محمد حسین عماد | شنیدن صدای دیگری تنها راه ارتباط بشر
گفتوگو جاوید رمضانی با محمد حسین عماد | قسمت دوم
سایت تندیس: تهیه و تنظیم دینا صنیعی
میتوانید قسمت اول گفتوگو را اینجا مشاهده کنید.جاوید رمضانی: چیزی که باعث میشود مردم کارهای شما را دوست داشته باشند توجه شما به طبیعت و یک طبیعتگرایی جدی و وسیع است. تفکر در مورد ذات نیروهایی که در جریان است؛ برای همین چوب را انتخاب میکنید. بافت کارهای شما، ما را به یک بدویت میبرد و احساس بدوی ما را زنده میکند. من میتوانم حس یک ماموت را از این کارها داشته باشم وقتی آنها را لمس میکنم؛ حس یک ابر و یا یک اقیانوس. این ریشههای فرمال طبیعت و قوت طبیعت در کار شماست. این تقسیمبندی من راجع به کار خودتان را تأیید میکنید یا نه؟
محمدحسین عماد: من دوست دارم چیزی که در ماهیت ماده است را نشان دهم. اگر حسی از بدوی در کارهایم هست در طول زمان شکل گرفته.
جاوید رمضانی: پس این طبیعتگرایی و نگاه انرژی و ماده، و فضا و نیرو را قبول دارید. حالا در مورد گرایشات اخیر صحبت کنیم. آخرین نمایشگاه در گالری اثر کاری متفاوت از بقیه بود؛ دیواری از مکعبها و مدلهای تکرار شونده. این از بافت و انرژی برون آمده بود و راجع به ساخت بشر و عقلانیت او سخن میگفت. به قول افلاطون زیباترین فرم شاید مربع است؛ در آنجا شما به سمت جریان دیگری میروید، یک مطالعه مینیمالیستی روی این اتفاق، آیا موافقید؟
محمدحسین عماد: مربع زمینی است. به خاطر اینکه مکعب یک وجهش سطح زمین است. در صورتی که در کره یک نقطه بر روی زمین است. مکعب بسیار قانونمند است. مکعبهایی که کار کردم را اول مثل انسان دیدم که زمینی است و گوشههایش تیز و مهاجم هستند. گوشههای این مکعبها کرو شدهاند و از داخل خالی، یک درجه به سمت کره و سبکی نزدیک شدهاند. یک وجه بدویت که به ما یادآوری میکند که کجا بودهایم و اینکه خودمان طبیعی بودهایم خیلی خوب است ولی این انسان در امروز زندگی میکند و با خشونتی که در جهان است.
عنوان نمایشگاه پذیرش بود، پذیرنده به عنوان شنونده، نه مهاجم. در پس کارهای من انگیزههای اجتماعی است؛ تندروی مشکل بشر امروز است؛ جایی که بخواهد تخیلاتش را به دیگران تحمیل کند، هنر هم با تخیلات شکل میگیرد، میتواند تبلیغ و پیشنهاد باشد میتواند تحمیل باشد. این نوع برخورد مربوط به انسان است، هنرمند و سیاستمدار فرقی نمیکند. در مورد اشیا ما قراردادی داریم، مثلاً به یک صفحه و چهار تا پایه میگوییم میز. که البته از دید من و شما باز هم فرق دارد. ولی در مورد تخیلاتم چطور بگویم که شما هم قبول کنید؟ بشر هیچ راهی برای ارتباط ندارد جز اینکه صدای دیگری را هم بشنود. پذیرش به معنی حل شدن در دیگری نیست. من دائماً ذهنم درگیر اینهاست، چیزهایی که موضوعات مرا تشکیل میدهند، به علاوه اینکه مبانی حجم و ساختارش چه میخواهد و وظیفهاش چیست.جاوید رمضانی: پس ما در این کارها یک جریان فلسفیدن داریم، یک نگاه فیلسوف مأبانه که از هستی و مشکلاتش شروع میشود و تبدیل به فرم میشود و این قابل تفسیر است.
محمدحسین عماد: ببینید، من نمیخواهم بگویم که مجسمهام حتماً حرف خاصی میزند. من معتقدم کسی این حجم را میبیند و در ذهنش نقش میبندد. شاید معنایی که من در نظر داشتم را بفهمد یا اینکه برداشتی متفاوت داشته باشد، چه بهتر، ولی ما دو تا حجم تو خالی داریم که از یکدیگر عبور کردهاند. اگر بتواند ذهن بیننده را درگیر کند من کار خود را کردهام، اینکه مرا بفهمند مهم نیست، بفهمند من چه تفکر فلسفی داشتم! و این عملکرد در آن جور دیگری جواب میدهد. چیزهایی متفاوت راجع به کارهایم از دیگران شنیدهام.
جاوید رمضانی: حالا در مورد فضای هنر صحبت کنیم. ما یک اثر را در گالری نمایش میدهیم. فردی میخرد، چون کار محمدحسین عماد است؛ چون قابل ارزش است و اعتبار دارد و از دید اقتصادی به آن نگاه میکند. ما یک اقتصاد جدی داریم که در آن شی خرید و فروش میشود و از سمت دیگر باید جریانی داشته باشیم که سعی کند اقتصاد را زیر فشار بگذارد. آن جریان الان ضعیف است. من برمیگردم به آن آدرس دهی، اگر آدرس دهی شود جنس ضعیف میشود و به این ترتیب ما باید مخاطب را بیشتر درگیر خود کنیم. آیا فکر میکنید این تمایز بین این دو جریان الان به تعادل رسیده، من فکر میکنم نرسیده است؛ و آماده رسیدن است. نظرتان چیست؟
محمدحسین عماد: بالاخره هنرمند نیاز مالی دارد که کارش فروش برود، ولی هنگامی که هنر را فدای فروش میکنیم جریان اقتصاد هنر قوی میشود و بخش دیگر ضعیف. به خریدار فکر کردن مثل سفارش میشود.
جاوید رمضانی: این مجسمهها بر علیه جزمیت ساخته شده است. میبینیم که خیال ماده خام نیست، خیال دارد، خیال فروشی دنیا را اقتصادی کرده. با همان عنصر خیال، اقتصاد به وجود میآورند، خیال را میآورند و میگویند این واقعی است. دنیای مجازی را به جای دنیای واقعی قرار میدهند.
محمدحسین عماد: ما نمیتوانیم همه را به یک چشم نگاه کنیم. در گالری اثر، من در کارم فرمهای جدید آوردم، یک کار هم در ارتباط با پنجره گالری کردم که اصلاً برای فروش نبود، و خیلی هزینه داشت. تجربه مختلفی بود و تمام هزینههایش را پرداخت کردم و یک کارم فقط فروش رفت، ولی خیلی برایم جالب بود که آن پنجره را کار کنم. من به این هنر معتقدم، معتقدم که هنر آنطور نیست که آدم برای پول کار کند. اشتباه است. ولی اگر کاری را خوب بخرند چه بهتر.جاوید رمضانی: معاصر بودن چیز جذابی نیست و نمیشود به آن تکیه کرد.
محمدحسین عماد: باید ببینیم معاصر بودن را چه کسی تعریف کرده.
جاوید رمضانی: اتفاقی که در هنر ما رخ میدهد قیمتهای میلیون دلاری و حراجها است. این را شما چگونه میبینید؟
محمدحسین عماد: به نظرم هنرمند کار خودش را میکند. گاهی شرایطی پیش میآید که کارش را میخرند یا در حراج میرود. مراقبت میخواهد که به فضای شخصی که کارش را شکل داده ورود پیدا نکنند.
جاوید رمضانی: اتفاق بعدی شما چیست؟
محمدحسین عماد: واقعاً نمیدانم. چند تا کار بزرگ هست که انسجام ندارند هنوز، و زمان میبرد.
جاوید رمضانی: کارهای جنبی برای دانشجویان داشتید؟
محمدحسین عماد: من آموزش را از ابتدا دوست داشتم، چون دوست دارم تأثیر و عکسالعمل در مورد چیزی که میگویم را ببینم . الان ده سال است دانشگاه هنر هستم.
جاوید رمضانی: آیا این آموزش خروجی داشته است؟
محمدحسین عماد: بله. گالریها به آنها توجه کردهاند، خیلی از آنها مشغول کارند و گاهی در گالریها نمایشگاه انفرادی دارند .بعضی هم در نمایشگاههای گروهی هستند. اخیراً هم نمایشگاه انفرادی عباس طوافی و آرش قرایی در گالری فرمان فرما برگزار شد.
جاوید رمضانی: این فاصلهگذاری بین فضای هنر معاصر و مجسمهسازی که خیلی درگیر فضای کانسپت و بیمعنایی است خیلی قدرت گرفته. شما فاصله گذاشتید و سعی کردید معنا بخشی کنید. به نظرم در آینده بسیار تأثیرگذار است و ماندگار. این دغدغه در مورد فضای شهری چقدر تأثیر داشته، شما چه نظری دارید؟
محمدحسین عماد: آثاری که در گالری نمایش داده میشوند متفاوت با شهر است، نمایشگاههای انفرادی که در گالری برگزار میشوند حاصل تجربهها و جستجوی هنرمند است و مخاطبش بیشتر استادان و هنرمندان و دانشجویان است و در حاشیه آن کلی نقد و بحث شکل میگیرد.
جاوید رمضانی: به نظر شما زیباسازی در ده سال گذشته، فرهنگ حضور مجسمه در شهر را بست داده است یا خیر؟
محمدحسین عماد: باید واقعبینانه برخورد کرد. خوب، کارهای خوبی بوده، منتهی شرایط به این برمیگردد که شهر طالب مجسمه بوده. مجسمههایی هم هستند که آلودگی بصری ایجاد کردهاند، چیزهایی که انسان میبیند روی فکر و ارتباطاتش تأثیر میگذارد.
بهنظرم فضای سبز شهرداری با بوجود آوردن پارکها، و فضای سبز کنار اتوبانها خیلی خوب کار کرده است.
جاوید رمضانی: به نظر من منظورتان این است که فقط یک ظاهر کافی نیست، عمل باید کیفیت داشته باشد.
محمدحسین عماد: بله.
جاوید رمضانی: به هر حال این فرهنگ مجسمهسازی جدید است. ما در گذشته چیزی نداشتیم که بهبود بدهیم و شاید قدم اول باید گذاشته شود تا بعد.
محمدحسین عماد: چهل سال میگذرد، یک مقدار عاقلانه فکر کردن در مورد جوانها و پا نگذاشتن روی حرفهایها، این در انتظار خود جوانهاست. همین اتفاق در مورد آنها هم میافتد.
جاوید رمضانی: وقتی برای گذشته ارزش قایل نشوید، آینده هم با خودت همان کار را خواهد کرد.
محمدحسین عماد: البته این در مورد اجتماع است؛ ولی در مورد کار خودمان هم همین قضیه صدق میکند.
جاوید رمضانی: در جامعه ما بحران زیاد است؛ شاید اگر ما جای مدیرها بنشینیم شرایط را جور دیگری ببینیم. آنها هم فشار زیادی را تحمل میکنند.
محمدحسین عماد: دقیقاً، انگار که بستر یک مشکلی دارد ولی این بستر چه وقت درست میشود؟ باز برمیگردیم به خودمان.
جاوید رمضانی: درست که شما اینجا هستید، ولی همه به هم وصلیم. به نظرم ما باید بوزیم شما هم بوزید. دانشجو، درگیری اجتماعی و فشار اقتصادی و … هست.
محمد حسین عماد: بله، همه چیز بهم وصل است. خرد تنها چیزی است که انسان را از حیوان جدا میکند. و وقتی فقط ابزاری میشود در جهت منافع، به عقل و خرد هم میشود شک کرد، مراقبت میخواهد.
قسمت اول گفتوگو جاوید رمضانی با محمدحسین عمادی را در لینک زیر مشاهده کنید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
گفتوگو با محمدحسین عماد | من فرمالیست نیستم
گفتوگو با محمدحسین عماد | من فرمالیست نیستم گفتوگو جاوید رمضانی با محمدحسین عماد | قسمت اول تنظیم کننده: دینا صنیعی محمدحسین عماد متولد ۱۳۳۶ اراک است. او هنر را به صورت تجربی و با نقاشی آغاز کرده. عماد سالهای زیادی است که به مجسمهسازی میپردازد. فلز و چوب در دورههای اخیر آثار عماد نقش اساسی یافتهاند. وی همچنین برگزیده بینال چهارم مجسمه سازی تهران ۱۳۸۴ میباشد. جاوید رمضانی: از اولین نمایشگاهتان در سال ۷۲ کار شما و مسیرتان را دنبال میکردم چه شد […]
گفتگوهای دیگر را اینجا دنبال کنید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
گفتوگو با کیومرث کیاست | هویت مساوی است با رنج
گفتوگو با کیومرث کیاست | هویت مساوی است با رنج گفتوگو جاوید رمضانی با کیومرث کیاست تنظیم کننده: دینا صنیعی کیومرث کیاست، هنرمند باسابقه، متفکر و معلمی گرانقدر است که چندی پیش شاهد نمایشگاه او در گالری ساربان بودیم وی از مرزهایی که حاصل ۶۰ سال کوشش و تلاش در عرصهی هنر اجتماعی است عبور نموده و اوج تفکر و هستیشناسی خود را در مواجهه با چیستی زندگی در کمال صداقت در آثارش به نمایش میگذارد. کیاست امروز خود را […]
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
مسعود نادر کیوریتور و مدیر هنری در گفتگو با تندیس
گفتگوی مسعود نادر کیوریتور و مدیر هنری خانه نگار ۱۴ با جاوید رمضانی تنظیم کننده: روژان سرهنگی مسعود نادر کیوریتور و مدیر هنری به مدت ۳۰ سال است که در حیطه هنری مشغول به فعالیت است و تخصص اصلی وی روی آثار هنر اسلامی است. نادر از سال ۲۰۰۰ تلاشهای موثری در زمینهی فروش آثار معاصر هنرمندان ایرانی انجام داده. فعالیت هنری او در ایران با صادق تیرافکن عکاس خوشنام و به نام ایرانی آغاز شد و هم اکنون در […]
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
گفتگو با حسین محجوبی هنرمند نوگرا در هنر معاصر ایران
گفتگو با حسین محجوبی هنرمند پیشکسوت نوگرای هنر معاصر ایران نگاهی به شصت و چهامین نمایشگاه اختصاصی با نام «اسبها و درختها» در گالری چهار سایت تندیس: علی نورپور حسین محجوبی هنرمند پیشکسوت و نوگرا هنر معاصر ایران، در سال ۱۳۰۹ در خطه زیبا و سرسبز شمال در لاهیجان (گیلان) چشم به جهان گشود، خطهای هنرمند خیز که مفاخر و پیشکسوتان بزرگی همچون بهمن محصص، آیدین آغداشلو، فریده لاشایی، معصومه سیحون، جلیل ضیاپور، صادق بریرانی و … در آنجا متولد […]