مروری بر عکسهای مایروویتز در اتریش
وین، اتریش: موزهی Kunst Haus Wien برای اولین بار نمایشگاه مروری بر آثار هنرمند امریکایی، جوئل مایروویتز، را برپا نموده است. مایروویتز هنرمندی تاریخساز است که بهعنوان یکی از پیشگامان عکاسی رنگی و از ابداعکنندگان عکاسی خیابانی شناخته میشود. با نمایش بیش از ۲۰۰ اثر از پنج دهه، نمایشگاه مسیر فعالیت هنرمندی را ترسیم میکند که کار چندوجهیاش تاثیر زیادی بر نسلهای آتی هنرمندان داشت. مجموعههای مایروویتز، نظیر «از یک اتومبیل در حال حرکت»، «نور دماغه» و مجموعهی پرترههای او، «سرقرمزها»، به صورت بینالمللی مورد تحسین قرار گرفتهاند و نمادهای عکاسی محسوب میشوند. در کنار ویلیام اگلستون و استفن شور، جوئل مایروویتز در میان مهمترین چهرههای جنبش امریکایی «عکاسی رنگی نوین» طی دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به شمار میرود. نمایشگاه حاضر با ارائهی گروهی از آثار شاخص او از دههی ۱۹۶۰ تا به امروز، برشی از مجموعه کارهای وی ارائه میدهد، و به ثبت اسلوب عکاسانهی هنرمند میپردازد، که سهم مهمی در تثبیت عکاسی بهعنوان یک مدیوم هنری داشته است. مایروویتز در ۱۹۶۲، که در آن زمان بهتازگی در رشتههای تاریخ هنر و نقاشی فارغالتحصیل شده بود، طی یک جلسهی عکاسی، با روبرت فرانک در نیویورک ملاقات کرد. تصمیم او متاثر از این دیدار برای این که خود نیز حرفهی عکاسی را دنبال کند، نشانگر آغاز فعالیت هنری منحصربهفردی بود که طی آن مایروویتز اولین موفقیت خود را بهعنوان چهرهای مهم در عکاسی خیابانی به دست آورد. علاقهی وی به آنچه در خیابانها اتفاق میافتاد، او را به این سمت و سو سوق داد که با دوربین ۳۵ میلیمتریاش لحظات فرار را تسخیر کند؛ تصاویر و سبک پویای او به صفت مشخصه و نشانههای آن دوران تبدیل شد. مایروویتز بیشتر به صحنههایی که در نیویورک شاهدشان بود، معانی تازهای میبخشید؛ موقعیتهایی که مردم در آن در حال معاشرت و ارتباط با هم بودند. وی این صحنهها را به صورت رنگی عکاسی میکرد که برای آن دوره شیوهای استثنایی بود.
میل شدید مایروویتز برای تجربهگری در طول سفری به اروپا در ۱۹۶۶ تقویت شد؛ یک بار دیگر، زندگی در خیابان و شهرها موضوع کار اوست، اما اینبار از سوژههایش، هم به صورت رنگی و هم به صورت سیاهوسفید عکاسی میکند، و اغلب از یک موضوع واحد به هر دو شکل عکس میگیرد. تصاویر برجستهی او در مجموعهی «از یک اتومبیل در حال حرکت»، که از داخل یک ماشین گرفته شده بود، موما را ترغیب کرد تا اولین نمایشگاه انفرادی مایروویتز را در ۱۹۶۸ با بیش از ۴۰ کار از این مجموعه برگزار کند. در نمایشگاه Kunst Haus Wien، چاپهای اصلی این عکسها دوباره به نمایش درآمدهاند. اولین کتاب جوئل مایروویتز، با عنوان «نور دماغه» (۱۹۷۸)، که در آن نوسان آکروماتیک نور در دماغهی کاد را مورد بررسی قرار میدهد، امروزه نقطهی عطفی در عکاسی محسوب میشود. وی در این مجموعه، هم از دوربین ۳۵میلیمتری، که سریع و استفاده از آن آسان است، و هم از دوربین قطع بزرگ ۸ در ۱۰ اینچی استفاده کرده، و اتمسفر رنگی و جزئیات تصاویر را با حساسیت و دقت مورد توجه قرار داده است. مطالعهی نور آبی آسمان در اوقات گرگ و میش، و تصاویر خط ساحلی نشان میدهد که چگونه نور در این عکسها نقش اصلی را دارد. اسلوب ماهرانهی مایروویتز در ثبت رابطهی میان اشیا، نور و زمان، در پرترههایش وجه دیگری نیز به خود میگیرد. نگاه خیره به دوربین، حضور ملموس عکاس و زمان نوردهی طولانی، بیواسطگی جذابی را در این تصاویر میآفریند. مجموعهای از این پرترهها با عنوان «سر قرمزها» در قالب کتابی در ۱۹۹۰ چاپ شد. عکسهای این کتاب، مشتمل بر پرترههایی از افرادی با موهای قرمز، در طول ۱۰ سال گرفته شده بود. کارهای اخیر مایروویتز حاکی از علاقهی او به وجود بقایای طبیعت وحشی در مناظر دستساز بشر است؛ این علاقه در تصاویر او از پارکهای نیویورک یا عکسهایی که از مراحل پاکسازی خرابههای مرکز تجارت جهانی گرفت، قابل مشاهده است. وی تنها کسی بود که اجازهی حضور بدون محدودیت و عکاسی از محوطهی مرکز تجارت جهانی پس از حادثهی ۱۱ سپتامبر را به دست آورد، و حاصل کار در کتابی با عنوان «پیامد: آرشیو مرکز تجارت جهانی» به چاپ رسید. پس از صحنههای شهری، معماری، مردم و مناظر، مایروویتز اخیرا به طبیعت بیجان روی آورده است. جوئل مایروویتز (متولد ۱۹۳۸ نیویورک)، در بیش از ۳۵۰ نمایشگاه در سراسر جهان حضور داشته و مولف بیش از ۲۰ عنوان کتاب است. وی در ۲۰۰۶ در مجموعهی مستند بیبیسی با عنوان «نابغهی عکاسی» و در ۲۰۱۳ در مستندی با نام «یافتن ویوین میر» حضور داشت.
اثر هنری عجیب هنرمند استرالیایی
سیدنی، استرالیا: هنرمند و استاد دانشگاه استرالیایی، استلارک، قصد دارد گوش سومی را که از ۲۰۰۷ روی دستش رشد داده است، به اینترنت متصل کند تا مردم بتوانند صداهای پیرامون او را بشنوند و فعالیتهایش را دنبال کنند. این پروژهی استاد دانشگاه کرتین، آخرین کار از مجموعه آثاری است که وی در آنها محدودیتهای ترکیب علم روباتیک، اعضای مصنوعی و بدن انسان را مورد بررسی قرار میدهد. هنرمند میگوید: «اکنون به شکل رو به رشدی، افراد در حال تبدیلشدن به درگاههایی اینترنتی برای تجربهکردن هستند… تصور کن اگر میتوانستم با گوشهای شخصی در نیویورک بشنوم، و همانموقع، میتوانستم با چشمان فردی در لندن ببینم.» یک میکروفون مینیاتوری با ارتباط بیسیم اینترنتی داخل گوشِ روی دست استلارک نصب میشود و همچنین مردم قادر خواهند بود تا از طریق یک ردیاب از محل حضور آن آگاه شوند. هنرمند میافزاید: «هیچ دکمهی خاموش و روشنی وجود نخواهد داشت. اگر در مکانی باشم که وای فای نداشته باشد یا اینکه مودِم خانهام را خاموش کنم، در آن صورت آفلاین خواهم بود. اما ایده درحقیقت این است که گوش همیشه آنلاین باشد.» وی میگوید ایدهی اولیهی گوش در ۱۹۹۶ به ذهنش خطور کرد: «گوش تا حدودی با جراحی و قسمتی با رشد سلولی ساخته شده است. یک سازهی بیوپلیمری داخل دست من نصب، و پوست روی آن کشیده شد. سپس در طول مدت شش ماه سلولهای شما ترغیب میشوند که درون سازه رشد کنند. گوش، سیستم تامین خون خودش را پرورش میدهد، بنابراین این گوش نهتنها در جای خود ثابت میماند، بلکه جزئی از بدنت میشود.» استلارک، با نام اصلی استلیوس ارکادیو، ۱۹۴۶ در قبرس به دنیا آمده و در ملبورن بزرگ شده است. وی پیشتر نیز طی پرفورمنسهایی مجسمهای را در شکمش قرار داده، و از یک دست سوم روباتیک برای نوشتن استفاده کرده بود.
نقاشی دیواری پاچوکا و کاهش آمار جنایتهای شهری
پاچوکا، مکزیک: پالمیتاس، منطقهای در شهر پاچوکای مکزیک، در گذشته صحنهی نبرد خیابانی میان دار و دستهی تبهکاران بود. اما اخیرا خونریزی در خیابانهای باریک زاغههای دامنهی کوه کاهش چشمگیری داشته است. یک گروه هنری مکزیکی با نامGerman Crew یک نقاشی بزرگ دیواری در امتداد خانههای این زاغهنشین کشیده است و با ساکنین محل همکاری کرده تا دیوارهای مخروبهشان را به کارهای هنری سرزنده و درخشانی تبدیل کنند. اکنون کل محله از دور یک موج روشن با رنگهای رنگینکمانی میسازد که موجب افتخار و غرور ساکنین شده، و افقهای جدیدی را به روی جوانان محلی گشوده است. هنرمندان در این کار حدود ۲۰ هزار متر مربع دیوارهای خاکستری بیش از ۲۰۰ خانه را نقاشی کردند تا چیزی را خلق کنند که مسئولان شهری آن را بزرگترین نقاشی دیوار مکزیک نامیدهاند. این پروژه در ۲۰۱۲ با هدف استفاده از هنر برای بازسازی ساختار آشفتهی اجتماعی محله و کاهش جرم آغاز شد. هزینههای این کار بالغ بر ۳۱۰ هزار دلار و با استخدام ۲۰ نقاش محلی از سوی دولت تامین شد. یکی از مسئولان شهر میگوید: «مجبور بودیم ساکنین را راضی کنیم تا اجازه دهند خانههایشان را دوباره نقاشی کنیم. ابتدا محله به رنگ سفید رنگآمیزی شد؛ انگار که بخواهیم بگوییم از صفر شروع کردهایم. این شوکی برای اهالی بود. در همین حال خیابانهای محله از بقایای زنگزدهی ماشینهای اسقاطی پاک شد و چراغبرقهای جدید و هشت دوربین امنیتی نصب شد. سپس نقاشی روی این نمای جدید انجام شد.» از زمان شروع کار میزان جرم در منطقه تا ۳۵ درصد کاهش داشته است. اعضای گروههای تبهکار رقیب با هم روی پروژه کار کردهاند. آنها هنوز هم بهترین دوستان هم نیستند اما میدانند که میتوانند با هم کار کنند و از جامعهشان مراقبت نمایند. اما برخی از اهالی به این موضوع اعتقادی ندارند. یکی از آنها میگوید: «دوربینهای امنیتی عامل اصلی کاهش خشونتن. یک جانی همیشه جانی باقی میمونه، ربطی به رنگ دیوارها نداره». با این حال این نقاشی تا الان مورد حملات هنرمندان گرافیتی و خرابکارها قرار نگرفته است. German Crew اکنون مشغول کار روی نقاشیهای منفرد پرجزئیاتتری است که قصهی محله و ساکنین آن را بازگو میکند.
نمایشگاه عکسهای گرگوری کرودسن
سن دیگو، امریکا: موزهی هنر سن دیگو نمایشگاهی از عکسهای گرگوری کرودسِن، با عنوان «گریگوری کرودسن: خانهی رویایی» برگزار نموده است. این عکاس امریکایی برای تصاویر مرموزش از زندگی آرام حومهی شهر شناخته میشود. در «خانهی رویایی»، کرودسن شهر کوچکی در امریکا را به عرصهای برای رویدادهای پیچیده و اغلب اضطرابآور تبدیل میکند و افراد مشهور را برای خلق صحنههای وهمآمیز و مبهم به خدمت میگیرد. از میان هنرپیشههایی که در این قطعه عکسهای بزرگ حضور دارند میتوان به جولین مور، فیلیپ سیمور هوفمن و تیلدا سویینتون اشاره کرد. برای خلق آنچه او آن را «لحظات منجمد» مینامد، کرودسن این ژانر را با بهکارگیری تکنیکهای فیلمسازی، نظیر ساخت صحنههای پیچیده و پرکار، از نو میآفریند تا عکسهایی با ترکیببندیهای دقیق و با جزئیات فوقالعاده خلق کند. هر تصویر، پرداختشده، از نظر فنی بینقص، اما هنوز به نحوی ناتمام است، و این را بر عهدهی مخاطب میگذارد تا اتفاقات پیش و پس از آن صحنه را تصور نماید. کرودسن در سنت عکاسانهای کار میکند که سبک مستند ویلیام اگلستون و واکر ایوانز را با دیدگاه رویاگون فیلمسازانی نظیر استیون اسپیلبرگ و دیوید لینچ در هم میآمیزد. در ۲۰۰۲ کرودسن سفارشی از مجلهی نیویورک تایمز دریافت کرد که نتیجهی آن این مجموعهی دوازدهقسمتی بود. کیفیت سینمایی این عکسها با حضور هنرپیشههای هالیوودی تشدید میشود، و شهرت هنرپیشهها در تضاد با گمنامی محیط پیرامونشان قرار میگیرد. کرودسن انزوا و افسردگی زندگی حومهی شهر را بهواسطهی درک سوررئالی از تئاتر، با شیوهای که یادآور فیلمهای پرخرج هالیوودی است به تصویر میکشد. گریگوری کرودسن، متولد ۱۹۶۲ بروکلین، در کالج پرچیس و دانشگاه ییل تحصیل کرده و سابقهی تدریس در کالجهای متعدد و مدرسهی هنر ییل را دارد.