رویدادهای موزهای نبضی بر شریان فرهنگی
یادداشتی به مناسبت برگزاری نمایشگاه آثار موزه لوور در موزه ملی ایران
سایت تندیس به قلم نویسنده مخاطب سارا کریمان
موزه لوور با شاخصهها و مولفههای انحصاری خود به نماد و نشانه موزه (به معنای عام) در سطح جهان بدل گشته است. نشانی که با تداعی آثاری چون مونالیزا و یا هرم موزه لوور شکوه و عظمت یکی از مهمترین موزههای جهان را یادآور میشود. سالانه هزاران نفر برای دیدن این موزه به پاریس سفر میکنند و طی آدابی مشابه با زیارت اماکن مقدس به بازدید از آثار مشهور این موزه میشتابند.
نمایش بخشی از آثار موزه لوور در موزه ملی ایران که در اسفند ماه ۹۶ گشایش یافت و تا خرداد ۹۷ ادامه دارد، به یکی از جنجالیترین رویدادهای فرهنگی چند سال اخیر و حتی میتوان گفت در سالهای بعد از انقلاب اسلامی بدل گشت، غرض از درج این سطوربررسی آثار این رویداد در اذهان حرفهای و دیگر فضاهای فرهنگی با ظرفیت مشابه و همچنین بازخورد آن در سطح عمومی است.
تا کنون آمار بازدید از این نمایشگاه به تعدادی بالغ بر یک صد هزار نفر رسیده است، صفوف طولانی انتظار برای بازدید از نمایشگاه نوید دلپذیری از عطش و تمنای فرهنگی مردم میدهد، چرا که چه بسیار در صفهای طولانی برای طلب ارزاق و مایحتاج روزانه و … ایستادهایم، حال نخستین بار است که برای رفتن به موزه، آرام و بیمرافعه صف کشیدهایم. نمایشگاه لوور اقدامی موثر جهت بهبود مناسبات فرهنگی ایران و جهان در شرایط دشوار سیاسی اکنون است.
موزهها به عنوان پایگاههای رسمی فرهنگ و صاحبان قدرت مالی و رسانهای حقیقتا نبضی بر شریان فرهنگی جامعه قلمداد میگردند، موزهها همواره معیار جریانات، ارزشها و ملاکهای هنری و اندیشههای فرهنگی و اجتماعی و در حقیقت ویترین کیفیت فرهنگی یک جامعه به محسوب میشوند، لذا برگزرای و تداوم این قبیل رویدادها نه تنها یاری بخش ارتقا وجوه فرهنگی اجتماع میباشد بلکه راهگشای بسیاری از فعالیتهای مشابه در بخش خصوصی و دولتی و همچنین موجب جلب اعتماد فضاهای فرهنگی داخلی و خارجی است. در طول سال رویدادهای متنوع هنری با دعوت از هنرمندان سایر کشورهای با موضوعات متنوع شامل موسیقی، تئاتر، فیلم، هنرهای تجسمی و رویدادهای ادبی در اماکن فرهنگی برگزار میشود، و علاقهمندان هر کدام از این رشتهها را برای دیدن و شنیدن به خود جذب میکند ولی کمتر پیش میآید که یکی از این عناوین با استقبال گسترده و عام جامعه مواجه شود بلکه هر یک مخاطب حرفهای و تا حدی تفننی خود را دارند. به طور مثال میتوان به کنسرت موسیقی برخی از مطرحترین آهنگسازان دنیا ، تئاترهای خارجی و یا نمایشگاه آثار تجسمی آنها که کمابیش همه ساله برگزار میشود اشاره کرد. میزان استقبال از بخش بین الملل جشنواره فجر به عنوان رویداد شاخص فرهنگی کشور موید این مطلب است که به لحاظ کمی مجذوب توده عام جامعه ایران نیست. خلاف این مساله در مواجه با نمایشگاه موزه لوور رخ مینماید و در اینجا قدرت پنهان موزه آشکار میشود. موزهها بیش از هر مکان و یا رسانه فرهنگی دیگر قدرت جذب گستره وسیعی از سطوح اجتماعی را دارند و بدین لحاظ میتوانند مهمترین و کاراترین ابزار تربیتی محسوب شوند. تحریک حس کنجکاوی در تمامی لایه ها و سطوح اجتماعی بازخوردی موفق دارد کما اینکه در مورد نمایشگاه لوور کلیه مخاطبین اعم از افرادی که شناخت کاملی از این موزه داشتند و چه کسانی که فقط نامی از لوور شنیده بودند کنجکاو شدند بفهمند که این نمایشگاه از چه قرار است و برای پاسخ به این حس کنجکاوی زمانی طولانی در صف انتظار ماندند. در یک برداشت کلی شاید بتوان گفت اگر چه رویدادهای هنری مانند خون در رگهای فرهنگ اجتماع هستند اما تحریک حس کنجکاوی جامعه نیروی تپش نبض این شریانات است.
اینکه چرا این حس کنجکاوی در مواجه با موزهها قویتر از سایر اماکن فر هنگی است برمیگردد به احساس تعلق و مالکیت. رویکرد جامعه به موزهها بر منوال مالکیت و امانت است یعنی جامعه موزه را امانتی در دست جریان مدیریتی میداند و بنابراین نسبت به رفتار این جریان حساس وکنجکاو است. در مقابل این رویکرد اجتماعی فرصتهای متنوعی را برای نهادهای متولی ایجاد میکند. نکته مهم در این رویارویی استمرار و توجه به کاستیها ومطالبات متنوع است. کما اینکه نبض مقطع متضمن بقای حیات نیست بلکه استمرار و انتظام شرط اولند.