولین» روم نگهداری میشود. نکته دیگر آنکه این پیکره که بهصورت کوتاه به نمایش درآمده و جماعت مغشوش روزنامهنگاران را در بهت هیبت خود فرو برده، در یک محوطه تنگ و مرتفع محبوس شده است. این مجسمه در قالب مرد برنزیِ غولپیکری ظاهر میشود که گویی از دل رویاها یا رمانی وهمانگیز و رعبآور (گوتیک) بیرون جسته. عدهای میگویند که این پیکره نماینده پازوزو۷ است و قدحی که در دست دارد برای خون آدمی در نظر گرفته شده؛ اما شخص کیوریتور چندان با این نظر موافق نیست.
شاید آخرین باری که شاهد یک اثر هنری معاصر با چنین میزانی از حیرت، آشفتگی و شوق و لذت بودهایم، سال ۱۹۹۲ در گالری ساتچی بوده باشد. زمانی که یک کوسه ببری با دهانی باز به سوی بیننده شنا میکرد. هرست یکبار دیگر غاری زیرآبی را در ذهن خود بازمییابد – جایی که هیولاها درآنجا زندگی میکنند.
پینوشت:
۱٫Treasures from the Wreck of the Unbelievable ۲. Palazzo Grassi 3.Punta della Dogana 4.Grand Canal 5.Cif Amotan II
- شاخ وفور نعمت
- در اسطورههای بینالنهرین، پادشاه شیاطین باد و پسر هانبی و همچنین به نمایندگی از باد جنوب غربی، حامل طوفان و خشکسالی بوده است.
منابع:
www.independent.co.uk
قسمتهای دیگر دنیاگردی را در لینکهای زیر بخوانید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
دوسالانه ونیز المپیک دنیای هنر
المپیک دنیای هنر به بهانه برگزاری پنجاهوهفتمین دوسالانه ونیز (۲۰۱۷) برگردان علیرضا بهارلو مجله تندیس شمارههای ۳۵۱ و ۳۵۲ گردآوری و برگردان: علیرضا بهارلو امروزه در دنیایی که از هراس و ناسازگی آکنده است، هنر مهمترین و باارزشترین عامل و پدیده انسانساز شمرده میشود. هنر بستر نهایی اندیشه، بیان فردی، آزادی و پرسشهای بنیادی است. هنر قلمرو مطلوب رؤیاها و آرمانشهرهاست؛ بنمایه فعلوانفعال روابط انسانیای که ریشههایمان را هم به طبیعت و هم به عالم وجود پیوند زده و تا […]
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
مجسمههای آنتونی کارو زیباییشناسی مدرن و مفهوم اِسکالپیتِکچر
زیباییشناسی مدرن و مفهوم اِسکالپیتِکچر در آثار آنتونی کارو نگاهی به مجسمهسازی و زیباییشناسی مدرن در آثار آنتونی کارو مجسمهسازی زندگیداری جسم گردآوری و برگردان: علیرضا بهارلو «در سرتاسر قلمرو هنر مدرن، اندکشماری مجسمهسازِ حقیقتا بزرگ وجود داشتهاند؛ و آنتونی کارو یکی از آنهاست … او حتی بیشتر از دیوید اسمیت – سلف بزرگ خویش – توانست راهی بهسوی انتزاع در مجسمهسازی بیاید.» آنتونی کارو۱ در کمبریج در رشتهی مهندسی تحصیل کرد. این رشته درواقع زمینهی علاقه و دلبستگی او […]