پرتره های معاصر در دنیاگردی این هفته
دنیاگردی مجله تندیس شماره ۳۵۴ ترجمه سجاد عمادی
نمایشگاه بزرگی از عکسهای دانیله ون زادلهوف
مالاگا، اسپانیا: مرکز هنر معاصر مالاگا میزبان نمایشگاهی با عنوان «قصهی جانها»، نخستین نمایشگاه انفرادی دانیله ون زادِلهوف، در اسپانیاست. ۶۱ عکس به نمایش درآمده با مضامین اگزیستانسیالیستی و مذهبی معرف حساسیت و قریحهی قدرتمند هنرمند هستند که به مشخصهی ویژهی او تبدیل شده. متأثر از رامبراند، کاراواجیو، موریلو و دیگر اساتید رنسانسی، ون زادلهوف استفادهی زیادی از شیوهی کیاروسکورو (chiaroscuro) یا کنتراست نور و تاریکی میکند. این هنرمند هلندی موشکافانه همهی جزییات نوری که بر پیکر مدلها میافتد و نگاه آنها را نمایش میدهد؛ سوژههای او به ما چشم دوختهاند، از درون ملال آورند و ظاهراً ذات خود را آشکار مینمایند، اما آنچه که ما میبینیم در حقیقت ذات و درونیات خود عکاس است که گویی در آینه بازتابیده. هنرمند میگوید: «جنبهی پنهان و تاریک، یا سایهی یک فرد جذابترین و در عین حال شکل نیافتهترین جنبه است. سایه، بخش نیمه هوشیار و ناخودآگاه نوع بشر است. این بخشی است که میخواهم در دیگران و در خودم کشف کنم.» یک تصویر به هزار واژه میارزد، و گهگاه دانیله با تصویر کردن سوژههایش با چشمان بسته، تصورات و مکاشفات خود را به ما نشان میدهد. وی که در یک خانوادهی هنرمند به دنیا آمده است (پدرش نقاش و مجسمهساز بود) در محیطی بهشدت خلاق در شهر زادگاهش، امستردام، پرورش یافت. پیش از تغییر حرفهاش و آغاز عکاسی، او ساختمانهای بازمانده از قرون وسطی را مرمت میکرد. خانوادهی او یک کتابخانهی بزرگ، مملو از کتابهای هنری و تاریخی داشتند که در آن دانیله در سنین پایین با کار هنرمندان باروک و رنسانس آشنا شد و کیاروسکورو را کشف کرد. کیاروسکورو، شیوهای در هنرهای بصری است که در آن از تباین نور و سایه برای تعیین و نمایش حجم، و اشاره کردن به اهمیت اشکال خاص در یک ترکیببندی استفاده میشود. اوج این روش در دورهی باروک در قرون ۱۶ و ۱۷ به لطف وجود هنرمندانی نظیر کاراواجیو بود. در هنر باروک، نور علاوه بر ارزشهای شکلی، ارزش نمادین و روانشناختی دارد. صحنهها با نوری شاعرانه روشن شدهاند که کنتراستهای شدیدی میان نور و سایه بهوجود میآورد. ما این کیفیت را در کار رامبراند میبینیم که میکوشید پرترههای روانشناختی خلق کند و ساختار ذهن مدل را در کارش بازنماید. وی حتی به شخصیتهای انجیلی در کارش جنبهی انسانی و زمینی میداد، درست نظیر آنچه دانیله انجام میدهد. کیاروسکورو همچنین از سوی دیگر اساتید فلماندی قرن هفدهم که کارشان منبع الهام دانیله بوده، مورد استفاده قرار میگرفت؛ پیتر پل روبنس، ژان بروگل پدر، ژاکوب جردانس، ون دایک، و هنرمندان آلمانی نظیر آلبرشت دورر و لوکاس کراناخ. کار ون زادلهوف در اگزیستانسیالیسم ژان پل سارتر، سیمون دوبوار و ویلم فردریک هرمانس ریشه دارد، که هنرمند آثار همهی آنها را مطالعه کرده است. او قویاً باور دارد که هر انسانی یگانه است، و اینکه هر یک از ما مسئول اعمال خودمان و معنایی که به زندگیمان میدهیم، هستیم. پرترههای هنرمند درکی عمیق نسبت به معمای لاینحل انسان و شرایط غامض او را نشان میدهند که با دوربین ثبت و توسط وی نمایش داده میشود. دانیله میخواهد عواطف انسان را نشان دهد. برای او هنر همانند نفس کشیدن طبیعی و عادی است. اما حتی نفس کشیدن هم واقعاً آنقدر که به نظر میرسد ساده نیست؛ اگر در مورد همهی ملزومات آن فکر کنیم (هوا، ماهیچهها و ارگانهایی که در فرآیند تنفس دخیل هستند) متوجه میشویم که فرسنگها از سادگی فاصله دارد. در همین راستا، عکسهای هنرمند، هم ساده و هم پیچیدهاند. مدلهای او گریم کمی دارند و یا اصلا گریم نشدهاند، و از فتوشاپ برای اصلاح عکسها استفاده نمیشود. دانیله شخصیت، خلقوخو، دغدغهها و وسواسهای آنها را تصویر میکند. این کار هنرمند کیفیت شرح حال گونهی واقعاً استثنایی دارد، و در آن مدل به همان اندازهای حائز اهمیت است که ایدهی نمایش یک سلف پرتره از طریق مدل، نه خود هنرمند، اهمیت دارد. دانیله لباسها و آرایش موی مدلها را عامدانه به شکلی انتخاب میکند که آنها از زمانهشان فاصله بگیرند. بیشتر عکسهای «قصهی جانها» به یکی از این دو مضمون اشاره دارند: مذهب و احساس. با اینحال صحنههای مذهبی فقط شخصیتهای کتاب مقدس را به تصویر نمیکشند؛ او همچنین آنچه آنها احساس میکنند را نیز نمایش میدهد. در کارهای «ایمان آوردن ۱» و «ایمان آوردن ۲» هنرمند بیانیهای انتقادی در رابطه با کلیسا میدهد؛ در یکی از عکسها، پیکرهای در لباس رسمی کلیسا به ما خیره شده و در دیگری به ما پشت کرده است. این تصویر حاکی از چگونگی فهم جامعه از نگرش کلیسای کاتولیک است. کلیسا، ملبس به پوششهای کهنه، پشتش را به مسائل واقعی معاصر نظیر تجاوز به کودکان، و سوءاستفاده از قدرت کرده است. نمایشگاه شامل دو پرتره از مریم مقدس هم میشود، که با توجه به علاقهی هنرمند به اثر «مدونا و کودک» کار دست ژان فوکه (۱۴۵۰) منطقی به نظر میرسد. باکرهی فوکه در حلقهی فرشتگان سرافین و کروبیان قرار دارد و اکنون در شهر آنتورپ، سکونتگاه کنونی دانیله، نگهداری میشود. آثار دانیله، «مدونا» و «مدونا با کودک»، دو زن کاملاً متفاوت را به تصویر میکشند. در یکی از آنها مریم را میبینیم که یک روسری سفید شفاف به سر دارد با مرواریدی که در مرکز پیشانی او قرار گرفته است. در کار دوم با جنبهی انسانیتری مواجهایم. این کار مریم را به عنوان مادر آرام مسیح نمایش میدهد؛ زن قدرتمندی که مسئولیت سنگین پرورش و آموزش ناجی آینده را درک میکند و میپذیرد. زادِلهوف در کار Vanitas از شخصیتهای کتاب مقدس به نقشمایههای کمتر آشکار مذهبی روی آورده است. اصطلاح لاتین Vanitas را میتوان به کلمهی vanity انگلیسی ترجمه نمود، اما بیشتر در معنای پوچی و ناچیزی نه غرور و تکبر. در هنر، این واژه به ژانر خاصی از تابلوهای طبیعت بیجان بهشدت نمادین اشاره دارد که در میان هنرمندان باروک بسیار محبوب بود؛ بهویژه در هلند. این ژانر به بیننده یادآوری میکند که لذتهای دنیوی با توجه به محتوم بودن مرگ، عبث و بیهودهاند. در کار دانیله یک مرد اندوهگین نشسته با یک جمجه نشان داده شده، که نمادی مهم در هنر باروک بود. مردی که به نظر میرسد در حال اندیشیدن به این اندرز حکیمانه است که «زمان به سرعت میگذرد». دانیله ون زادلهوف همچنین پرترههای متعددی از احساسات انسانی کشیده است. ژست و حالت مدلهای او احساسات و عواطفی که وی قصد نمایششان را دارد، به اشتراک میگذارند. دانیله ون زادلهوف در سال ۱۹۶۳ در امستردام متولد شده است. کارهای او تا کنون در نمایشگاههای متعدد انفرادی و گروهی در معرض دید قرار گرفته است.
http://cacmalaga.eu.
آثار چند رسانهای در موزهی هنر پورتلند
پورتلند، امریکا: موزهی هنر پورتلند نمایشگاهی از آثار هنرمند رسانهای (Media Artist) مشهور، جنیفر استاینکمپ، برگزار کرده است. جنیفر استاینکمپ (متولد ۱۹۵۸) انیمیشنهای بسیار پرجزییاتی از نقشمایههایی برگرفته از جهان طبیعت خلق میکند. کارهای او که در مقیاس بسیار بزرگی روی دیوار تابانده میشوند، معماری مکانی که در آن به نمایش در میآیند را فعال، و بواسطهی ایجاد حسی آن جهانی نسبت به فضا، با محدودیتهای ادراک بازی میکنند. تابستان امسال موزهی هنر پورتلند چهار اثر از هنرمند را گرد هم آورده است که به مسئلهی گذر زمان میپردازند، آن گونه که محیط طبیعی ما را از آن با خبر میکند. کار مرکزی دراماتیک با عنوان «مدار» یکی از دیوارهای گالری استات را از یک گوشه تا گوشهی دیگر در بر میگیرد. این اثر نظام سماوی یک سیاره که در حال چرخیدن و تکمیل یک سال است را به تصویر میکشد. در آثار دیگر بادهای سرکش شاخهها، برگها و شکوفههای یک درخت را در گذر فصلها به حرکت در میآورند و بازدیدکنندگان را در حرکتی دوار فرو میبرند. دو کار از مجموعهی «جودی کروک» دیوارهای قائم بر کار «مدار» را اشغال کردهاند. این انیمیشنها تک درختهایی که استوار بر جای ایستادهاند را نمایش میدهند، در حالی که شاخههایشان در اثر باد به حرکت درآمده است، شکوفه میدهند و برگهایشان میریزد. کار چهارم با عنوان «درخت کمپ» در گالری اینسکیپ به نمایش درآمده است. این کار کوچکتر است و در خلق آن کودکانی که در یک اردوی هنری تابستانی در موزهی هَمر شرکت داشتند، همکاری کردهاند. این نمایشگاه همچنین ترکیب پویایی برای دیگر نمایشگاه همزمان موزه از مجموعهی جان یئون است که تا ۳ سپتامبر ادامه دارد. جان یئون عمیقاً مجذوب و متأثر از زیباییهای طبیعی منطقهی شمال غرب امریکا بود. حساسیت استاینکمپ نسبت به طبیعت و زمان، بازتاب دغدغههای اوست، در حالی که وی ابزارهای یکسره معاصری را برای بیان آنها به خدمت میگیرد. کارهای استاینکمپ در نمایشگاههایی در سراسر ایالات متحده، اروپا و آسیا به نمایش درآمده است. وی به عنوان استاد بخش دیزاین و هنرهای رسانهای با دانشگاه یو سی ال ای همکاری میکند.
https://portlandartmuseum.org
نمایش پرترههای هنرمند جوان کانادایی
لس انجلس، امریکا: گالری لوییز دی جیزِز لسانجلس نمایشگاهی از نقاشیهای اخیر هنرمند ساکن دوسلدورف، اریک اولسن، با عنوان «نقاسیهای اِل. اِی» برپا کرده است. این نمایشگاه مجموعهی در حال تکامل هنرمند در زمینهی پرترهسازی را ارائه میکند و نقطهی اوج چندین سال مطالعه و آزمون و خطای او در کارگاهش در دوسلدورف و دورهای از آفرینش هنری پرشور و پربار در لسانجلس است. این نقاشیهای جسورانه و اکسپرسیو، که دوستان و همقطاران در کنار افرادی که اولسن به آنها علاقمند است را به تصویر میکشند، ژانر پرترهسازی را به همان سیالیت و تغیر خود مسئلهی هویت مطرح میکنند، و مجموعهای از احتمالات و امکانات بالقوه را پیشرو مینهند که ما را به یک پرسش مرکزی باز میگرداند: چگونه در زمان کنونی افراد را از یکدیگر متمایز میکنیم؟ در پاسخ، اولسن این پرسشها را پیش میکشد و میگوید: «آیا پاسخ رنگ پوست است؟ آیا جنسیت یا جهتگیری جنسی است؟ آیا جایی که یک فرد در آن زندگی میکند یا مکان تولد اوست؟ آیا مذهب یا قومیتی که متعلق به آن هستیم است؟ آیا پروفایل فیسبوک یا یک پست اینستاگرامی است که هویت ما را معین میکند؟ آیا شما میتوانید روان انسان را از طریق نوآوریهای اخیر علوم اعصاب درک کنید؟ نقاشیها هیچ یک از این سؤالات را پاسخ نمیگویند، اما با این حال من میکوشم آنچه را به عنوان برخی از ضروریترین سؤالات دورانمان میدانم به شکلی ملموس نشان دهم؛ چگونه ما افراد را از هم متمایز میکنیم و چگونه این موضوع در طول زمان برداشتمان از هویت را شکل خواهد داد؟» نقاشیهای اولسن از بازنماییهای عینی بر اساس مشاهده تا پرترههای نیمه برش خورده یا قاببندی شده، و ترکیبهای انتزاعی و مبهم هندسی را شامل میشوند. در حالی که همهی کارها در قالب نیمتنه یا همان بازنمایی سنتی سر و شانهها هستند، اما هر نقاشی در مسیر کاملاً متفاوتی حرکت کرده است، که تأکیدی بر تصور متغیر و منعطف از مسئلهی هویت است. اریک اولسن (متولد ۱۹۸۲، ونکوور کانادا)، زندگی کولیواری داشته است؛ او کودکی و بزرگسالی را در نایروبی، کلگری و بوستون گذرانده و لیسانسش را در ونکوور گرفته است. وی در سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۵ به عنوان دانشجوی مهمان پیتر دویگ در کلاسهای آکادمی هنر دوسلدورف حضور یافت و اکنون در همین شهر زندگی و کار میکند.
https://luisdejesus.com
برپایی نمایشگاه آثار اِما هارت در پی کسب جایزهی مکس مارا
لندن، انگلیس: گالری وایتچپل نمایشگاه بزرگی از آثار هنرمند ساکن لندن، اِما هارت (متولد ۱۹۷۴) را به مناسبت اهدای ششمین جایزهی مکس مارا برپا نموده است؛ مکس مارا جایزهای برای حمایت از هنرمندان زن بریتانیاست که هر دو سال یکبار اهدا میشود. اینستالیشن جدید بزرگ هارت با عنوان Mamma Mia! ماحصل یک دورهی شش ماههی اقامت هنرمند در شهرهای میلان، تودی و فائِنتسا است. هارت گروهی از سرهای سرامیکی بزرگ را ارائه داده است، که گفتگویی میان آنها را نمایش میدهد. هر مجسمه شکلی شبیه به یک تُنگ دارد، که لولهی آن شبیه بینی و دهانهاش هم شبیه به دهان است. این آثار در فائنتسا با همکاری صنعتگران تولید شدهاند، و روی هر یک نقوشی لعابی نقش بسته است. فضای داخلی سرها هم پوشیده از نقوشی با رنگهای روشن است که توسط خود هارت، پس از پژوهش در مورد طرحها و سنت ایتالیایی نقاشی روی ظروف (maiolica) طراحی و اجرا شدهاند. کار جدید هارت نقطهی اوج تحقیقات او در مورد نقشمایهها و الگوهاست؛ الگوهای بصری و الگوهای رفتار روانی. در طول دوران اقامتش در ایتالیا، هارت با آموزههای «رویکرد سیستماتیک میلان» آشنا شد؛ روشی نظاممند و ساختگرایانه در خانواده درمانی که دربرگیرندهی تکرار فیزیکی و مطالعهی اعمال تکرار شونده است. در رم، هنرمند به همراه یکی از محققان دانشگاه پرینستون از بناهای یادبود مربوط به تدفین بازدید کرد. در شهر تودی، هارت سنت maiolica را کشف کرد و این موضوع مشوق خلق نقوش کارهای خودش بود، پیش از آنکه دوران اقامتش را در فائنتسا به پایان برساند؛ جایی که او یکپارچه و قویتر کردن پژوهشها و تجربیاتش در شیوههای نوین سرامیکسازی را آغاز نمود. اِما هارت کارهایی میآفریند که سردرگمی، استرس و دلآشوبی تجربیات روزانه را ثبت میکند. هارت که همیشه در پی زندگی و احساسات واقعی است از سرامیک بهره میگیرد تا اینستالیشنهای خفقانآوری خلق نماید که مخاطب را هم فیزیکی و هم احساسی درگیر میکند. اِما هارت میگوید: «من مهمترین دوران زندگی هنریام و همچنین شاید زندگیام را داشتهام. در ایتالیا روشهای محتمل متعددی برای کار و زندگی در برابر من گشوده شد و اجازه داد تا ایدههایم را از یک فیلتر ایتالیایی بگذرانم.»
www.whitechapelgallery.org
شماره قبل دنیاگردی در مجله هنرهای تجسمی تندیس را اینجا دنبال کنید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
پارتنون ساخته شده از کتاب دادخواستی علیه سانسور
پارتنون ساخته شده از کتاب دادخواستی علیه تمام اشکال سانسور دنیاگردی مجله تندیس شماره ۳۵۳ ترجمه سجاد عمادی «پارتنون ساخته شده از کتاب» کانون توجه داکومنتای ۲۰۱۷ کسل، آلمان: «پارتنون ساخته شده از کتاب» کار اصلی نمایشگاه داکومنتای امسال خواهد بود؛ این کار شبیه معبد بزرگی است که شکوهمندانه در آکروپلیس آتن برپای ایستاده است. اما این پارتنونِ بدلی در مرکز آلمان از مرمر ساخته نشده، بلکه از کتابهایی شکل گرفته که روزگاری ممنوع بودهاند یا هنوز هم ممنوع هستند. […]