از سری نمایشگاههای طراحی از جنگلهای هیرکانی | قسمت دوم
برای حفظ میراثمان در این مسیر قدم بگذار
مجله هنرهای تجسمی آوام: محمد ستونه
پیوند بیواسطه هنرمند و طبیعت بهمرور رویکرد هنرمندان را نسبت به مسائل زیستمحیطی حساس کرد. هنر میتواند با گرایشهایی نو به رابطهی انسان با طبیعت بپردازد و با ایجاد رسانه برای همزیستی با محیطزیست راهکارهای جدید ارائه دهد. هنر از لطیفترین بیاناتی است که در قالب آن میتوان احساسات، پیامها، هشدارها را به همنوع خود منتقل کرد. تولستوی در این رابطه میگوید: «کار هنر این است؛ آنچه را که ممکن است در قالب استدلال و تعقل نامفهوم و دور از دسترس باشد، مفهوم میسازد و در دسترس مردم قرار میدهد، معمولاً وقتی انسان تأثیر را که حقیقتاً هنری است، میگیرد، تصور میکند این حالت را قبلاً در خود احساس کرده اما از بیان آن عاجز بوده است.»
در تداوم گزارش «یاغیگر دیروز امروز و فردا… انهدام موزهی طبیعی!»، گروه هنری حجم سبز و دبیرخانه هنر در روستا آثاری که بهمنظور مستندنگاری هنری از جنگلهای هیرکانی مازندران ثبت کرده بودند را در ۱۰ مهرماه ۹۹ در گالری آبی بلند شهر ساری به معرض نمایش قراردادند. در همین راستا شیما رعیتپرور مدیر گالری آبی بلند که سابقهی بیش از ده سال فعالیت در حوزه کودک و تعامل آن با محیطزیست را دارد در مورد دغدغهی خود و چگونگی آشنایی با پروژه میگوید:
«بگذارید ازآنجا شروع کنم که دغدغهی من کودک است و در این حوزه ده سال فعالیت دارم، کودکان بسیار شگفتانگیز هستند و اگر کسی باشد که راه را برایشان هموار کند میتوان به نسلی دغدغهمند در آینده خوشبین بود. اولین فعالیت من پروژه مشارکتی بود که با تعدادی از دوستانم برای کودکان مناطق محروم در پاییندست شهر ساری، شکل گرفت، این موضوع موجب آشنایی من با افراد بسیاری شد چون در یک نقطه معطوف نبودیم و در طول هفته به مناطق مختلف میرفتیم. این تعاملات من را متوجه مشکلاتی درزمینهی آموزش کرد به همین خاطر احساس مسئولیت بیشتری کردم و مجموعهی خودم را در همین منطقه تأسیس کردم. در سال ۹۰-۹۳ با ان جی او (ngo) محیطزیست آشنا شدم که بهتازگی وارد کار با کودکان شده بودند و چون من درزمینهی کار با کودک تجربه داشتم از من دعوت به همکاری شد در این یک سال اخیر بیشترین اشتراکات من در حوزهی کودک و تعاملش با محیطزیست بوده است و حس میکنم رسالت من در این نقطهی زندگی این است که در نسلی که کودک هستند تأثیرگذار باشم و آنها از طبیعت عشقورزی و مراقبت کردن یاد بگیرند و مشارکت کنند، فکر میکنم خود حضور در طبیعت و ارتباطش با عناصری که در طبیعت است از لمس خاک گرفته تا ارتباط با حیوانات میتواند کودکان را درزمینهی زندگیشان چه اجتماعی و چه ارزشهای زندگی غنی کند، اما درمورد ارتباط با آقای مشمولی، ایشان ابتدا از کودکیشان برایم گفتند و در راستای صحبتهایشان متوجه شدم همه آدمها یک نشانهدارند بخصوص آدمهایی که در جامعه تأثیرگذارتر هستند، در کودکیشان بارزهای از طبیعت داشتند، کارهای ایشان در پروژه هنر در روستا و تعاملش با مردم و توانمند کردن جامعه روستایی برای من بسیار ارزشمند بوده است. علت اینکه خیلی این پروژه برایم اهمیت دارد قصه جنگلهای هیرکانی است، سعی کردم در این مسیر حمایتگر باشم شاید ما نتوانیم اتفاقاتی در ابعاد بزرگ، رقم بزنیم اما فکر میکنم همین مستند نگاری میتواند یک حافظهی ذهنی در مخاطب ایجاد کند اگرچه شاید آن جنگل از بین برود و اثری از آن باقی نماند ولی این حافظه ذهنی ماندگار میشود.
جنگلهای هیرکانی گونههای درختی و بوتههای نادری را در خود جایداده است که متأسفانه رو به انقراضاند. هرکدام از هنرمندان این مجموعه به شکل هدفمند و اختصاصی بر روی یکگونه مطالعه و سپس مستندنگاری انجام دادهاند.»
شعیب گرگانی یکی از هنرمندانی که در مورد درخت بلوط مطالعه داشته و در این پروژه حضور دارد در مورد چگونگی این پروژه میگوید:
«خب پروژه جنگلهای هیرکانی پروژه یکروزه یا چندماهه نیست این مسیری که ما شروع کردیم قدمت تقریباً بیستساله دارد که آقای جلال مشمولی آن را شروع کرد، شکل داد و بارورش کرد. در این پروژه خوشبختانه جلال مشمولی مسیر جذابی را به ما نشان داد و بسترش را برایمان فراهم کرد و ما به همت حامد مشمولی آن را شروع کردیم و من تا جایی که توانستم در کنارشان بودم البته در کنار آن من هنر خودم را به سمت هنر زیستمحیطی بردم؛ یعنی اینکه هنر محیطی را دنبال کردم و بسطش دادم به جغرافیایی که خودم در آن هستم، در مورد بلوطهای مازندران که بسیار برایم اهمیت دارد. در اینجا ما فقط میتوانیم ثبتش کنیم و طراحیاش کنیم، ما اتفاق خاصی را خلق نکردیم خیلیها در نهادهای دیگر شاید بیشتر در این زمینه فعالیتهای محیط زیستی انجام دادند، میشود گفت ما بهطور منطقی بخشی از زندگیمان را بازنمایی کردیم که برای ما همهی زندگیِ محیط پیرامون ماست.»
سهیلا آهنگری از هنرمندان دیگر این مجموعه در همین رابطه اذعان میدارد که:
«حدود یک سال و نیم است که روی درختان انار ترش که در استان مازندران وجود دارد، کار میکنم و متوجه شدم درخت انار در جنگلهای هیرکانی هم بوده و در جنگل نسوم هم هست که من طراحیشان کردم ولی بیشترین چیزی که قرار بود روی آن کارکنم، زیستی که از بچگی آن را به یاد دارم، یادم است اکثر باغها حصار نداشت و این حصارها را درختهای انار شکل میدادند و از میوههایش استفاده میکردند که متأسفانه این درختها دارند تکتک قطع میشوند و تبدیل به مرکبات میشوند، طبق تحقیقات من درخت انار جزو درختهای هیرکانی از عصر یخبندان بوده که بسیار برایم جذاب بود. طی تحقیقات بیشتر متوجه شدم درخت انار چه ازلحاظ آبیاری و چه زیستمحیطی خیلی بیشتر از بقیه درختان بازدهی دارد و با این محیط سازگار است و جالبتر اینکه در سواحل خزر جزو درختان ساحلی محسوب میشود که خودرو هستند ولی متأسفانه همه قطع شدند مثل هزاران درخت انار جزیرهی میانکاله بهشهر که باعث تأسف است. برای همین در این پروژه قرار گرفتم و در آذرماه که فصل انار است یک پروژه محیطی قرار است با میزبانی گروه حجم سبز در مورد انار انجام بدهم.»
حامد مشمولی که راهبری این گروه و پروژه را بر عهده دارد در مورد این نمایشگاه خاطرنشان میکند:
«در این نمایشگاه حدود چهل اثر با داوری من و جلال انتخاب شد. از اردیبهشت که استارت زده شد هرچه گذشت جدیتر پیش رفتیم و هنرجوهای مختلفی چه غیرحرفهای و چه حرفهای به این مسیر ورود پیدا کردند، فعلاً کار متوقفشده و این نمایشگاه به نحوی تقدیر از دوستانی بود که در این راه همراهیمان کردند تا انگیزهای شود برای ادامهی کاری که قرار است از سال آینده جدیتر و به روال دهه هشتاد که هنر در روستا فعالیت داشت، ادامه پیدا کند.»
در ادامه جلال مشمولی دبیر پروژه هنر در روستا از بازتاب این حرکت و برنامههای آینده گروه برایمان میگوید:
«ما در دهه هشتاد جلساتی را با هنرمندانی که در جزیره هرمز، سنندج، اصفهان در هنر محیطی فعالیت داشتند برگزار میکردیم که بخش هنر خارج از مرکز را در آن مطرح کرده بودیم و خوبی جلسات این بود که خیلی استانها را به هم نزدیک میکرد و کارهای محیطی بسیاری در آن انجام میشد اما سال ۹۱-۹۲ بهیکباره این چهار استان که نقش پررنگتری داشتند به دلیل کمتوجهی و عدمحمایت و پشتیبانی مالی و معنوی کنار رفتند و دیگر خبری از آنها نشد که برای ما بسیار غمانگیز بود، از اردیبهشت که دوباره استارت زده شد انگار آن خاطرات دوباره برای دوستان زنده شد و طی تماسهایی ابراز خرسندی کردند و تمایل به همکاری نمودند، این حساس شدن برای من کافی بود، من همیشه میگویم ما منجی نیستیم و کافی است تلنگری باشیم تا شاید یک روزی به خاطر همین تلنگر اتفاقی صورت گیرد، حسن دیگر این بود که مجله صنوبر چند صفحه به ما اختصاص داد تا دوباره بتوانیم در آن تعداد صفحات در مورد پروژههای خودمان حرف بزنیم، از برنامههای آیندهای که در پیش داریم. دوست هنرمند خانم مریم مهری از گالری او تماس گرفتند و خواستند در نیمه دوم آبان ماه چیدمانی با محوریت حیواناتی در حال انقراض داشته باشند، در آذرماه خانم سهیلا آهنگری پروژه انار را دارند که در این موضوع بسیار تحقیقات و مطالعه کردند، اینها برنامههای این چند ماه آتی بود، درست است شروع دوباره ما آرام و با تأکید برجذب حداکثری بود اما الان میتوانم این نوید را بدهم که از ابتدای اردیبهشت سال آینده پروژه هنر در روستا بهطورجدی و به روال سالهای قبل در تمام زمینهها، چه نقاشی و طراحی و چه محیطی درزمینهی محیطزیست به کار خود ادامه خواهد داد.
این نمایشگاه که مورد اقبال مخاطبین قرار گرفت در ۱۴ مهرماه ۹۹ به کار خود پایان داد.
گزارش قبل در همین ارتباط را اینجا بخوانید:
یاغیگر دیروز، امروز و فردا… انهدام موزهی طبیعی!
در همین ارتباط اینجا بیشتر بخوانید: