نگاهی به نمایشگاه عکس کیوان عسگری در گالری فرشته
آن بالا در تنهایی و سکوت
سایت تندیس به قلم مریم روشن فکر
«آنچه در انسان بزرگ است این است که او پل است نه غایت[۱]» (نیچه)
انسان در طول عمر خود برای زیستنش معناهای متفاوتی را پرداخته است، او در راهی که رفته است همواره با دستاوردهای جدید و تعاریفی نو مواجه بوده، تا جایی که فوکو خود انسان را یک «برساخت» میشمارد. این موجود به هر روی باری از دانستهها، نادانستهها و توجیهات عقلی و احساسی خود را بر این عنوان سوار کرده و به دوش میکشد.
در نمایشگاه کیوان عسگری نیز کوهستان، برف، سپیدی و گزاره نیچه در باب حقیقت به هم آمیختهاند تا ذیل عنوان بیماری چشمی فوتوکراتیسیز یا برف کوری به هم بپیوندند و گزاره او درباب حقیقت و انسان را شکل دهند.
درشیوههای درمانی برف کوری از لزوم ماندن در انزوا و تاریکی صحبت شده، لزومی که در آثار عسگری محور آفرینش قرار گرفته است. لزوم آسودن از درد دیدار با حقیقت.
آثار کیوان عسگری در این نمایشگاه برخلاف آنچه او را با آن میشناسیم یعنی نقاشیهای اسطورهوش و نظام ساختارگرایانه، هرچند همچنان از نظر فرمی استوار و بی نقص هستند اما از سوی دیگر رها و فرّار شدهاند. رهایی از سوی جستوجوی او در میان ابزار عکاسی و کولاژ عکس که ابزار اصلیاش محسوب نمیشود و همچنین جستجو در معنای امر درونی و فردی که رابطه آن با کیهان مورد کاوش قرار گرفته است.
عسگری در این نمایشگاه عکسهای خود را به تماشا گذاشته است، مجموعهای تحت عنوان «کور برفی» که به صورت عکس و کولاژ عکس همچنین به صورت سیاه و سفید ارائه شدهاند. آثار به لحاظ تکنیکی به سه دسته تقسیم میشوند، دسته اول عکسهای مستقیم هستند، عکسهایی که چیزی به منظره درون آن اضافه یا کم نشده است، دسته دوم عکسهایی هستند که دستکاری در آن به صورت فتوکلاژ صورت گرفته و دو یا چند عکس با یکدیگر ادغام شدهاند یا دستکاری عکس به تغییر نوری محدود شده است، اما دسته سوم آثار فتوکلاژ هستند که با رویکردی کمینهگرا (مینیمال) و انتزاعی خلق شده و از برش تصویر و گذاشتن آن در کنار تصاویر بریده شده دیگر تشکیل شده است. دایرههایی نیمه درکنار انسان، گرگ یا هواپیمایی بریده شده.
عسگری همچنین بیشتر آثار خود را در قاب دومی به شکل دایره یا طاق نمای بیضی قرار داده است.
ایجاد هماهنگی بین این سه دسته از آثار به واسطه قطع و حذف رنگ رخ داده است، همچنین تکرار فرم دایره و منحنی نیز بر هارمونی بین آثار افزوده است. اما علیرغم فضای بصری مشابه، آثار از لحاظ معنایی به دو رویکرد کاملن مجزای عقلی و احساسی تقسیم میشوند. رویکرد عقلی که گاه به شکل آزمون و خطا یا تجربه همنشینی فرمال بین دو فرم رخ داده، مانند بافت سفید فشرده کوه مانند یا آسمان با عناصر دیگری مانند انسان، گرگ یا یک شیء فشرده نامشخص. اما رویکرد احساسی، در دسته دیگری از آثار مانند ماشینی در برف، آسمان پرستاره در پس کوه، ردپای باقیمانده بر سنگ نمک و یا کوهستان مه آلود دیده میشود.
در آثار دسته اول میزان قابل توجهی از انرژی اثر به ساختار معطوف است و پیام آن در ارتباطی مستقیم بین عناصر بصری شکل گرفته و بیشتر میتوان گفت نوعی پرسش در آن مستتر است که با حذف و اضافه نمودن، یا بزرگ و کوچک کردن و یا تغییر زاویه دیدن مطرح شده است. اما در آثار دسته دوم پرسش یا پاسخ در کار نیست، تصاویر بیشتر به شگفتی و خلسه آنی ناشی از یک برخورد میمانند که گاهی مستقیم و بیواسطه از یک لحظه عکاسی شده بیرون میآیند و گاهی حاصل بازی با قطعات مختلفی از تصاویر متعدد هستند.
عمق در آثار عسگری دارای ارزش است و به همین دلیل است که ایجاد کادر دوم آن هم به دو شکل سیال و منحنی یعنی دایره و طاقی نیم دایرهای بر ایجاد این عمق میافزاید و بیننده را در برابر یک روزنه یا پنجره قرار میدهد، که میتواند اشارهای باشد به جهان و یا نمادی باشد از محدودیت دید انسان نسبت به حقیقت، به معنای قرار داشتن او در پس یک روزنه که از آنجا تنها به بخشی از حقیقت دسترسی وجود دارد، حقیقتی که برفی و بسیار سفید است و خیره شدن به آن میتواند موجب کور برفی شود.
[۱] چنین گفت زرتشت- ویلهم فردریش نیچه- ترجمه داریوش آشوری- نشر آگه ۱۳۸۷-ص ۲۴
نقد نمایشگاههای دیگر به قلم مریم روشن فکر را اینجا بخوانید:
[su_posts id=”54613″ tax_operator=”0″ order=”desc”][su_posts id=”47315″ tax_operator=”0″ order=”desc”][/su_posts]
[su_posts id=”54412″ tax_operator=”0″ order=”desc”][su_posts id=”47315″ tax_operator=”0″ order=”desc”][/su_posts]
[su_posts id=”54356″ tax_operator=”0″ order=”desc”][su_posts id=”47315″ tax_operator=”0″ order=”desc”][/su_posts]
[su_posts id=”54053″ tax_operator=”0″ order=”desc”][su_posts id=”47315″ tax_operator=”0″ order=”desc”][/su_posts]