نمایش جدیدترین نقاشیهای مالکوم مورلی
نیویورک، امریکا: گالری اسپرون وست واتر از برگزاری نمایشگاهی از آثار اخیر مالکوم مورلی خبر داد. این پنجمین نمایشگاه مورلی در این گالری پس از نخستین همکاری آنها در ۱۹۹۹ است. نمایشگاه، ۱۵ نقاشی جدید که بین سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ تکمیل شدهاند را در بر میگیرد. مجموعهی حاضر بر پایهی نقشمایههای آشنای هنرمند شکل گرفته است؛ یعنی هواپیماهای جنگنده و ناوهای جنگی که در کنار تصاویر ناهمگونی از دوران متفاوت تاریخی، شامل کشتیهای وایکینگها، قلعههای قرون وسطایی و فانوسهای دریایی، قرار گرفتهاند. این عناصرِ ظاهرا ناهمخوان در تخیل هنری منحصربهفرد مورلی به هم میپیوندند. در کار سهلتهای بزرگی با عنوان «ترافالگار واترلو» (۲۰۱۳)، هنرمند ژنرالهای مشهور بریتانیایی، آدمیرال لرد نلسون و دوک ولینگتون را به تصویر کشیده است. بخشی از یک توپ جنگی از کشتی اماچاس ویکتوری، موضوع پانل مرکزی نقاشی است که دو نیروی دریایی بریتانیایی در پانلهای کناری را از هم متمایز میکند. این توپ جنگی، سهبعدی اجرا شده و از بوم بیرون زده است. استفاده از کلاژ اجسام سهبعدی روی بوم، نمونهی خوبی از علاقهی مورلی برای تشدید حس و تجربهی مخاطب از کارهایش است. در اثر دیگری با عنوان «هواپیماها روی سطح زرد» (۲۰۱۴) محوطهای مملؤ از جنگندههای رنگارنگ را کشیده است. هواپیماها که در ردیفهای نهچندان منظم کنار هم قرار گرفتهاند، بیشتر، اتاق بازی کودکان را تداعی میکند تا تمرین نظامی. اگرچه خطوط شطرنجی راهنمای زیر کار در برخی از بخشهای بوم قابل مشاهده است، ولی هنرمند در ترسیم هواپیماها زیاد به آنها وفادار نبوده و نقاشی، از بازنمایی به سمت انتزاع حرکت میکند. جدیدترین کارهای نمایشگاه، تجربیات مورلی را حتی فراتر نیز میبرد. در اینجا مدلهای کاغذی کلاسیک، نقش منابع کار او را ایفا میکنند. با الهام از تصویر استعارهای مشهور «ملاقات اتفاقی چرخ خیاطی و چتر روی میز تشریح» در کتاب «سرودههای مالدورور» اثر ایزیدور لوسین دوکاس، مورلی هم اجازه میدهد یک عنصر از عنصر بعدی خبر دهد. برای مثال در «داکوتا» (۲۰۱۵) مورلی کار را با یک هواپیمای DC-3 شروع نموده که تصویر یک فانوس دریایی را به ذهن متبادر میکند. نتیجهی کار، ترکیبی از اجزای متنوع تاریخی و سبکشناختی است که در کنار هم تعاملی زنده و غیرمنتظره دارند. در این نقاشیهای قدرتمند، پویا و بازیگوشانه، مورلی شعورمندی و قریحهای کاملا مختص به خود را ابراز میکند. وی میگوید: «کارهای جدید با ایدهی لایهگذاری در ارتباط است، نوعی کاوش، که من را به حد متفاوتی از تفکر در مورد اینکه مشغول انجام چه کاری هستم، میبرد». مورلی در طول دوران کاریاش توصیفات سبکشناختی را به چالش کشیده و به نوبت میان اسلوبهای نقاشانهی بهاصطلاح آبستره، واقعگرا، نئورمانتیک، و نئواکسپرسیونیست حرکت کرده است. مالکوم مورلی در ۱۹۳۱ در لندن به دنیا آمد. وی کودکی سختی را پشت سر گذاشت؛ به طوری که پس از تخریب خانهشان در جنگ جهانی دوم برای مدتی به همراه خانوادهاش بیخانمان بود. او سه سال را در زندان گذراند. پس از آزادی، ابتدا در مدرسهی هنرهای کمبرول و سپس کالج سلطنتی هنر تحصیل نمود که با پیتر بلیک و فرانک اوئرباخ همکلاس بود. مورلی در ۱۹۵۶ پس از بازدید از نمایشگاه هنر معاصر امریکا در گالری تیت، شروع به خلق نقاشیهای ابستره اکسپرسیونیسم نمود. در ۱۹۵۸ به نیویورک نقل مکان کرد. وی تا حدودی متأثر از دیدارهایش با وارهول و لیختنشتاین کارهای فتورئالیستیاش را آغاز نمود. مالکوم در اوایل دههی ۱۹۸۰ با هنرمند برزیلی، مارسیا گروستاین، ازدواج نمود و در همان دوران کوتاه ازدواج به شدت تحت تأثیر او قرار گرفت؛ بهویژه در آبرنگهای مشهورش از صحنههای ساحلی. در ۱۹۸۴ مورلی جایزهی ترنر را برد. او اکنون در ساختمان یک کلیسای سابق در نیویورک با همسرش لیدا مورلی زندگی میکند.
www.speronewestwater.com
نمایشگاه نقاشیهای الن التفست
میلتون کینز، انگلیس: گالری اِم کِی اولین نمایشگاه نقاشیهای اِلِن التفِست را در یک گالری بریتانیایی برگزار میکند. نمایشگاه، کارهای اولیهی هنرمند از صخرهها و درختان در مناظر را شامل میشود؛ همچنین نقاشیهایی از گیاهان و کدوها در کارگاه، و مجموعهای از پیکرههای برهنهی مردان که در ۲۰۰۶ کار روی آن را آغاز نمود. نقاشیهای التفست طبیعتگرایی دقیق نخستین کارهای لوسین فروید را به یاد میآورد و شباهتهایی با آثار دیگر هنرمندانی که از روی مدل کار میکردند، دارد. هنرمندانی نظیر جورجیا اوکیف و استنلی اسپنسر؛ اما وی در ۱۹۹۷ پس از فارغالتحصیلی از مدرسهی هنر دانشگاه ییل، نگرش خاص خود را نسبت به نقاشی فیگوراتیو و بازنمایانه شکل داده است. در گالری میلتون کینز تقریبا ۲۰ نقاشی رنگ روغن از ۱۹۹۸ تاکنون به نمایش درآمده است. نقاشیهای کوچک التفست با دقت و زحمت زیادی از روی مدل اجرا شده است و زمانی طولانی برای خلق آنها صرف شده است. کارها ترکیببندی فشردهای دارند. در این آثار چروک پوست، کپههای مو و پوست درختان، عمیقا مورد بررسی قرار گرفته و با جزئیات دقیق و زیاد به شکلی نقاشی شدهاند که سوژهها همزمان آشنا و ناشناخته به نظر میرسند؛ اما همانطور که مورخ و شاعر امریکایی، بری شوابسکی، میگوید، کارهای التفست را شاید بتوان بیش از همه «مبتنی بر تصویر» دانست تا بازنمایانه، به معنایی که در سنت هنر غربی از دوران رنسانس شکل گرفت. التفست کارهایش را با توضیحات سادهای نامگذاری میکند: کدوها، دست، زیر بغل و غیره. هنرمند در نقاشیهایش از بدن انسان، اغلب مدلهای مذکر پُرمو را نمایش میدهد. این تصاویر با جزئیات زیادشان میان طلب و بیمیلی در نوسان است. هنرمند میگوید: «به نظر میرسد با مردانی که کمتر شبیه سوژهای انسانی و بیشتر همانند طبیعت بیجانها هستند، نقاشیهای مردان رابطهی معکوسی با طبیعت بیجان دارد.»
www.mkgallery.org
مجسمههای هنرمند لهستانی در ونیز
ونیز، ایتالیا: بنیاد جیورجیو چینی نمایشگاهی با عنوان «جمعیت و فرد» از آثار ماگدالنا آباکانوویچ برگزار نموده است. ماگدالنا آباکانوویچ هنرمندی لهستانی است که از پارچه بهعنوان مدیوم اصلی ساخت مجسمههایش بهره میگیرد. این نمایشگاه بازگشت دوبارهی هنرمند به ونیز پس از نمایندگی کشورش در بیینال ۱۹۸۰ است. نمایشگاه حاضر حدود ۸۰ پیکرهی کَنَفی را به نمایش میگذارد. پیکرهها یکی در کنار دیگری قرار گرفتهاند تا گروه واقعا جذابی را شکل دهند. مخاطبان دعوت میشوند تا دربارهی حالت و ژست پیکرهها حدس بزنند. آیا آنها برای دفاع از خود کنار هم هستند یا برای حمله به کسی؟ هنرمند نمونههای متعددی از این مجسمههای گروهی را با تعداد فیگورها و حالتهای متفاوت(در حال راه رفتن، ایستاده و نشسته) خلق کرده است. مجسمهها با مواد متنوع در طول دوران کاری او ساخته شدهاند. درونمایهی اصلی کارهای ماگدالنا آسیبپذیری حیات انسان، و همزمان ستمی است که انسانها در طول قرنها نسبت به هم روا داشتهاند. هنرمند در مورد کارش میگوید: «شاید تجربهی رویارویی با انبوه جمعیتی که منفعلانه در صف میایستند، اما آماده است تا بر حسب دستور، همانند موجودی فاقد شعور، شروع به تخریب، لگدمال یا پرستش کند، محور مطالعات من شده است.»
کیوریتور نمایشگاه، لوکا ماسیمو باربرو نیز میگوید: «فکر میکنم تاثیر کار ماگدالنا آباکانوویچ برخاسته از نحوهی بیان وضعیت انسان، بهواسطهی حس قدرتمندی از جمعیت یا گروه، است با معنایی اگزیستانسیالیستی که در آن مردمان بدون صورت، تماشاگران سردرگمی هستند که خود را مجددا پیدا یا گم میکنند.» ماگدالنا (متولد ۱۹۳۰) در خانوادهی اعیانی روسی ـ لهستانی در لهستان به دنیا آمد. وقتی نُهساله بود جنگ آغاز شد و او سپس انقلاب تحمیلی روسها و ۴۵ سال تسلط شوروی را تجربه کرد. لهستان از نظر سیاسی ناپایدار، و در آن کشور، بیثباتی وضعیتی همیشگی بود. اما ماگدالنا آموخت تا به فضای شخصی خود پناه آورد. او کارش را با اشیای نرم قابل انعطافی شروع کرد که بافت زبری داشتند. وی با آثارش معنای مجسمهسازی را از شیئی که باید نگریسته شود، به فضایی که باید تجربه شود، تغییر داده است.
www.cini.itهنر اردوگاههای کار اجباری در مستندی از کریستوف کوگنت
نیویورک، امریکا: کمپانیCinema Guild از آغاز نمایش مستند «برای اینکه یک نقاش بودم» از کریستوف کوگنِت در امریکا خبر داد. این فیلم منتخب جشنوارههای بینالمللی متعددی بوده است و پخش آن از ۲۴ آوریل شروع خواهد شد. در ۱۹۴۵، وقتی متفقین، اسرای اردوگاههای کار اجباری را آزاد کردند، هزاران کار هنری یافتند که مخفیانه خلق شده بودند. این طراحیهای پنهان از چشم نازیها، شناخت بینظیری نسبت به نوع زندگی در این اردوگاهها به وجود آوردند. کوگنت در «برای اینکه یک نقاش بودم» این موضوع را دستمایهی کار خود قرار داده است. مستند تماشایی وی، شامل مصاحبههایی با هنرمندان بازمانده، کیوریتورها و مدارکی است که اخیرا کشف شده است و به توانایی هنر در انعکاس محیط و باقیماندن حتی تحت شرایطی غیرقابل تصور میپردازد. «برای اینکه یک نقاش بودم» طیف وسیعی از دیدگاهها نسبت به هنر را مورد کنکاش قرار میدهد؛ از هنرمندی که به زیبایی موجود در نقاشی از اجساد اعتقاد دارد تا یکی از بازماندههای اردوگاه تربلینکا که باور دارد آثار هنری ذاتاً عاری از زیبایی هستند. این فیلم علاوه بر کارهایی که بهعنوان اثر هنری ارائه شده، نگاهی نیز به دیگر بقایا و آثار مرتبط با موضوع دارد؛ از جمله پرترههای قربانیان کولی که توسط پزشک بدنام نازی، یوزف مِنگِله، به قتل رسیدند و یا نقاشیهایی که سالها بعد به خاطر نابودی کارهای اصلی خلق شدند. در فیلم، از نقاشیها، طراحیها و مجسمههایی که در گنجینههای فرانسه، آلمان، لهستان، چک، بلژیک و سوئیس نگهداری میشود، استفاده شده است. کوگنت بهواسطهی این فیلم در حالی که میان تصاویر و بقایای اردوگاهها میچرخد، پژوهشی میان صورتها، بدنها و مناظر انجام میدهد تا مفهوم هنر و حفظ آن را بهعنوان ضرورتی وابسته به نیاکان مورد کنکاش قرار دهد.
www.artdaily.org