چهرهنگاری در ایران
بخش سوم | دورهی ساسانیان
سایت تندیس گردآوری وتالیف: مهسا کریمی
“درگیری همیشگی هنرمند ایرانی، با نوعی ایجاد فضای ماورایی و دوری از عینیتسازی و استفاده از تصویر ذهنی و خلق اثر هنری بوده است.”[پوپ]
پیکرتراشی و نقشبرجسته در دوران ساسانی رواج فراوان داشته و تعداد نقشبرجستههای باقیمانده از این دوران بسیار بیشتر از دورههای سلوکیان و اشکانیان است. بهطور کلی در ایرانباستان نقشبرجسته بیش از پیکرتراشی سهبعدی رواج داشته است. ریشهی این موضوع در نوع تفکر و عقاید مذهبی ایشان بوده، و نه به دلیل عدم توانایی هنرمندان آن روزگار؛ همانگونه که در تعداد محدودی اثر باقیمانده میتوان به این مهم پی برد. پیکرههای بهجای مانده از دورهی ساسانی، بسیاری از ویژگیهای هنر پیکرتراشی اشکانی را تکرار کردند. در دورهی سلوکیان و اشکانیان تحت تأثیر هنر یونانی خدایان یونانی در کنار ایزدان ایرانی نقش میشدند و این در دورهی هخامنشی سابقه نداشته است. در دورهی ساسانی نمود این مسأله در شکل انسانی شدهی اهورامزدا و نیز آناهیتا دیده میشود. رابطهی نزدیک موبدان زرتشتی با پادشاهان ساسانی، چهرهنگاری این دوران را به هنری درباری-مذهبی بدل کرده است.
در دورهی ساسانی تصویر زن (آناهیتا) در نقشبرجستهها و به احتمال نقاشیها وجود داشته است و این یکی از تفاوتهای مهم موضوعی چهرهنگاری ساسانی با چهرهنگاری دورههای دیگر است.
نقشبرجستههای سنگی بزرگ در نقشرستم، نقشرجب و شهر باستانی بیشاپور نشاندهندهی وضعیت هنر و بهویژه چهرهنگاری دورهی ساسانی هستند. هنر دورهی ساسانی یکی از ایرانیترین و شکوفاترین دورهها بوده است. بازگشت به هنر درباری دورهی هخامنشی پس از سالها تحتتأثیر هنر یونانی بودن از مهمترین موارد دربارهی چهرهنگاری ساسانی است. پیکرههای موجود در نقشبرجستهها در اندازههای بزرگ [بر اساس مقیاس امروزی بزرگتر از اندازهی واقعی] نقش شدهاند. اندازهی بیشتر پیکرهها بزرگ است اما در میان آنها تعدادی پیکرهی کوچک نیز بهچشم میخورد.
یکی از تندیسهایی که از این دوره به جای مانده پیکرهی بزرگی از شاپور اول است که در غاری نزدیکی بیشاپور کشف شده است. این پیکره از معدود پیکرههای سهبعدی آن روزگار است که در کنار تعداد بسیاری نقشبرجسته نشانگر وضعیت چهرهنگاری دورهی ساسانی و توانایی هنرمندان آن دوره در بازنمایی چهره است.
گریشمن دربارهی پیکرههای دورهی ساسانی مینویسد ” پیکرههای بعضی از نقشبرجستهها بهطور منظم کوچکتر از تمامقد ولی بیشتر آنها بزرگتر از تمامقد است.”[گریشمن] گاه بدن تمامرخ و سر نیمرخ کار شده ؛ اما پیکرهی پادشاهان بهدلیل اهمیت و برای نشاندادن جایگاه ایشان، همواره تمامرخ نقش شده است. این تغییر زاویهها در یک پیکره یادآور همین نگاه در تمدن مصر باستان است که قبلن به تأثیر آن بر هنر دورهی هخامنشی اشاره شد. هنر ساسانی که به بازگشت و دوباره زنده کردن سنتهای ایرانی هخامنشی اصرار داشت نیز، به پیروی از همین سنتهای هنری میپرداخت. از ویژگیهای دیگر هنر ساسانی روایتگری است که به ویژه در نقشبرجستهها و نقاشیدیواری کاخها دیده میشود.
در دورهی ابتدایی ساسانیان موضوعات نمادین مانند جنگ پادشاه با شیر بیشتر دیده میشود؛ اما در آثار دورهی دوم روایتهای واقعگرا نیز در نقاشیها و نقشبرجستهها دیده میشود. این واقعگرایی نهتنها در موضوع که گاه در چهرهها نیز دیده میشود، هرچند این واقعگرایی با واقعگرایی هنر یونانی و رومی متفاوت است.
هنرمند ایرانی چه در نقاشی و چه در پیکرتراشی لزومی بر رعایت پرسپکتیو حس نمیکرد؛ با توجه به دورانی که [سلوکیان و دورهی ابتدایی اشکانیان] هنر یونانی بر هنر ایرانی تأثیر داشته، نمیتوان تصور کرد هنرمند ایرانی از بعدنمایی و پرسپکتیو آگاهی نداشته، بلکه در جهانبینی او چنین بازنمایی گویا نبوده است. “درگیری همیشگی هنرمند ایرانی، با نوعی ایجاد فضای ماورایی و دوری از عینیتسازی و استفاده از تصویر ذهنی و خلق اثر هنری بوده است.”[پوپ] به طور کلی بعدنمایی در هنر ایرانباستان و نیز در دورههای پس از ورود اسلام به ایران کمتر مورد توجه بوده است.
خطوط دقیق چهره و پرداختن به جزییات از ویژگیهای آشکار هنر چهرهنگاری دورهی ساسانی است که در نقاشیدیواریهای باقیمانده از آن دوره دیده میشود. چشمان درشت و بادامی، ریش توپی و صورت گرد در نقاشیهای دورهی ساسانی، چهرهای است که در آثار مانوی نیز ذکر شده است. [در شمارهی آینده به هنر چهرهنگاری مانوی میپردازیم] در چهرهنگاری ساسانی تأثیرات تمدنهای هند و یونانی-رومی آشکار است، با این وجود هنرمند ایرانی سعی بر ایرانی کردن و نوعی بازگشت به گذشته داشته است.”در اواخر عصر ساسانی، تأثیرات هند و آسیای میانه افزایش یافت. ممکن است نواحی مذکور منبعی برای مجالس روایی و صحنههای زندگی عادی در برخی سیمینههای متأخر ساسنی بوده باشند.”[پاکباز] برای مثال در مورد تأثیر هنر هند، حالت نشستن بوداوار در پیکرهها مشهود است، اما حالت چهره، تمامرخ بودن صورت، ترکیببندی قرینه و یکپارچه کاملن ایرانی است.
چهرهنگاری ساسانی پیوند نزدیکی با هنر چین نیز داشته است. نقش ادیان و آیینهای رایج آن دوران همانگونه که در شمارههای پیشین گفته شد در این امر بسیار مهم بوده است. آیینهای مانوی، بودایی و نسطوری هر سه برای تبلیغ از نقاشی بهره میگرفتند و این مسأله در تأثیر متقابل چهرهنگاری ایرانی و چینی نقش داشته است.
هنر ساسانی بر هنر بیزانس نیز تأثیر چشمگیری داشته است. قرینهسازی در ترکیببندی و استفاده از موتیفها و تزیینات مختص هنر ایرانی-ساسانی در هنر بیزانس بهویژه در دوران شمایلشکنی دیده میشود. روابط تجاری بین دولت ساسانی و امپراطوری بیزانس و نیز تفکر مذهبی حکومت در این مسأله نقش مهمی داشته است.
در شمارهی آینده به چهرهنگاری مانوی و نیز نقش آن در نگارگری ایرانی خواهیم پرداخت.
منابع:
۱ سیر و صور نقاشی ایرانی. آرتور پوپ. یعقوب آژند. انتشارات مولی. چاپ چهارم ۱۳۹۳
۲ نقاشی ایران از دیرباز تا امروز.رویین پاکباز. انتشارات زرین و سیمین.چاپ سوم ۱۳۸۳
۳ تاریخ تمدن. ویل دورانت. احمد آرام،عسگر پاشایی،امیرحسین آریانپور. جلد یک(مشرق زمین).انتشارات علمیفرهنگی.چاپ چهاردهم۱۳۹۰
۴ ایرانباستان. رومن گریشمن. یعقوب آژند. انتشارات مولی. چاپ اول۱۳۸۵
۵ مقاله بررسی سیر تحول چهرهنگاری در نگارگری ایران تا انتهای دورهی صفوی. دکتر محمد کاظم حسنوند/شهلا آخوندی. فصلنامه علمیپژوهشی نگره. شماره ۲۴٫ زمستان ۱۳۹۱
شمارههای قبل از پرونده چهره نگاری در ایران باستان را اینجا بخوانید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
تاثیر هنر یونان بر چهره نگاری ایران باستان
تاثیر هنر یونان بر چهره نگاری ایران باستان قسمت دوم سایت تندیس به قلم مهسا کریمی در شمارهی پیشین چهرهنگاری ایران از دوران نوسنگی تا پایان دوران هخامنشی بررسی شد. در ادامه وضعیت چهرهنگاری در پی ورود یونانیان به ایران و اثرات این وضعیت سیاسی بر هنر و بهویژه چهرهنگاری بررسی میشود. جلوهی آشکار و قابل استناد چهرهنگاری ایرانباستان در نقشهای روی ظروف سفالی، مفرغینهها، صخرهنگاریها و بیش از همه در نقشبرجستهها دیده میشود. این پیکرهای ایستا که بیشتر به […]
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
چهره نگاری در ایران باستان تا ابتدای دورهی صفوی
چهرهنگاری در ایرانباستان تا ابتدای دورهی صفوی قسمت اول سایت تندیس به قلم مهسا کریمی در شمارههای گذشته چهرهنگاری از دوران باستان تا ابتدای دورهی نوزایی در غرب و نیز چهرهنگاری در چین و هند مورد بررسی قرار گرفت. در شمارهی حاضر و نوشتار بعدی به چهرهنگاری در هنر ایران تا ابتدای دورهی صفوی که همزمان با دوران نوزایی است، خواهیم پرداخت. پس از آن به بررسی تطبیقی بین هنر غرب و شرق از ابتدای سدهی پانزدهم میلادی میپردازیم.در دورهی […]
شماره های قبل از پرونده پرتره نگاری را اینجا دنبال کنید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
چهرهنگاری در هند | ترسیم چهره با ذهن و حافظه خود
چهرهنگاری در هند | ترسیم چهره با ذهن و حافظه خود پرونده پرتره| چهرهنگاری در هند| قسمت دوم سایت تندیس گردآوری و تالیف: مهسا کریمی قسمت قبل از چهرهنگاری در هند را اینجا بخوانید: پرونده پرتره | چهرهنگاری هند | قسمت اول در شمارهی گذشته بخشی از چهرهنگاری در هند باستان بررسی شد. همانگونه که دیدیم نقش اعتقادات دینی در هنر هندی بسیار قابلتوجه بوده است. هنر هند با رواج بودیسم تحت تأثیر این آیین قرار گرفت. چهرهنگاری بودایی اولین نشانههای […]