پرونده رسانهی نابکار: چرا منتقدان عکاسی از عکسها بیزارند؟
قسمت پنجم
نویسنده: سوزی لینفیلد ۱ (Susie Linfield)
مجله هنرهای تجسمی آوام: ترجمه مریم وحدتی
مقدمه:
بیشتر منتقدان عکاسی _ سانتاگ، برگر، بارت، و قطعاً پستمدرنها_ به شدت تحت تأثیر منتقدان مکتب فرانکفورت بودهاند، به خصوص، زیگفرید کراکاوئر ( Siegfried Kracauer) و والتر بنیامین (Walter Benjamin)، و به واسطهی او، برتولت برشت، که دوست و رفیق بنیامین بود. در حقیقت، هیچ یک از این مردان به طور عمده در مورد عکاسی ننوشتند، اما هر آنچه نوشتند، همچون کتاب مقدس مورد احترام_ و مداقهی هرمنوتیک_ منتقدان اواخر قرن بیستم قرار گرفت.
اشتباه است اگر بنیامین و کراکاوئر را از عکاسی بیزار بدانیم؛ بلکه بهعکس، بهعنوان متفکرانی بزرگ، آن دو (بهویژه بنیامین) معتقد بودند عکاسی، امکانهای آزادیبخش و در حقیقت انقلابی را داراست.
بنیامین در مقالهی تأثیرگذارِ «تاریخ کوچک عکاسی»، که در اصل، سال ۱۹۳۱ منتشر شد، استدلال کرد عکاسی «روش جدیدی برای دیدن» پدید میآورد و افراد را قادر به «کنترل بر کارهای هنری میسازد». چند سال بعد، او از روشهای فیلم و عکاسی نوشت که به درهمکوفتن سنت یاری رساندهاند: «بازتولید مکانیکی، اثر هنری را از وابستگی انگلیاش به مراسم آیینی رها میسازد و جای مبتنیبودن بر مراسم آیینی، استواری بر آیینی دیگر، یعنی سیاست را آغاز میکند.»
نکتهی مهم دیگر اینکه بنیامین، قدرت سوبژکتیو عکس و توانایی دلهرهآورش را در واداشتنمان در ورود به جهان و حتی گاهی تغییر آن بهخوبی دریافت؛ برای او، عکس امری مرگپذیر نبود؛ بهعکس، نهتنها گذشته بلکه آینده را نیز میتوانست دربرگیرد؛ او با نگریستن به یک عکس ـــ پرترهی قرن نوزدهمی از یک مرد و نامزدش (که بعدتر خودکشی میکند) ـــ مینویسد:
«در این تصویر، بهقدرکافی غرق شوید تا دریابید چه اندازه متضاد بههم میرسد»؛ همچنین «دقیقترین تکنولوژی میتواند به تولیدات خود، ارزش جادویی ببخشد؛ و همچون یک تصویر نقاشیشده که هرگز نمیتواند دوباره به تسلط ما درآید؛ تماشاگر، اجبار وسوسهانگیزی احساس میکند که او را به جستوجوی بارقهی کوچکی از تصادف یا اتفاق در چنین تصویری وامیدارد، جستوجوی نوعی اینجا و اکنون، که بهواسطهی آن، واقعیت (به اصطلاح) سوژه را سوزانده، تا به این طریق، آن مکان نامعلومی را بیابد که در بلافصلیِ آن لحظهی دیرفراموششده، امر آتی چنان آشکار آشیانه کرده است که با نگاه به عقب، میتوان آن را بازیافت.»
درعینحال، این منتقدان نسبت به عکاسی بسیار بدگمان بودند و واهمه داشتند که به ایجاد جامعهای منفعل و کرخت دامن بزند. بنیامین مینویسد: رویدادهای تودهای، از جمله «جنبشهای [سیاسی] عظیم، رویدادهای ورزشی و جنگ، “همه” بهطور کامل با توسعهی تکنیکهای بازتولید و عکاسی پیوند تنگاتنگی داشتهاند». او معتقد بود عکاسی شکلی از پیچیدهسازی است؛ زیرا «میتواند به هر قوطی سوپی معنای جهانی ببخشد». (آیا او عصر وارهول را پیشبینی کرده بود؟) اما نمیتواند تنها یکی از ارتباطات انسانی را که در آن وجود دارد، به چنگ آورد.
او ـــ بهنحو نامتعارفی ـــ تشریح کرد که با ظهور عکاسی «واقعیت جدیدی هویدا میشود که در مقابل آن هیچکس نمیتواند مسئولیت تصمیمات شخصیاش را بهعهده گیرد.» و «در عوض»، به لنز توسل میجوید.
او و کراکاوئر، عکس را نوعی تقلیل در نظر گرفتند؛ آنچنانکه کراکاوئر مینویسد: «عکاس شخص نیست، بلکه مجموع چیزهایی است که از او میتواند فروکاسته شود.»؛ «عکس شخص را خنثی میکند».
در حالیکه بسیاری از هنرمندان و روزنامهنگارانی که در آشفتهبازار «برلین وایمار» در نشریاتی که بهتازگی از سانسور رهایی یافته بودند، فعالیت داشتند (و به دلیل فزونی نشریات مصور، درخور توجهاند)، عکس را بهعنوان پیشگام مدرنیته مورد بررسی قرار دادند. نظر کراکاوئر کاملاً نامساعد بود. او میگوید: «سیل عکسها، سدهای حافظه را از بین میبرد»؛ «هرگز تاکنون هیچ دورهای چنین شناخت اندکی از خود نداشته است. اختراع مجلات مصور یکی از قویترین ابزار جامعهی حاکم برای مقابله با فهم بوده است، تصویرـایده، ایده را دور میراند».
با اینهمه، به هرحال، معتقدم این برشت است که سایهاش بر نقدهای عکاسی استوار است؛ منصفانه است بگویم برشت بهواقع از عکاسی بیزار بود، یا در بهترین حالت عمیقاً به آن بیاعتماد بود.
در سال ۱۹۳۱ او عکاسی را «سلاح وحشتناک علیه حقیقت» توصیف کرد. و در «تاریخ کوچک عکاسی»، بنیامین از برشت نقل میکند: «بازتولید صِرف واقعیت، کمتر از هر زمان دیگری، چیزی دربارهی واقعیت آشکار میکند؛ عکاسی از آثار کروپ یا آ.ا.گ[۱] به ترتیب، تقریباً هیچچیز از این مؤسسات را آشکار نمیکند.»[۲]
این دو جملهی او فراوان نقل و تکرار شده است و یک میلیون رسالهی دکتری با آنها آغاز شدهاند.
پینوشت:
- . AEG شرکتهای برق و تسلیحات عظیم آلمان
- هرچند، با برشت، هیچچیز ساده نیست؛ او تحسینگر نشریهی AIZ بود؛ هفتهنامهی مصوری که بین سالهای جنگ، توسط فعالان کمونیست و کارآفرینان ویلی مونزنبرگ منتشر میشد؛ در سال ۱۹۵۵، جنگ پرایمرِ برشت، کتابی از عکسهای گردآوریشده که از ۱۵ سال پیش کار روی آن را آغاز کرده بود، در آلمان شرقی منتشر شد؛ کتاب شامل هشتادوپنج عکس از روزنامهها و مجلات پرتیراژ با موضوع هیتلر و دیگر نازیها، رهبران متفقین، قربانیان جنگ، غیرنظامیان، شهرهای ویرانشده و… است. هر عکس با چهار خط شعر کنایهآمیز از برشت همراه است؛ اثری کاملاً برشتی.
قسمتهای قبلی این پرونده را اینجا بخوانید:
چرا منتقدان عکاسی از عکسها بیزارند؟ | قسمت اول