پرونده زامبی فرمالیسم | زیباییشناسی بدهی، مضامین سیاسی جدید را بهطور فزایندهای جذاب میکند
لوسین اسمیت درسال ۲۰۱۴، در سخنرانیِ تدکس در کالج کلمبیا از واکنش شخصیاش به پیامدهای رشد سریع خود که شامل سو مصرف مواد مخدر، شکست در رابطه، خودشیفتگی سمی و سرخوردگی از پروژههای هنری خود، صحبت کرد.
اسمیت با لحنی غمگین و خسته از دنیا میگوید: «من سعی میکردم قطعات این نوع شغل فرانکشتاینی را گرد هم آورم، همه آن چیزهای فوقالعادهای را که در هنر دوست میداشتم، جمعآوری کنم و به آنها وحدت بخشم؛ اما این لزوماً من نبودم، این تنها کاری بود که میدانستم باید انجام دهم یا ابزارهایی بود که برای جلب توجه یا کسب موفقیت به آنها نیاز داشتم؛ اما بسیار نادرست بود.»
وی افزود: «من که به این موقعیت رسیدم مثل یک کارخانه بودم. فکر میکردم فقط به دستیارانی نیاز دارم که ایدهها را به عمل درآورند. فرقی نمیکرد نقاشی کنم یا نه.»
اسمیت خودش در کالج کوپر یونیون که هنوز تا زمان فارغالتحصیلی او رایگان بود حضور داشت؛ اما به جرات میتوان گفت نمونههایی مثل مدل خاص او در ساختِ هنری که با سرعت مجموعهداریِ سوداگرانه تسهیل میشد، در میان ستارگان مشتاق هنر سراسر کشور که اکثریتشان امتیاز حضور در مدرسهای مانند کوپر را نداشتند، کم نبودند.
در همین حال، کوپر یونیون خودش سنت رایگان بودن خود را کنار گذاشت که اعتراضات زیادی را موجب شد. اکنون راهاندازی برنامههایی در تلاش برای رایگان کردن مجدد این کالج میتواند کشمکشی احساسی را نشان دهد که آشکار میکند بحثهای محوری پیرامون عدالت اقتصادی -همچون درگیری مردم بر سر اینکه هنر چیست، ساخت هنری چه معنایی خواهد داشت و در آینده نزدیک به چه شکلی خواهد بود- تا چه اندازه میتواند مهم باشد.
بدیهی است این مدل از ساخت هنری با بسیاری از باورهای رایج ما در مورد هنر، دربارهی الهامات پیش از ساخت و عملکرد آن در جامعه بهطورکلی متفاوت است.
میتوان خرده گرفت که به چالش کشیدن این باورهای رایج درباره هنر، کار آوانگاردهای منقرضشده بود و دههها از زمانی که اندی وارهول اعلام کرد که «خوب بودن در تجارت جذابترین نوع هنر است» میگذرد. حتی والتر رابینسون در مقاله اصلی خود در مورد زامبی فرمالیسم، هشدار داد که «این تصور که هنری اصیل، ناب، صادقانه و عمیق وجود دارد که میتواند در تقابل با هنر سازش پذیر، مزدور، دغلکار و سطحی قرار گیرد، یک چرند رمانتیک است.»
شاید درست باشد، اما تبدیل وضعیت ایجادشده توسط سفتهبازی و بدهی به وضعیتی در جهت توانمندسازی هنر و هنرمند دشوار است. رابینسون به من گفت که بدهی را به عنوان فاکتوری در تفکرش در نظر نگرفته است. او در ایمیلی نوشت: «من چیزی در مورد وامهای دانشجویی نمیدانم. من از نسلی هستم که به مدرسه هنری نرفتهاند. کارشناسی ارشد در هنر آخرین چیزی بود که ما به دنبالش بودیم. درواقع، به عنوان عضوی از فارغالتحصیلان ۱۹۷۲، کمی خجالت میکشم که ترک تحصیل نکردهام.»
وی اضافه کرد: من قطعاً بر این باور دیرینه غلط بودهام که هنرمندان واقعاً تعهد شغلی خود را سرسری نمیگیرند. زمانه عوض شده است. دنیای هنر آنقدر عقلانی، ابزاری و حرفهای شده است که چه کسی میداند از پویایی رمانتیک آن اصلی که شخصیت هنری را تعریف میکرد، چه باقیمانده است؟ آوانگارد دیگر میدان مقاومت در برابر فرهنگ غالب نیست، یک حرفه تمامعیار است.
توهم زداییِ رابینسون بهوضوح چیز تازهای است، اما همچنان میتوان ادعا کرد که این بهنوعی یک گله گذاری قدیمی است. آنچه در حواشی این بحث پرسه میزند و کمین نشسته، لولو خُرخُره قدیمی هنر، «(هنرمند) خودفروش» است. خودفروش که از دیرباز مورد طعن و تحقیر داوران ذوق بوده، باورهای رمانتیک کمال و جستجوی معنای برتر را به سخره گرفته و لایه بغرنج تحریکات کنایهآمیز تعبیر «کاسبهنرمند» پیرامون کسانی مثل وارهول را تماماً کنار میزند و یکراست سراغ پولهای هنگفت میرود. سؤال اینجاست که آیا زامبی فرمالیستها تنها خودفروشهایی پیشپاافتاده بودند؟
در ادامه در باب اندیشههای رایج، «کاسب کاری» و یا چرا همگان پول دوست دارند خواهیم پرداخت…
منبع: آرت نت، کریس وایلی، ۲۶ جولای ۲۰۱۸
قسمتهای قبل از این پرونده را بخوانید:
میراث مخرب زامبی فرمالیسم | قسمت اول
میراث مخرب زامبی فرمالیسم | قسمت دوم
میراث مخرب زامبی فرمالیسم | قسمت سوم
میراث مخرب زامبی فرمالیسم | قسمت چهارم
میراث مخرب زامبی فرمالیسم | قسمت پنجم
در همین ارتباط بیشتر ببینید: