صادق بریرانی | گوهر لحظهی گذرای هستی
نقد نمایشگاه صادق بریرانی در گالری بن
سایت تندیس: به قلم حافظ روحانی
راه طولانی و مرارت شلوغی خیابانهای تهران و محلهی درکه در عصر یک جمعهی میانهی پاییز را باید با یادآوری نام صادق بریرانی تاب آورد؛ متولد ۱۳۰۲ در بندر انزلی، تحصیلکردهی دانشکدهی هنرهای زیبا و رییس اسبق ادارهی هنر گرافیک مرکز هنرهای زیبای ایران در دههی ۱۳۳۰٫ پس نام بردن از صادق بریرانی یعنی صحبت از یکی از پیشگامان گرافیک ایران.
با اینحال گوشهگیری خودخواسته و صوفیانهی بریرانی همواره او را به دور از فضای پرجنجال هنر ایران نگه داشت و به واسطهی یک معلم عارفمسلک در دوران مدرسه این حیات زاهدانه با هنرش پیوند خورد. در دانشکده همدورهی سهراب سپهری شد و شاید همهی اینها در کنار هم راهش را معین کرد. پس در تمام طول این ۷۰ سال حیات حرفهای صادق بریرانی همواره در انزوایی زاهدانه و آرامشی عارفانه کار کرد، بیآنکه چندان در بند جنجال و یا شلوغی فضای هنری ایران باشد.
مجموعهی به نمایش درآمده از صادق بریرانی در بن، مجموعهای آشنا از آثار او ست، همه متعلق به سال ۱۳۵۳ با اینحال نماینده و معرف سبک ویژهی او در نوشتن و خطنویسی و نه خوشنویسی به معنی متعارفش. حاصل یک قلم دستساز از هنرمند که به او امکان میدهد تا به خط و ربط ویژهی خود در نوشتن این سطرها برسد. به این ترتیب جلوهی خطنوشتهها بیش از آنکه تأثیر آکریلیک را داشته باشد (تکینک به کار رفته در این مجموعه) یادآور قلم و مرکب است. پس بیش از آنکه متأثر از خوشنویسی خودمان باشد، نشانگر بازی با فضای مثبت و منفی و حرکات آزادانهی خطوط دوّار بر روی سطح مقوا. تقریباً بر مبنای یک ترکیببندی ثابت و یکسان که در بیشتر نمونههای به نمایش درآمده در بن تکرار میشود و اتفاقاً یادآور سنت نوشتن فرمانها و دیگر اوراق رسمی در دورهی قاجار است؛ شروع نوشته بر روی خط مبنا و سپس پیچ و تاب انتهای سطر به سمت بالا. در نمونههای به نمایش درآمده، خطنوشتهها کم و بیش از همین قاعده تبعیت میکنند، پس سر سطرها از نقطهای پایینتر بر روی کاغذ آغاز میشوند و در بیشتر نمونهها انتهای سطر در حرکتی مورب سطح کاغذ را طی میکند و به سمت بالا تاب برمیدارد. در دو سه نمونه کهنهسازی کاغذ نشان از تلاش هنرمند برای تداعی همین حس و حال دارد.
اما بازی با فضای مثبت و منفی را بیشتر باید ملهم از خوشنویسی شرق آسیا دانست. هر چند که پیچ و تابهای حروف فارسی بیشتر است، ولی در عوض نوع قلم هنرمند به او امکان داده تا به جلوهای دست یاید که بیشتر به بازی با فضای منفی کاغذ شباهت دارد. بریرانی در گفتگویی اذعان میکند که ویژگی این قلم او را وادار میکرده که خطوط را با سرعت بنویسد. پس نوشتهها حالتی از خودانگیختگی دارند و به نظر میرسد که بیش از آنکه ناشی از یک طراحی از پیش تعیین شدهی دقیق باشند (که اتفاقاً خصیصهی گرافیک انگاشته میشود) حاصل حرکات آنی دست باشند. پس هر خطنوشتهی هنرمند یک رخداد است. در بعضی نمونهها بریرانی یک سطر را دو بار و با دو الگوی متفاوت نوشته است، ولی بیش از آنکه ملهم از خود سطر و مفهومش باشد، کوشیده تا همان خودانگیختگی را حفظ کند.میتوان تأثیر این خطنوشتهها را در آثار دیگران و متأخران دید. طراحان گرافیک بعد از بریرانی به اشکال مختلف از این خطنوشتهها الهام گرفتند. شباهتهایی بین این مجموعه و نمونههایی از آثار ابراهیم حقیقی را میتوان یافت، با اینحال نمونههای نوشته شده توسط ابراهیم حقیقی بیشتر مبتنی بر یک روش عقلایی است تا خودانگیخته و بیشتر ملهم از معنی و ساختار جمله است تا مبتنی بر رهایی دست و حرکات سریع قلم، آنچنان که بریرانی در پیاش بوده.پس خطنوشتههای صادق بریرانی با اینکه ملهم از سطوری حکمتآموز هستند، ولی بیشتر در تلاش برای ثبت یک لحظه و حس و حال هنرمندند و در کوششی دشوار برای یکی کردن آن لحظهی دیریاب که ما با سرچشمهی حیات یکی میشویم، و از سوی دیگر حکمت که از یک طرف در اشعار انتخاب شده جاودانه شدهاند و از طرفی باید در سبک و سیاق کاری هنرمند به شکل بصری مکتوب میشدند. بنابراین آنچه او در این نمونهها میکند تلاشی است برای ثبت لحظههایی گذرای زندگی و کوشش برای ثبت گذرایی همین لحظه. پس بیش از هر چیز خطنوشتههای بریرانی ملهم از لحظههای حیات که به دست یک طراح گرافیک در انزوایی زاهدانه خلق شدهاند. آنچه میبینید، ماحصل همهی این خاستگاههای متعدد و البته متناقض هستند که دنیای این هنرمند کهنهکار را در تمام طول هفتاد سال زندگی حرفهای ساختهاند.
عکس از سایت هنرآنلاین
نقد نمایشگاههای قبل به قلم حافظ روحانی را اینجا ببینید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
کاوه ایرانی | خیال بافی، حالی که هر لحظه گذشته میشود
نقد نمایشگاه کاوه ایرانی «خیال بافی – اقتباسی از گذشته و حال؛ حالی که هر لحظه گذشته میشود.» گالری زیر زمین دستان سایت تندیس به قلم حافظ روحانی زمان بازیچه است، بازی کن اسمبلاژهای کاوه ایرانی هم از هنرمندان موسوم به نئودادا اقتباس میکند و هم با ترکیبی از عناصر تجسمی دمدستی فضای بصری پویایی را برایمان میسازد. از یک طرف واجد کیفیت تجربی است و از سوی دیگر آنقدر با دقت اجرا شدهاند که بیننده را با ترکیب بصری چندگانهاش […]