نگاهی به روند زندگی پرفراز و نشیب پیر آگوست رنوار
هنرمندی که شانس این را داشت که خریده شدن یکی از آثارش توسط موزه لوور را ببیند
مجله هنرهای تجسمی آوام: مرضیه حیدرپور
پیر اگوست رنوار (۱۹۱۹-۱۸۴۱)، در خانوادهای پرجمعیت و فقیر تولد یافت. از دوازدهسالگی مجبور شد که کار کند و کارش نقش زدن بر روی ظرفهای چینی بود. بازسازی گلها و دیگر نقشمایههای هنرِ درباریِ سدۀ هیجدهم فرانسه، سلیقه و مهارتی را در او به وجود آورد که بر هنر آیندهاش تأثیر گذاشت. همین صنعت نقاشی روی چینی در تشکیل مجموعۀ رنگهای خاص رنوار بیتأثیر نبود. هر چند که او از پیشگامان جنبش امپرسیونیسم بود، اما به اصول نقاشی امپرسیونیستی وفادار نماند. در سال ۱۸۸۲ به ایتالیا رفت تا استحکام تندیسگونۀ وضوح طراحی انگر را از نو بیازماید. بااینحال، رنوار حتی در «امپرسیونیست» ترین دورۀ فعالیت هنریاش مفهوم «طبیعت» را در «انسان» – و یا دقیقتر بگوییم: در «زن»- خلاصه کرد. رنوار زن را همچون یک نمادِ زیبایی عام در نظر میگرفت، چراکه کل زندگی را در وی مجسم میکرد.
اگوست رنوار حساسیتی فراوان به سطح اشیاء و مخصوصاً سطح گوشت لطیف تن و برگگل داشت. گل و تنِ گُلی رنگ زنان و کودکان- اینها موضوع کار رنوار بودند. رنوار در کارگاه گلیر با مُنه، بازّی و سیسلی آشنا شد و در آن زمان چندی به دلاکروا و سپس به کوربه جلب شد. درواقع، او در آثار اولیهاش تلفیقی میان ظرافت تزئینی نقاشی بوشه و زمختی اسلوب رنگآمیزی کوربه به وجود آورد.
در سال ۱۸۷۰ در جستجوی جلوههای نور و جوّ بود و راههای بازنمایی این جلوهها را تجربه میکرد. موضوعهای آثار این دوره را عمدتاً چشماندازهای شهری و صحنههای تفریحی و سرگرمی پاریسیها تشکیل میداد. پردههای لو مولَن دُلا گالیت نماینده و ناهار قایقرانان اوج خلاقیت رنوار در دورۀ امپرسیونیستی هستند. در موضوعات رنوار هیچ خبری از حضور یک تماشاگر نیست؛ هیچکدامشان حالتی خاص نمیگیرند، بلکه جملگی در پی کار همان لحظه خویش میروند. رنوار در جستجوی عناصر واقعی، نهفقط احساسهای بصری خویش را تحلیل میکند بلکه میکوشد روند رخدادها را نیز صید کند، یعنی طبیعت را غافلگیر کند تا جنبهای بدیع و خاص از آن پیدا کند.
او در سال ۱۸۸۲ از امپرسیونیست جدا میشود و برای مطالعه نقاشیهای رافائل به ایتالیا میرود و نتیجه آن پرده آبتنی کنندگان که از برجستهترین آثار این دوره و محصول سه سال کار اوست.
در آخرین دورۀ کارش توانسته بود حالت خود به خودی امپرسیونیسم را مهار کند و تعادلی میان عقل و احساس خویش برقرار سازد. بزرگی رنوار در این امر است که او چنین کامل و صادقانه از موضوعها و تصویرهای واقعی، نمادهایی مطابق با دیدِ خود به زندگی استنتاج کرد.
اگوست رنوار در هنگام پیری گفته بود: «سراسر زندگیام را با این سرگرمی گذرانیدهام که رنگ روی بوم بگذارم» بهراستی، در هزاران اثری که از رنوار برجایمانده است، هیچ نشانی از کدورت و اضطراب و عدم تعادل روحی نمیتوان یافت.
سالهای آخر
در سال ۱۸۹۴ به رماتیسم مبتلا شد و او بیشتر زمانش را در جنوب فرانسه سپری کرد تا آبوهوای آن منطقه به سلامتیاش کمک کند. حدود سال ۱۸۹۹ او به دهکده کوچکِ کانی (Cagnes) پناه برد. در سال ۱۹۰۷ رنوار بهطور دائم در آنجا مستقر شد و سه سال بعد توانایی راه رفتنش را از دست داد. اگرچه مشکلات او روزبهروز بیشتر میشد اما هرگز از نقاشی دست برنداشت. وقتی انگشتانش دیگر توان حرکت نداشتند، او با بستن قلممو به دستش به کار ادامه داد. رنوار این شانس را داشت که خریده شدن یکی از آثارش توسط موزه لوور را در سال ۱۹۱۹ ببیند. این امر برای هر هنرمندی افتخار بزرگی محسوب میشود. رنوار در سوم دسامبر همان سال در خانهاش درگذشت. جدای از دویست اثری که رنوار از خود بهجای گذاشت، میتوان او را منبع الهام هنرمندان بسیاری دانست. بسیاری از هنرمندان بعدی از سبک هنری و روشهای اگوست رنوار کمک گرفتند.
به همین قلم اینجا بیشتر بخوانید:
جریانسازی هنری نگارخانهها در ایران
گفتگو با هنرمندان:
فیروزه اخلاقی | هویت خویش را در اسطورهها جستجو میکنم
از تصادف پشت فوارهها تا پلکان اودسا | گفتگو با محمد پیریایی