خوشنویسی در فضای منفی و استفاده از عناصر ایرانی در نقاشیخط
نمایشگاه نقاشیخط شمساله ساعدی در گالری گویا
آوام مگ: به قلم نویسنده مخاطب حسین رضویفرد
- اگر فضای خالی داخل یک نمایشگاه را «فضای منفی» تلقی کنیم و آدمها را عناصر بصری مثبت به حساب بیاوریم اینگونه به نظر میرسد که یک نمایشگاه موفق، نمایشگاهی است که عناصر و فضای مثبت آن بیش از فضای منفیاش باشد و مخاطبان برای دیدن آثار نمایشگاه سر از پا نشناسند. غالبا از حضور در افتتاح چنین نمایشگاههایی پرهیز میکنم چرا که گمان میرود فضای مثبت در یک نمایشگاه باید در تعادل با فضای منفی آن باشد تا بتوان بر آثار متمرکز شد و مکاشفههای هنرمند و خالق آثار را به شهود دریافت نمود. نمایشگاه آثار نقاشیخط شمساله ساعدی را روزی پس از افتتاح دیدم. تنها عنصر بصری مثبت در فضای داخلی این نمایشگاه در طول بازدید، شخص بنده بود! عجبا که هر چه کارها را بیشتر میدیدم احساساتم بیشتر غلیان میکرد. به یاد «آدمها وحرفها» و تقسیمبندی معروف دکتر شریعتی از آدمها در کتاب کویر افتادم: آدمهایی که همچون باغی با سر دری متواضع و خودمانی و ساده هستند؛ یک لنگه در چوبی بیرنگ و ارزان قیمت و بی نقش و نگار دارند که دست هر کسی به سردرش می رسد، اغلب باز هم هست قفلی و کلیدی و دربانی ندارد، با یک اشاره دست باز میشود؛ بیهوا و بیهراس وارد میشوید فضایی باز دارد و جوی آبی که همواره میگذرد؛ در وسط، درخت کهنسال و پر شاخ و برگی که علفها و خارهایش را جمع کردهاند و آب پاشی و جارویی کردهاند برای اینکه اگر کسی یا کسانی بخواهند در سایهاش بنشینند یا بخوابند یا عصرانه چای بخورند و گپی بزنند؛ در پیرامون این میدانگاه، راههای پر پیچ و خم بسیاری است که از زیر انبوه درختان و گلهای وحشییی که آزادانه سر بهم دادهاند میگذرند و به درون باغ میروند هر یک از این راهها تماشاچی را به درون باغ نه به گوشهای از باغ میبرد؛ هنوز چند گامی نرفته که چشم به گوشهای دیگر میدوزد و خود را به آنجا میرساند و این دویدن از گوشه ای به گوشه دیگر است که ناگهان احساس میکند که گم شده است نمیداند کجای باغ است از چه راه برگردد و انتهای باغ کجاست.
- باغ نقاشیخط تلفیقی ساعدی سرشار است از رنگهای گرم و سرد با عناصر بصری کوچک و متعدد الهام گرفته از مینیاتور ایرانی. بازیهای این هنرمند با فضای مثبت و منفی و مهمتر از همه مدیریت فضای منفی با استفاده از عناصر بصری سنتی، آثاری را خلق کرده است که سر در دنیای مدرن دارد و اندام و ریشه در عرفان و سنت اصیل کتیبهنگاری ،کاشیکاری و آجرکاری ایرانی.
- ساعدی در دیباچه نمایشگاه خود نوشته است: «یکی از عناصری که در هنر سنتی نمود چشمگیری دارد، فضاهای منفی است؛ آنقدر که بدون حضور آن نمیتوان چرخه زیبایی تصویر سنتی را کامل یافت. به همین علت هنرمند عرصهی نگارگری همواره تلاش کرده است بین فضای مثبت و منفی اشکال بصری، موازنه برقرار کند. با توجه به آشناییام با هنر سنتی، مدتها بر این گمان بودم که چگونه میشود عناصری چون خط، طراحی سنتی، نقش هندسی و… را با رعایت اصول و مبانی کنار هم نشاند. مجموعهی پیش رو تأثیری است از کتیبهها، کاشیکاریها و آجرکاری ها با تمرکز بر خط شکسته که در این راه، بوم بافتداری که حاصل تجربهی شخصی است، انگیزه و رغبت کافی را در ارائه کیفیت بهتر برایم ایجاد کرد.» استفادهی بدیع از عنصر خط شکسته و تلفیق آن با کتیبه و کاشیکاری و آجرکاری معماری و کهنهنمایی آثار با استفاده از کاه به گونهای که یادآور پتینهکاری در دکوراسیون داخلی معماری است در کنار استفادهی بهینه از فضای منفی، تاکید هنرمند بر خلق آثارش مبتنی بر تجربهی شخصی را تصدیق مینماید.
- یکی از راههای رعایت نسبت صحیح بین فضای مثبت و منفی، به تعادل رسیدن اثر است و تشخیص تعادل اثر نیز به نوبه خود به تجربه و سواد بصری هنرمند وابسته است. اما اجازه دهید فضای منفی در آثار ساعدی را از منظری دیگری بررسی کنیم؛ از منظر قانون مناسبات نقش و زمینه، ذیل اصول نظریهی گشتالت.
بر اساس این قانون انسانها مایلند دنیای بصری خود را به دو بخش نقش و زمینه تقسیمبندی کنند. در این تعریف، «نقش»، شیء یا شخصی است که در فضای بصری روی آن تمرکز میشود و «زمینه» بکگراند یا پسزمینهی نقش میباشد. اما اینکه در یک قاب تصویر، کدام عناصر بصری به عنوان نقش در نظر گرفته شوند و کدام عناصر به عنوان زمینه، بستگی به درک مخاطب دارد. چنانکه در تصویر ذیل(یک جفت صورت و یک گلدان) مشاهده میشود درک ما از نقش و زمینهی این تصویر میتواند بهطرز قابل توجهی تغییر کند به این معنا که ابتدا بخشی از عناصر بصری در تصویر را به عنوان نقش در نظر بگیریم و پس از تأمل بیشتر همان بخش را به عنوان زمینه تلقی نماییم. در این صورت احتمالا توانایی ما در تفسیر و داوری یک اثر، به این موضوع وابسته است که کدام بخش از اثر را به عنوان نقش کدگذاری کنیم و کدام بخش را به عنوان زمینه.[۱]
- نکته فوق نشان میدهد که ممکن گاهی ما اساسا بدون درک زمینهی اثر که همان فضای منفی است و اینکه از قضا این زمینه میتواند بعنوان نقش یا فضای مثبت هم عیان شود، از یک تابلوی نقاشیخط عبور کنیم و آن را اثری بیاتفاق تلقی نماییم. هنرمند در غالب آثار نمایشگاه حاضر بسیار قویدست و با درک بصری قابل ملاحظه عمل کرده است و عدم دقت کافی باعث خواهد شد اثر وی بهدرستی دیده نشود. در تصویر ذیل چنانکه مشاهده میکنید، بافت برجستهی سبز یا سبزآبی رنگ، که نماد کاشیکاری سنتی ایرانی است فضای مثبت یا همان نقش است و بافت کاهگلی میان آن، فضای منفی یا زمینه است. تا همین جا اثر حاضر، اثری زیبا و چشمنواز تلقی میشود اما اگر رنگ فضای منفی کاهگلی(زمینه) را تغییر دهیم متوجه میشویم که این فضای منفی در واقع خود، فضایی مثبت است که از عناصر بصری خط شکسته شکل گرفته است. بدیهی است چنانکه پیشتر نیز اشاره شد ممکن است برخی افراد از همان ابتدا خطوط شکسته را فضای مثبت ببینند در این صورت اگر چشم این مخاطبان بر بافت سبز رنگ و کاشینما متمرکز شود میتوانند نقوش کاشیکاری میان خطوط را در مشاهدهای ثانوی، به عنوان فضای مثبت ببینند و خلاقیت صاحب اثر را اذعان نمایند.
- اگر چه تا بهحال افتخار آشنایی با هنرمند خالق این آثار را نداشتهام بر خود فرض میدانم مخاطبان علاقمند به آثار ریشهدار و فاخر ایرانی را به دیدن نمایشگاه «و نخوانیم و بدانیم» دعوت کنم. نمایشگاهی که مخاطبانش را دست خالی برنمیگرداند.
[۱] B.S. Perception & Psychophysics, Peterson, M.A. & Gibson, 1994, https://doi.org/10.3758/BF03206951؛ Human Perception and Performance, Vecera and O’Reilly, Journal of Experimental Psychology, ۱۹۹۸, pp 276-286
به همین قلم بخوانید:
با سلام ، تابلو نقاشیخط های جناب ساعدی سخن تازه ای است بر روح و پیکر نقاشی و خط ایرانی و به عبارتی نقاشیخط و نشان ازنبوغ و استعداد ویژه ی هنرمند دارد .
از اینکه به خوبی جان کلام هنرمند را دریافت نموده و به زیبایی هر چه تمامتر آن را به رشته ی تحریر در آورده اید ، به شما نویسنده ی گرامی تبریک می گویم .
سپاسگزارم