عبور از خود و رسیدن به خودی دیگر در آثار نسرین مروج
گفتگو با نسرین مروج به بهانهی نمایش مجموعهی «عبور»
گالری «شکوه»
مجلهی هنرهای تجسمی آوام: تهیه و تنظیم «سارا اوسطی»
اولین نمایشگاه انفرادی «نسرین مروج»، تحتعنوان «عبور» از تاریخ چهارم تا نهم مردادماه در گالری «شکوه» برگزار شد. مروج، نقاش خودآموختهای است که در رشتهی حقوق، تحصیل کرده و البته از دوران کودکی همواره به نقاشی علاقهمند بوده است. به بهانهی نمایشگاه انفرادی این هنرمند، گفتوگویی با او صورت گرفت که در ادامه میخوانیم:
ــ از خودتان، تحصیلات و پیشینهی نقاشیتان بگویید.
واقعیت این است که تحصیلات من ارتباطی با نقاشی ندارد. در مقطع لیسانس، در دو رشتهی زبان و ادبیات فارسی و حقوق قضایی تحصیل کردم و سپس فارغالتحصیل در مقطع فوقلیسانس از رشتهی حقوقخصوصی هستم؛ اما متأسفانه یا خوشبختانه، در رشتهی نقاشی تحصیلات آکادمیک نداشتهام. از کودکی نقاشی همواره با من بوده و پراکنده کار میکردم؛ طراحی با مداد، کنته و مدادرنگی؛ حتی گاهی آبرنگ و پاستل را شروع کردم و از روی علاقهی شخصی همیشه به نقاشی روی میآوردم؛ حتی مدت بسیار کوتاهی نزد یکی از استادان بهنام رفتم که بعد از مدتی متوجه شدم در قالب چهارچوبهای ازپیشتعیینشده نمیگنجم؛ چون متأسفانه در آنزمان هنرجو را مجبور میکردند با مدیومهای خاصی کار کند و مرحله به مرحله پیش برود؛ ولی من میخواستم با رنگوروغن کار کنم؛ پس بدون آموزش شروع به کار کردم؛ به کشف و شناخت؛ و این کشف و تجربه تا امروز ادامه دارد.
ــ عنوان «عبور» برای این مجموعه از آثارتان چگونه انتخاب شد؟
من نقاشی کردم؛ ولی در حقیقت یک سیر تحول برای خودم و کارهایم اتفاق افتاد. گذار از خود به خودی دیگر.
ــ در واقع میتوان گفت که روند فعالیت نقاشانهی شما روی تحولات روحیتان مؤثر بوده است؟
البته و بالعکس. ببینید، ایدهی این نمایشگاه برای من خودشناسی است؛ به نظرم یک نقاشی، نقاشش را شناسایی میکند. هنرمندها بیشتر به دنبال شناخت خودشان هستند تا جهان. همانطور که افلاطون هم میگوید: «خودت را بشناس نه جهان اطرافت را.»
مطالعات من در حوزهی روانشناسی است و «فروید»، پدر این علم، ذهن انسان را به کوهی از یخ تشبیه میکند که در اقیانوس شناور است؛ بخش کوچکی از این کوه یخ که ذهن آگاه ماست، بیرون آب و بخش بزرگتر آن یعنی ذهن ناخودآگاه در زیر آب پنهان است. فروید، بر این باور بود که ما نسبت به بخش بزرگی از ذهنمان ناآگاه هستیم و انسان همواره از ناخودآگاه به آگاهی میرسد؛ البته اگر بخواهیم و این پتانسیل را بشناسیم.
من در نقاشیهایم با هدف خودشناسی و طرح این پرسش که: «من چه کسی هستم؟» با فرم و فیگور شروع میکنم و از جایی به بعد سعی در درک آن دارم که به کجا، به چه اتفاق و در نهایت به چه کسی میرسم. میخواستم به کشف خودم برسم؛ خودتان باید تجربه کنید تا متوجه منظورم شوید!
ــ آیا شما در این نمایشگاه کیوریتور داشتید یا خودتان تصمیم گرفتید که از تمهای مختلف استفاده کنید؟
من در این نمایشگاه کیوریتور نداشتم؛ معمولاً گالریها به این شکل کار میکنند که آثار در یک تم رنگی، سایزهای نزدیک و با موضوعی مشترک باشند؛ ولی همیشه در چهارچوبها قرارگرفتن و رعایت استانداردها پاسخگو نیست؛ چراکه تصمیم داشتم با این شیوه از نمایش، سیر فکری و اتفاقات درونیام را به نمایش بگذارم و قطعاً در نمایشگاه بعدی با کانسپتی خاص و کیوریتشده، پیش خواهم رفت.
ــ در ژانر کاریتان، بیشتر از چه هنرمندی تأثیر میگیرید؟
یک سال و نیم است که بهصورت حرفهای شروع به کار کردهام؛ تصمیم گرفتم مطالعه کنم، گالری ببینم؛ و تاریخ هنر ایران و جهان را خواندهام. شاید از هنرمند خاصی که در آثار من مؤثر بوده نتوانم نام ببرم یا شاید هم مجموعهای از تأثیرات در کارهایم دیده شود؛ اما همیشه با حسم پیش رفتهام و کار با مواد و مدیاهای مختلف را با آزمون و خطای بسیار تجربه کردهام؛ و تمام این مطالعات و آزمون و خطاهاست که کار امروز من را تشکیل داده است. اگر راستش را بخواهید، قصد ندارم متأثر از کسی باشم؛ بلکه امیدوارم بتوانم کاملاً خودم باشم.
ــ آیا تفکر خاصی پشت فیگورهای آثار شماست یا خیر؟
من بیشتر خود را یک نقاش فیگوراتیو میدانم؛ البته شاید تا پیش از این؛ اما معنای نقاشی برایم در حال دگرگونی است؛ اگرچه هنوز در کارهایم گاهی از فیگور استفاده میکنم و یک سری از این فیگورها در ابتدا خودنگاری بودند، ولی در طی زمان کاملاً تغییر کردند و در این دوره، بهمرور حتی از برخی کارهایم حذف شدهاند.
در حال حاضر دوست دارم کاملاً در کارهایم آزاد و رها باشم؛ کاردک را روی بوم بکشم و درحالیکه به صدای دلنشین آن گوش میدهم، شاهد ماجرایی باشم که رخ میدهد. دوست دارم رنگها را زنده روی بوم بگذارم و ببینم گاهی فارغ از هرگونه مفهوم، چه اتفاقی میافتد؛ پس به انتزاع روی آوردم. حالا نقاشیهایم فعالیت روزانهی متفاوتی دارند. امروز با یک دید و فردا با دیدی دیگر مواجه هستید، یا شاید با احساسی دیگر و متعاقباً برداشتی متفاوتتر؛ حالا شما میتوانید تصور کنید تا چه حد میتواند از فردی به فردی دیگر، از فکری به فکری دیگر، از سطحی از آگاهی به سطحی دیگر از آگاهی نیز متفاوت باشد و زیبایی انتزاع نیز در همین است.
ــ در مورد تکنیک نقاشیها و چگونگی انتخاب مواد توضیح دهد.
قانونی ندارد. رنگوروغن، اکریلیک، ترکیبِ رنگوروغن و اکریلیک و مواد مختلف مثل تکستچر، چسب و… مدیاهایی هستند که من از آنها استفاده میکنم؛ ولی در نهایت این یک جریان دوطرفه بین من و کار است؛ درگیری دو فرکانس یا موج که به هم رسیدهاند و اتفاقی را شکل دادهاند؛ حتی فرم مواد در حین کار دائماً در حال تغییر است.
ــ در آثار شما گاه اشکال هندسی مثل دایره، مثلث و خطوط دیده میشود؛ اینها از کجا ناشی میشوند؟
بعضی اوقات با یک ایده سراغ کار میروی و بدون هیچ دلیلی خودت را در یک مستطیل میبینی یا در مربع یا مثلث محاط میشوی. منشاء اشکال الزاماً قابل دسترسی نیست؛ حتی گاهی طرحهایی روی بوم میگذارم، اما وقتی شروع به کار میکنم، الزاماً مقید به آن طرحها و خطوط نیستم؛ شاید این هم بهنوعی تمرین رهاشدن و فارغساختن خود از قیود و چهارچوبهای ازپیشتعیینشدهای است که خیلی وقتها مانع از خودِ واقعی بودن ما میشوند.
ــ در آینده چه برنامههایی دارید و میخواهید روی چه موضوعاتی بیشتر تمرکز کنید؟
اگر به سمت فیگور نروم، ممکن است هنرمندی انتزاعی باشم؛ ولی فعلاً انتزاعی محض نه و احتمالاً روی فضاهای مدرن و برخی اشکال و فرمها کار خواهم کرد؛ البته با کانسپتی مشخص.
ــ در پایان اگر توضیح یا ناگفتهای دارید بفرمایید.
من با نقاشی بهنوعی در مسیر خودآگاهی قرار گرفتم و از آنجایی که مطالعات روانشناسی دارم، همیشه یکی از دغدغههای ذهنی من موضوع خودشناسی بوده و به همین دلیل عنوان «عبور» را برای نمایشگاهم انتخاب کردم؛ عبور از خود به خودی دیگر برای کشف و شناخت؛ و معتقدم دنیا با شناخت خود جای بهتری خواهد بود.
مصاحبههای دیگر را اینجا دنبال کنید.
بهتون افتخار میکنم