نگاهی به مجموعه بیکرانگی محیا گیو در گالری پروژههای آران
نجوایِ فریب
مجله هنرهای تجسمی آوام به قلم نویسنده مخاطب: فاطمه بهمن سیاهمرد
محیا گیو هنرمندی است که واکنشی متفاوت و کاملاً فردی نسبت به جزئیات و بعدتر کلیات طبیعت و محیط پیرامون نشان میدهد.
در استیتمنت این نمایشگاه آمده: «با لایهسازی و بهرهگرفتن از غنای رنگ و روغن، هنرمند عمقی را برای دعوت بیننده به داخل نقاشی پدید میآورد. در آثار بزرگتر حتی به نظر میآید که دروازه و مدخلی برای ورود به نقاشی و دنیایی که میتواند همشکل روزهای بکر و ابتدائی پدید آمدن جهان باشد، شکلگرفته. جزییات و مشخصههایی که القای حرکت و نور را در این مناظر رؤیائی پدید میآورند، عناصر نقاشی را زنده نشان میدهند؛ حس لازمانی و آرامشی که از خلال آن صدای پرندگان و وزش باد را میشود شنید. این تصویری است از بیکرانگی، از لایتناهی، تأملی مجهول بر ابدیت در یک دقیقه گذرا. نقاشیهای هنرمند ارائه زیباییشناسانهای است از آزادی و ابدیت که درعینحال تهدیدی همیشگی را نیز در پسزمینه دارد، به آنگونه که طبیعت در دقایقی کوتاه میتواند تغییر حال دهد. این مجموعه حتی میتواند پیش درآمدی بر دائرهالمعارف گیاهشناسی هنرمند باشد؛ راهنمای ضروری برای شناخت گیاهان بومی و عجیب در جهانی جادویی و نهایتاً ستایشی در وصف هر آنچه جزئی از طبیعت است و موهبت زندگی و ذاتِ بودن.»
او با جمعآوری دادههایش که همان جزئیات طبیعت ازجمله برگ و گل و پرنده و … هستند آغاز کرده و در ادامه با دستکاری در چینش این جزئیات به کلیاتی از طبیعتِ بکر میرسد، که درنهایت در چشم مخاطب هم آشنا میآید و هم ناآشنا.
خانم گیو با جادوی ذهنش از جزئیاتی آشنا صحنهای جادویی میآفریند. جادویی که هر مخاطب بنا بر تجربه خود برداشتهایی متفاوت میتواند داشته باشد. مجموعه بیکرانگی از شش تا بیست و هفتم تیرماه سال نودونه در گالری پروژه آران به نمایش درآمد. این مجموعه شامل ۹ تابلو نقاشی با تکنیک رنگ و روغن، عمدتاً در سایزهای بزرگ در کنار اینستالیشنهایی از جنس و رنگ عناصر آثارش (چیدمانهای گیاهی)، چیده شده و به نمایش درآمد. رفتار نقاشانهی محیا در اجرا گاهی به شکلی کاملاً سردستی و گاهی در اجرایی بسیار ظریف به همراه جزییات فراوان در رنگ گذاری و فرم در یک قاب نقاشی جولان گاهی از تضادها را برای مخاطبانش به نمایش میگذارند، همین تناقض بعدتر به لحاظ محتوایی در آثار محیا گیو رخ مینمایند.
این مجموعه، ترسیم فضای دیده و نادیده است. فضایی است که از پس رنگ و لعابهای فریبنده و وَهم، نوعی ناشناخته با خود به همراه دارد. گویی رنگها لایه به لایه بهسان پردهای در برابر چشمانمان چیده شدهاند و آنچه بر جذابیت این مجموعه میافزاید فاصلهگذاری بین لایههاست. در پس این حظِ بصری از رنگها، گلها، پرندگان و جویبارها و آبشارهای دعوتکننده، عمدتاً تاریکی و ابهامی قد علم کرده، ابهامی از ناکجاآباد در آن تاریکی چه میگذرد؟ در آن تاریکیای که نمیتوان به آن راه یافت چه چیزی انتظارمان را میکشد. بهشت عدنِ محیا بر روی پسزمینه، مانعی ایجاد میکند تا چشمان نگران ما همچنان قادر به کاوش در پسزمینه تاریک مجموعه بیکرانگی نباشد. در اینجا آنچه نمیبینیم بیشتر از آنچه که میبینیم ذهنمان را درگیر خودش میکند. گویی این آثار با حال و هوای این روزهای، ما ایرانیها بسیار مأنوس و آشناست. فریبی از رنگ و لعاب باغهای برین دارد و هرچه زیباتر درنتیجه پسزمینه آن ناگوارتر با خود به همراه خواهد داشت.
برآیند تجربیات جمعی یا شخصی هر مخاطب در زمانهای متفاوت برخوانش مخاطب از اثر بیتأثیر که نیست بلکه تأثیری بِسزا دارد. در این زمانه و در حال و هوای اکنونمان باغهای خانم گیو فریبهایی هستند بس روحافزا که مسخمان میکنند و ما را با صدای آهسته و نجواکنان در آغوش میکشند. در حال و هوای این روزهایمان ناگواریها همچون سورپرایزی هر باره غافلگیرمان میکنند چه خوبتر میشد که با آغوشی از جنس باغها و بهشتهای عدن بیکرانگی در آغوشمان بگیرند.
همنشینی و هارمونی رنگها در مجموعه آثار بیکرانگی وضعیتی پایدار به ساختار کلی اثر میبخشد و چشم مخاطب را به کاوش در تمام نقاط اثر رهنمون میکند. کادرهای عمدتاً عمودیِ این مجموعه در کنار چیدمانهایی از جنس رگ و پی طبیعت برآیندی از تجربیاتی آشنا برایمان به همراه دارد، گویی به سفری زیرزمینی به شکل عمودی در امتداد تنهی یک درخت به اعماق زمین میروی، بوی نای و خنکی خاک و ریشههایی که بر همبستگی و جاودانگیشان سماجتی بیهمتا دارند.
حال و هوای بیکرانگی همچون نسیمی کوتاه ولی روحافزاست در این روزهایمان دوستان.
نقد قبلی به همین قلم:
تخت روان، نمایشی از «یاشار آذرامدادیان» و «تایماز مسلمیان»
نقد نمایشگاههای دیگر در آوام را اینجا دنبال کنید.