درباره‌ نمایشگاه «قصه‌هایی در قاب» آثار فینا عبدی

درباره‌ی نمایشگاه «قصه‌هایی در قاب»، آثار فینا عبدی  در نگارخانه‌ی شماره ۶

وقتی هنرمندان کودکی می‌کنند

  • حافظ روحانی

در میان هنرمندان به‌نام سقاخانه، ژازه تباتبایی، شخصیتی یگانه محسوب می‌شد، اول از آن‌رو که در کنار پرویز تناولی تنها مجسمه‌ساز در بین جریان سقاخانه بود و دوم از آن‌رو که در بیش از دیگر هنرمندان موسوم به سقاخانه بر طنازی آثارش تأکید می‌کرد. در واقع در میانه‌ی نگاه جدی هنرمندانی چون زنده‌یاد منصور قندریز، مسعود عربشاهی و زنده‌یاد فرامرز پیلارام، یا نگاه تغزلی ناصر اویسی، ژازه تباتبایی از معدود هنرمندانی بود که با سرخوشی و شیطنتی کودکانه کار می‌کرد. با نگاه به نقاشی‌ها و مجسمه‌هایش به خوبی می‌توان این طنازی را دید، به‌خصوص در مجسمه‌هایی که هنرمند با استفاده از قطعات اسقاطی ماشین‌های مختلف مجسمه‌های کوچک و بزرگی می‌ساخت که بیش‌ترشان امروزه در مجموعه‌های خصوصی، موزه‌ها و مکان‌های عمومی نگه‌داری می‌شوند. همین نگاه طنازانه و همراه با شوخ‌طبعی این هنرمند بود که او را در میان دیگر هنرمند نوگرای ایران در دهه‌‌های ۵۰ – ۱۳۳۰ یگانه می‌کند. هنرمندی که برای همیشه به ما یادآوری کرد که طنازی، بازیگوشی و شیطنت کودکانه یک خصیصه‌ی ریشه‌دار در هنرهای بصری است، که ما همه از تماشای این شیطنت کودکانه لذت می‌بریم.

fina-abdi

فینا عبدی، اهل اردبیل است و فارغ‌التحصیل رشته‌ی گرافیک از دانشگاه هنر شیراز و در بخشی از نوشته‌ی نمایشگاه‌اش آمده که: « تصویرساز است و بیشترطراح کاراکتر. طراحی کاراکترهای چندین انیمیشن و برپایی چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی را در اردبیل، شیراز، تبریز و تهران در کارنامه خود دارد. او در آثار اخیرش در هیبت یک  تصویرساز، اما نه در بند متن و نه در بند کاغذ، دست به تالیف کتاب‌هایی زده است که  هرکدام بیش‌تر از یک برگ را شامل نمی‌شود. کتاب‌هایی در قاب‌هایی چوبی که همیشه گشوده‌اند.» به این ترتیب است که نمایشگاه او از چند جنبه جالب و دیدنی است چون آثار او را می‌توان چیزی مابین مجسمه، تصویرسازی، طراحی عروسک و حتی نقاشی رده‌بندی کرد. آن‌چه که فینا عبدی مقابل چشمان ما می‌گذارد، قصه‌هایی است مینی‌مالیستی، یعنی چیزی که اهالی ادبیات داستان‌های ناگهانی (Sudden Fiction) می‌نامند؛ روایت‌هایی بسیار کوتاه که می‌کوشند تا داستان‌شان را در کوتاه‌ترین شکل ممکن روایت کنند، داستانی که معمولاً با یک مضمون اخلاقی یا فلسفی همراه است و اگر خوب روایت شود، مخاطب را سخت تحت تأثیر قرار می‌دهد. شاید از همین‌رو باشد که اسم نمایشگاه این هنرمند جوان، «قصه‌هایی در قاب» است. اما عبدی در نمایشگاه آثارش یک قدم از این هم پیش‌تر رفته؛ در واقع رشته‌ی تحصیلی هنرمند، گرافیک، حرفه‌اش، طراحی شخصیت و تخیل‌اش به کار آمده‌اند تا آثار او واجد یک حس صمیمیت و بازیگوشی کودکانه شوند که بیننده را بر سر کیف می‌آورد. این دو حس به کمک چند حربه‌ی بصری حاصل آمده‌اند؛ اول این‌که هنرمند در بیش‌تر آثارش کوشیده تا از رنگ‌های روشن و شفاف استفاده کند. در عین حال عبدی پاره‌ای تکنیک‌های آشنا در کاریکاتور را به کار برده، مثل اغراق در احجام و سطوح و در عین حال ساده‌سازی پاره‌ای از شخصیت‌ها به چند عنصر بصری به صورتی که بیننده با یک نگاه ماهیت شخصیت را درک کند.

اما کار مهم فینا عبدی بیرون کشیدن شخصیت‌هایش از صفحه‌ی کاغذ و تبدیل آن‌ها به عروسک‌/ حجم‌ است. این کار از این جنبه اهمیت دارد که او موفق می‌شود فضایی محدود – محدود به اندازه‌ی یک قاب کوچک – در اطراف شخصیت اصلی بسازد که به او امکان می‌دهد که هم قصه‌اش را تعریف کند و هم به آن‌ها هویتی مفرد و یگانه بدهد که این هویت یگانه و منفرد ماحصل شکل نمایش دادن‌شان در قالب اثری یگانه و تک بر دیوار یک نگارخانه‌ی هنری است. همین دو رویکرد باعث می‌شود که این آثار از قالب آشنا و مرسوم‌شان بیرون بیایند و به چیزی جدید تبدیل شوند که مابین مجسمه یا تصویرسازی‌های سه‌بعدی قرار بگیرند. جدا از این رابطه‌ی هر شخصیت با قابی که احاطه‌‌اش کرده نه فقط وجه داستان‌گویی را تقویت می‌کند که در عین حال به هنرمند امکان می‌دهد تا بر ماهیت یگانه‌ی هر قاب به عنوان یک اثر تک بیافزاید،  هر یک از این آثار به شکل منفرد یک شخصیت را معرفی می‌کنند، بعضی حیوان، بعضی انسان و بعضی موجوداتی تخیلی که هنرمند بر روی پیکره‌ی هر یک از حجم‌های‌اش قصه‌شان را در یکی دو خط خلاصه کرده است، قصه‌ای که بیش‌تر مثل توصیف کوتاه و خلاصه‌ای از خود شخصیت است. به این ترتیب است که عبدی با تلفیق کردن شکل بصری موجودات تخیلی‌اش و علاوه کردن همان یکی دو خط به یک قصه‌ی کوتاه می‌رسد که هم شرح شخصیت است و هم داستان‌اش. بر این اساس که موفقیت هنرمند منوط به برقراری یک رابطه‌ی ارگانیک مابین شخصیت، نوشته، فضای دور و برش و قاب می‌شود، هر جا که عبدی موفق شده این چهار عنصر را با هم هماهنگ کند در مجموع موفق‌تر بوده، در بخش پایانی نوشته‌ی نمایشگاه‌اش می‌خوانیم: « پیش تر همه نمایشگاه های انفرادی و گروهی اش گواه این بوده است که او همیشه تلاش کرده به تصویری مجرد برسد. مجرد ازتمام آنچه که پیرامون ما را پرکرده اند. کاراکترهایی که زاده به تخیل او هستند.» اهمیت این رابطه در عین حال این است که بیننده برای خواندن هر نوشته‌ی کوتاه باید به اثر نزدیک شود، این نزدیک شدن باعث می‌شود تا رابطه‌ی شخصی بیننده با هر قاب منفرد اهمیت پیدا کند. در کنار این البته ترکیب رنگی و شکلی هر قاب هم اهمیتی جداگانه دارد. به طور طبیعی رنگ‌های روشن و شفاف در اضافه کردن حس و حال بیش‌تر به شخصیت‌ها و قاب‌ها کمک کرده‌اند، به این ترتیب در چند نمونه‌ای که هنرمند به اقتضای شرایط، از جمله ماهیت هر شخصیت مجبور به کاستن از رنگ‌ها شده، همراهی بیننده را از دست داده. در عوض رنگ‌ها کمک کرده‌اند تا بیننده جذب آثاری شود که رنگ‌های روشن‌تر و شفاف‌تر دارند.

بر مبنای یک نگاه نظری، هنر فرق چندانی با بازی ندارد و فی‌الواقع هنرمندان همان کودکانی هستند که هیچ‌گاه دست از بازیگوشی برنمی‌دارند. آن‌چه فینا عبدی در نمایشگاه «قصه‌هایی در قاب» در مقابل دیدگان ما می‌گذارد بیش از هر چیز تأییدی بر این نظریه است که لااقل در بسیاری از موارد بازی و هنر رابطه‌ای مستقیم دارند. فینا عبدی با ساختن این مجسمه‌ها که ما را به یاد عروسک‌های کودکانه‌مان می‌اندازد به ما یادآور می‌شود که هنوز هم، حتی در بزرگ‌سالی داریم وسوسه‌ی بازی‌های کودکانه را در ذهن مرور می‌کنیم. همچنان که طنازی‌های زنده‌یاد ژازه تباتبایی حاصل یک بازیگوشی کودکانه بود که پس از سال‌ها سرباز کرده و خود را به شکل همان مجسمه‌های نشان می‌داد که با وسائل اسقاطی ماشین‌ها ساخته شده بود.