پاسخ به پاسخ در باب نسخه برگردان خمسه نظامی

پاسخ به پاسخ در باب نسخه برگردان خمسه نظامی
نقد فرصتی است برای گفتگو نه تخطئه و تحقیر
مجله هنرهای تجسمی آوام: علیرضا هاشمی نژاد

خمسه نظامی شاه طهماسب

در پاسخ به پاسخ جناب آقای دکتر ولی‌الله کاووسی به مطلب «نگاهی به نسخه برگردان خمسه نظامی» چند نکته را بیان می‌کنم.

ابتدا باید عرض کنم اطلاع نداشتم که جناب عالی دفاع دکتری را انجام داده‌اید و گرنه با افتخار و خوشحالی می‌نوشتم. بنابراین  ضمن تبریک از این غفلت عذرخواهی می‌کنم. هر چند این مدارک ارزششان به ارزش افزوده به آدمی است و گرنه وصله شرمندگیند.

و اما از شما انتظار داشتم این نقد را به عنوان یک فرصت تبدیل به یک مباحثه مفید کنید و بنده را از غفلت و ناآگاهی برهانید، نه اینکه به عنوان نوعی کینه توزی تلقی و به جای پاسخ خردمندانه و توأم با سعه صدر و ادب متعارف با شتابزدگی دوست و همکار خود را تحقیر و تخطئه کنید. دوست گرامی موضوع شخصی نیست. کتابی چاپ شده‌است و یک مرکز مهم به سه کارشناس اعتماد کرده و مقالاتی را سفارش داده‌است. این کتاب وارد فضای عمومی شده و همه حق دارند درباره آن بنویسند. نقد من ناظر به کلیت مطالب آن کتاب از منظر نسخه شناسی و روش تحلیل خوشنویسی بود. و شما بخشی از آن ماجرا بودید. بنابراین مسئله شخص شما نبوده‌است. به همین دلیل به آن  بخش‌هایی از پاسخ نقد که مبتنی بر ارزش‌های اخلاقی نقد علمی و در شأن من و شما نیست ورود نمی‌کنم و تنها درباره تحلیل‌های علمی توضیحاتی تکمیلی را ارائه می‌کنم.

۱_در باره اینکه پس از واژه تشعیر در پرانتز اصطلاح «گرفت و گیر» را آورده‌اید، بی تردید در این موضع کارکرد کمان یا پرانتز باید نشانه واژه مترادف و یا واژه توضیحی یا تفسیری  و یا رفع ابهام باشد. پر واضح است که پرانتز یک نشانه است که کاربرد آن در موارد معین پذیرفته شده و در این موارد پرانتز هرگز نشانه اشاره به «کاربرد بیشتر» نیست . آیا اگر در یک تذهیب بیشتر نقش اسلیمی بکار رفته باشد و ما بعد از واژه تذهیب در پرانتز اصطلاح اسلیمی را بیاوریم، {تذهیب(اسلیمی)} ایا به این معنی است که بیشتر نقش این تذهیب اسلیمی است؟ این کاربرد جدیدی است که در ذهن شما شکل گرفته و نمی‌شود ذهنیات خود را به عنوان قاعده فرض و برمبنای آن ویرایش کرد.

۲_ در کتاب آورده اید که «تاریخ کتابت و نگارگری این نسخه به احتمال زیاد، پس از اتمام شاهنامه شاه طهماسبی و بین سال‌های ۹۴۵_۹۴۹ ق بوده‌است» در نقد اینجانب آمده «  در صورتی که تاریخ کتابت نسخه کاملا روشن است چرا قید شک «احتمالاً» بکار رفته، پاسخ داده اید که « در این که این نسخه (خمسه) پس از نسخه مصور شاهنامه کتابت شده تردید کرده‌اند» و به همین دلیل از قید احتمالاً استفاده شده است. بر فرض که منظور شما این بوده، اما از جمله ای که نوشته اید آیا چنین برداشتی می‌شود کرد؟ نخست اینکه کتابت نسخه از تاریخ جمادی الثانی (ماه پنجم قمری) ۹۴۶ق آغاز شده و نه در سال ۹۴۵ق و دوم اینکه از این جمله اینگونه استنباط نمی‌شود، که چون در تاریخ کتابت شاهنامه تردید است ما نمی‌دانیم که آغاز کتابت خمسه بعد از شاهنامه بوده، یا قبل از آن یا همزمان، معنای جمله شما این است که احتمالا کتابت خمسه، پس از اتمام شاهنامه شاه طهماسبی،  در سال‌های… آغاز شده است. قید احتمال بیشتر متوجه تاریخ کتابت و نگارگری شده است؛ و به نظر می رسد در مورد اینکه خمسه پس از شاهنامه شاه طهماسبی آغاز شده تردیدی ندارید. یا حداقل من اینگونه استنباط می‌کنم. البته جای چنین تردیدی در تاریخ آغاز شاهنامه پس از بررسی شواهد چندان منطقی هم نیست. زیرا خمسه یا در سالهای آخر تولید شاهنامه و یا پس از آن کتابت شده است. ولش تاریخ آغاز شاهنامه را ۹۲۸ ق حدس می‌زند. بی‌تردید شاهنامه پس از خمسه تولید نشده ، زیرا کتابخانه طهماسبی بعد از پایان خمسه نزدیک ۵تا ۶ سال دوام آورده، که مدت زمان کوتاهی است برای تولید شاهنامه‌ای به آن عظمت.

۳_درمورد تاثیرپذیری از کتاب سیمسون از آنجا که متن مندرج در کتاب خمسه نظامی و مقاله خانم سیمسون وجود دارد دوستان را به متون ارجاع می‌دهم. البته که متن شما اضافاتی دارد اما نه تعیین کننده و باید دانست در تأثیرپذیری روح حاکم بر مطلب مد نظر است. بنده هرگز در استفاده از پژوهش‌های فرنگی ایرادی ندیده‌ و خود همیشه بهره برده‌ام. اما استفاده تا تأثیر پذیری در حدی بیش از معمول متفاوت است.

۴- در پاسخ گفته اید که ناقد بخشی از مطالب ایشان را نادیده گرفته است که طبیعی است، زیرا بخشهای مشکل دار را برای نقد برگزیده ام و ویژگی خاصی یا رویکرد متفاوت و خلاقانه‌ای در مطلب ندیدم که به آن اشاره کنم. البته مطالب قابل نقد دیگری بود که اغماض کردم اما در اینجا خواهم گفت. و در اینکه نوشته را فاقد معیارهای شناخته شده دانستم، چنانکه در متن هم آمده منظور معیارهای پذیرفته شده در قواعد خوشنویسی است. که بنیاد آنها ارتباطی به دوره معاصر ندارد. مانند قواعد عملی ترکیب و تجزیه حروف و .. از جمله قاعده ضرورت حد اقل یک کشیده در سطر و… که متاسفانه باز هم متوجه نشدید و به تمسخر و تحقیر و تخطئه روی آورده اید. و آثار مرا در هجمه‌ای از سر خشم مبتنی بر تحقیر و تمسخر به باد انتقاد گرفته‌اید. به عنوان مثال ضعف کتاب سبک شناسی را در ارجاع به دایره المعارف مصاحب دانسته اید. توضیح اینکه دوست عزیز در صفحه ۵۳ سبک شناسی موضوع عمومیت یافتن یک باور در مورد خط شکسته است و من برای اینکه گستره این باور را بیان کنم به دایره المعارف مصاحب که بعید میدانم اعتبارش از حیث محتوی در نوع خود از بسیاری از دانشنامه‌های امروزی کمتر باشد و از یک مقایسه ضمنی بین دست اندرکاران به این حقیقت پی می بریم، نیز ارجاع داده ام. در همان صفحه می توانید ارجاعات تخصصی را نیز مشاهده کنید.  و اما نکته دیگر کتاب سبک شناسی در سال ۸۸ تهیه شد و در سال ۹۲ تحویل فرهنگستان شده و منتشر شده است. پس از انتشار مورد نقد قرار گرفته و در میان کتب برگزیده جشنواره های معتبر پژوهشی کشور بوده است. و اتفاقا نکته مورد اشاره منتقدان وجود نکات تازه کتاب است که البته باید از تاریخ تحولات خوشنویسی حداقل شناخت را داشت تا به آنها پی برد. در ضمن بنده هرگز مدعی کار تازه نشدم و حتی در مقدمه همان کتاب هم ذکر شده است. در مورد مقدمه روضه نیز  از نوع نقد متوجه شدم که با مفاهیم تحلیلی سبک شناسی خوشنویسی اساسا بیگانه اید.

۴_ در ارتباط با نقد اینجانب که قط قلم ارتباطی با میزان دور ندارد، جناب کاووسی در پاسخ فرموده‌اند که اشاره به رابطه دور زیاد و قط قلم را بر مبنای نظر مصطفی عالی افندی ابراز داشته‌اند. صحیح، اما  آیا نمی‌شود نظر مصطفی عالی افندی را نقد کرد؟ و همچنین در ادامه ذکر کرده‌اند که منظورشان از دور زیاد خط شاه محمود در قیاس خوشنویسان هم نسل نیست، در صورتی که در متن اصلی می‌نویسند: «دورزیاد و روانی نستعلیق شاه محمود در قیاس با خط نستعلیق نویسان پیش از او» و نامی از کسی نمی‌برند و البته که خوشنویسان پیش از او شامل سلطان علی و میر علی هروی و گروه زیادی می شود که حکم ایشان در مورد خیلی‌ها صادق نیست. و در ادامه با لحنی نه چندان پسندیده معیارهایی را ارائه می‌دهند که آشکار می‌کند  با اصول خوشنویسی عملی نسبتاً بیگانه‌اند. زیرا فاصله یکسان بین حروف و کلمات در خط نستعلیق از اصول اولیه است و همه استادان ملزم به رعایت بودند. نکته دوم اینکه مفهوم کرسی در خطوط قدما با کرسی امروزین کاملا متفاوت است. این نکته توضیح فنی دارد که در حوصله این نوشتار نیست.

۴_اینجانب در نقد خود به تحلیل‌های فرمی فرنگی‌ها ایراد وارد کرده‌ام. زیرا مبنای تحلیل آنها بر اساس قواعد عملی خوشنویسی نیست. نوعی توصیف بصری است.  جناب آقای کاووسی هم در متن کتاب به همین شیوه تحلیل کرده‌اند، اینجانب معتقدم بدون آشنایی به قواعد عملی خوشنویسی امکان تحلیل درست سبک شناسی بسیار بعید است، وگرنه نوشته‌های من روشن می‌کند که به پژوهش‌های فرنگی‌ها و روش تحقیق آنها بسیار احترام گذاشته و هرگاه که در مورد نظری چه فرنگی و چه داخلی به یقین برسم ارجاع داده و اعتنا می‌کنم. نه مثل برخی از دوستان که به عمد قصد نادیده گرفتن پژوهشگران داخلی را دارند.

۵_در مورد اصطلاح «ی برگشته» که ایشان معتقدند برای گسترش دایره واژگان بکار گرفته‌اند یادآوری می‌کنم این عمل در زمانی معنی دارد که اصطلاح موجود نامفهوم باشد، زمانی که اصطلاحی واضح در اصول فنی یک خط بیانگر فرمی مشخص است چه ضرورتی دارد که اصطلاح نامفهوم  ی برگشته را بکار گرفت؟ منظور این است زمانی که در حوزه تخصصی فنی گفتگو می‌کنیم از اصطلاحات آن حوزه باید استفاده کرد مگر در موردی که گویا نیست. یاد آن تغییر اصطلاح بکار رفته در ترجه کتاب خانم بلر افتادم. در ترجمه آن کتاب در زیرنویس صفحه ۱۷۹ نوشته اید «مترجم عنوان کوفی شکسته را برای این خط مناسب تر یافت این عنوان در سرتاسر کتاب معرف همین خط شکسته تحریری مورد نظر نویسنده است» مترجم بر پایه کدام حق اصطلاح نویسنده را تغییر می‌دهد و اصطلاح مورد پسند، و نه حتی درست خود را جایگزین می‌کند! آیا در ترجمه اجازه چنین کاری را داریم هر چند که بدانیم غلط است؟این حق را شما از کجا آورده اید؟

۶_در مورد سرکش ‌های حرف کاف در متن اصلی مقاله این کاربرد را از جمله «ترفندها ی خوشنویس برای تنوع بخشیدن به ترکیب سطرها دانسته‌اید» و البته در پاسخ نقد چیز دیگری می‌گویید. روشن است که شروع کاف در خط نستعلیق در ابتدای سطر با الف کاف است و همیشه هم اینگونه بوده و هیچ تاثیری هم در تنوع بخشیدن به ترکیب سطر ندارد. و اساسا اگر کاف را در ابتدای سطر بر مبنای سآغاز سرکش بنویسیم خلل جدی در فضای ترکیب سط ایجاد کرده و سطر را کوتاه تر می نمایاند.

۷- و اما چند موردی که در نقد اصلی به آن اشاره نکردم و در اینجا چنانکه خواسته‌اند اشاره می‌کنم. در مقاله ایشان آمده است.« او برای کتابت هر صفحه احتمالا از ابزاری چون مسطر استفاده کرده است» دوستانی که خط نوشته اند آگاهاند که نوشتن کتابت در این تعداد سطر و در چهار ستون و قریب ۸۰۰ صفحه، بدون استفاده از مسطر امری ناممکن است. بنابراین استفاده از قید شک احتمالاً نشانه ناآگاهی از لوازم کتابت چنین متنی است. در جای دیگری می‌نویسند« اینگونه دعوتهای مکرر از او برای استنساخ نسخ مصور نشان از درک و مهارت شگرفش در هماهنگ کردن فضای متن با تصویر دارد.» این تحلیل هم از عجایب است زیرا معمولا خوشنویسان در ترکیب بندی نگاره مداخله نمی کردند، بهترین نمونه همان هفت اورنگ است که ۶ خوشنویس در کتابت آن نقش داشته اند و اگررابطه متن و تصویر را در بخشهای مختلف بررسی کنیم مشخص است که به سلیقه خوشنویسان مرتبط نیست. پرکاری شاه محمود به واسطه مهارتش در کتابت است. سلطان علی مشهدی، میرعلی هروی نیز به واسطه مهارتشان در کتابت از چنین موقعیتی برخوردار بودند.

و اما آن مقاله ای که وعده اش را داده بودم متعلق به مرکزی فرهنگی است و بزودی منتشر می‌شود و اگر نشد در اختیار همگان قرار خواهم داد.

و اما ایکاش در مقابل این نقد که بدیهی است ممکن است اشکالاتی نیز داشته باشد موارد برخوردی معقول تر را شاهد بودیم. دوستی را تنها به جرم نوشتن نقدی بدون هر گونه توهین و تحقیر اینگونه شماتت کردن روا نیست. می توانستید موارد نقد را به دو گروه خطاهای فاحش و موضوعات قابل بحث تقسیم کنید و وارد گفتگویی انتقادی بشوید. اما خود را موظف دانسته اند از خطاهای فاحش ویرایشی مانند آوردن اصطلاح گرفت و گیر در پرانتز بعد از تشعیر و تحلیلی مانند تحلیل عجیب سرکش کاف و … و موضوع قاعده مد و … دفاع کنید. اما از یک احتمال نادرست و نه خطای فاحش استاد حسینی تبری می‌جویید. و در مقابل مطالب بنده را در حکمی کلی و با عباراتی توهین آمیز و سخیف فاقد هر گونه ارزش بدانید! در هر حال جای آن بود که به زبان شما پاسخ می‌دادم، اما نه این زمان پایان جهان است و نه نقد من و شما نشانه همه حقیقت، و نه البته در شأن من و شأن دوست گرامیم. آنچه می ماند حلم و دانش است و آنچه می رود نخوت و غوغا سالاری، شما را دوست دارم و منتظر مطالب بهتر شما هستم.

نقد قبلی به قلم علیرضا هاشمی نژاد را در لینک زیر بخوانید:

نگاهی به به نسخه برگردان خمسه نظامی شاه طهماسب 

جوابیه ولی الله کاووسی را در لینک زیر دنبال کنید:

  جوابیه  به نقدی از نسخه برگردان خمسه نظامی شاه طهماسبی