جامعهشناسی در هنرها در شکلی این جهانی و عظیمتر
قسمت اول: مقدمه
تلخیص: مرضیه حیدرپور
هنر کلمهای است پر معنا دربرگیرندهی تصوراتی از بهترینها را که در قالب کلمات قلم خوردهاند یا روی بوم نقش بستهاند، به ذهن متبادر میکند. در این کتاب واژه هنر در شکلی این جهانیتر و وسیعتر به کار میرود. هنر شامل محصولات ملموس، دیدنی یا شنیدنی با کوششی خلاقانه است؛ و بنابراین نه تنها هنرهای زیبای سنتی، بلکه هنرهای عامه و مردمپسند را نیز در بر میگیرد.
در این کتاب دربارۀ اینکه چگونه گروههایی از افراد برای خلق آنچه هنر مینامیم، با یکدیگر همکاری میکنند و چرا بعضی از محصولات هنر نامیده میشوند و بعضی افراد هنرمند، ولی سایر محصولات و سایر افراد چنین اقبالی ندارند بحث میکند. همچنین به معنی آثار هنری و علت اختلاف تفسیرهای به عمل آمده از هنر میپردازد و نیز به چگونگی استفاده از محصولات هنری، که مطمئناً به دلایل زیباییشناختی و نیز غیر آن صورت میگیرد، نظری میاندازد و نقاط تلاقی نژاد، جنسیت و طبقه را با هنر مورد مطالعه قرار میدهد.
توجه به این نکته که کتاب حاضر چه چیزهایی را در بر میگیرد به اندازهی دانستن اینکه چه چیزهایی را دربر نمیگیرد اهمیت دارد:
(۱) فرهنگ عامه در معنای وسیع آن، به عنوان مثال فرهنگ جوانان یا فرهنگ کالایی.
(2) اشکال اطلاعرسانی رسانهها و نه سویههای سرگرمکنندهی آنها.
گریزوولد[۱] بین فرهنگ ضمنی و فرهنگ آشکار تمایز قائل میشود. فرهنگ ضمنی، مشخصهی انتزاعی از زندگی اجتماعی است؛ نحوهی زندگی و تفکر ما. فرهنگ آشکار عبارتاست از ساختهای ملموس؛ نمایش محصولی که تولید میشود. در این کتاب فرهنگ را در حالت آشکار آن تحلیل میکند.
جامعهشناسی تجسم شیوههای متعدد تفکر دربارهی جامعه است. این شیوه های متفاوت اندیشه، گاه چنان با هم متفاوتاند که ممکن است به نظر آید که به رشتۀ علمی واحدی تعلق ندارند. با این حال، حداقل دو ایده، رویکردهای متفاوت این رشته را به هم پیوند میزنند: اول اینکه، تلاش جامعهشناسی معطوف به ساخت نظریه است و دوم آنکه، جامعهشناسی همچنین به نظامها، ساختها و فرهنگ؛ یا به عبارت دیگر به ارتباطات میان افراد، الگوهای ثابت پدیدآمده از کنش متقابل اجتماعی و معانی مشترک موجود میان افراد توجه میکند.
جامعهشناسی را برای مقاصد تحلیلی، میتوان به چهار رویکرد عمده تقسیم نمود:
۱)جامعهشناسی پوزیتیویستی که برآنند تا جامعهشناسی را مانند علوم طبیعی، به رشتهای دقیق و تجربی تبدیل کنند.
۲) جامعهشناسی تفسیری که به مسئلۀ معنا میپردازد که ریشههای این رویکرد را باید در هرمنوتیک قرن نوزدهم جستجو کرد. جامعهشناسان تفسیرگرا به روشنی در جامعهشناسی هنر نقش و سهم داشتهاند. روشها و مفروضات آنها، به ویژه در فهم معنایی که ممکن است به آثار هنری نسبت داده شود و در فهم اینکه انسانها چگونه از این آثار معنا میآفرینند، مفید است. از این رو است که رویکرد تفسیرگرایانه، اغلب در مطالعات مربوط به مخاطبان و نیز در مطالعاتی که صرفاً بر روی آثار هنری متمرکز میشوند، به چشم میخورد.
۳) جامعهشناسی انتقادی، که در آن کانون اصلی توجه، تضاد طبقاتی و کنترل فکری و فیزیکی تودهها از سوی نخبگان است که کماکان پیوندهای محکم خود را با بنیانگذار این رویکرد؛ کارل ماکس، حفظ میکند. اندیشۀ مارکسیستی یا تضادگرا، به شیوههای مختلفی جامعهشناسی فرهنگی را متأثر کرده است: اولین شیوه با ایدۀ «آگاهی کاذب» مارکس پیوند دارد؛ آگاهیای که مانع آن میشود که کارگران به استثمار خویش پیببرند. دوم، تحلیل مارکسیتی الهامبخش منتقدان فرهنگ توده است، فرهنگی که توسط صنعت فرهنگ تولید میشود. در این دیدگاه، اشکال هنری توسط سازمانهای حرفهای نظام سرمایهداری بیاعتبار تلقی میشوند.
۴) رویکرد پستمدرن به جامعهشناسی، برخلاف سه رویکرد پیشین، خواستگاهی نسبتاً جدید دارد. پای پیشگامان اندیشههای پستمدرنیستی را میتوان در هر دو اردوگاه جامعهشناسی تفسیری و انتقادی جستوجو کرد. نظریههای پستمدرن نقش مهمی در جامعهشناسی نیز بازی میکنند و همچنین مانند جامعهشناسی تفسیری عمدتاً در مطالعات مربوط به مخاطبان و دریافت هنر نمود مییابد. پست مدرنیسم منفیترین رویکرد نیز هست چرا که مفروضات فرانظریهای آن توجیه لازم را برای نفی همۀ نظریههای پوزیتیویستی و نیز غالب نظریههای قدیمیتر رویکردهای انتقادی و تفسیری و همینطور واسازی آنها فراهم آوردهاست.
چهار رویکرد یاد شده، نمونههای آرمانی هستند که هریک مجموعۀ متنوعی از نظریههای واجد مفروضات فرانظریهای مشابه را گرد هم میآورد. در عمل، برخی نظریهها را نمیتوان به راحتی در این یا آن اردوگاه قرار داد، از آن رو که آنها به شیوهی موجهی مفروضاتی همساز از بیش از یک رویکرد را برگرفته و با هم ترکیب میکنند. اما تعدادی از فرانظریهها کاملاً ناهمساز و بنابراین اساساً غیر قابل جمع هستند. در این کتاب، نظریهها عبارتند از ایدهها و مدلهایی که چیزی دربارۀ جامعه به ما میگویند. کاربست نظریههای مختلف برای فهم هنر، میتواند به درکی غنیتر از آن کمک کند.
[۱] – Wendy Griswold
[MS1]اسم انگلیسی زیرنویس شود
خلاصه کتاب به همین قلم را اینجا دنبال کنید:
خلاصه کتاب نظریههای فلسفی و جامعهشناختی در هنر
خلاصه کتاب جریانسازی هنری نگارخانهها در ایران
گفتگو با هنرمندان:
فیروزه اخلاقی | هویت خویش را در اسطورهها جستجو میکنم
از تصادف پشت فوارهها تا پلکان اودسا | گفتگو با محمد پیریایی