کیفیتسنجی در هنرهای اجرایی | قسمت هفتم
پروندهی تجربهی مخاطب، معیاری برای کیفیت سنجی هنر
نویسندگان: جنیفر ردبور[۱] ، کاتیا یوهانسن[۲]، هیلاری گلو[۳]، تابیتا وایت [۴]
منتشرشده در نشریهی بینالمللی مدیریت هنر، بهار ۲۰۰۹ [۵]
مجله هنرهای تجسمی آوام: ترجمه سحر افتخارزاده
در چند قسمت پایانی این پرونده، نتایج بهدستآمده از مصاحبه با مخاطبینِ پنج تولید اجرایی در قالب چهارقسمت؛ دانش/یادگیری، ریسک، مشارکت جمعی و اصالت/اعتبار در اختیار خواننده قرار میگیرد؛ این پنج اجرا شامل دو اجرای موسیقی و سه اجرای تئاتری است. (ن.ک. قسمت ششم)
دانش/یادگیری: هر دو گروه شرکتکننده از دانش یا یادگیری بهعنوان بخشی بسیار مهم و حساس در تجربهی مخاطب یاد کردهاند. نظرات پاسخدهندگان هم دارای وجوه منفی و هم وجوه مثبت است. دانش در معنای مثبت آن با مفهوم مخاطب در مقام یادگیرنده و همراه با ترغیب مخاطب به تفکر بیشتر و گفتوگو، پیوند میخورد.
در پرسش دربارهی نقش مخاطب در مواجهه با اجرا، یک پاسخدهنده این نقش را چنین شرح میدهد: «نکتهسنجبودن… من در مقام مخاطب، چیزی جز توجه یا تجلیل از اجرا به آن نمیدهم؛ اما دوست دارم چیزی از آن را برای خود به دست آورم. اصلاً به همین دلیل به سراغ آن میروم؛ برای آنکه چیزی به دست آورم که امیدوارانه باعث شود دربارهی کلیت زندگیام فکر کنم.» (مشترک)
دیگر پاسخدهندگان چنین عنوان کردند: «این تقریباً یک امر آموزشی است؛ انجامش میدهی، تا خود را در مواجهه و معرض دریافت امری تازه قرار دهی.» (تازهـمخاطب) «فکر میکنم نقش مخاطب “درگیرشدن” باشد… من دوست دارم دربارهی چیزی که دارم گوش میدهم یا میبینم، بیشتر بدانم.» (تازهـمخاطب)
این نظرات حاکی از آن است که درگیرشدن مخاطب، از کارکردهای یادگیری است؛ تجربهی یک مخاطب چشمگیر خواهد بود اگر بتواند خود را در معرض پیام آموزشی اجرا قرار داده و به آموختههای خود بیافزاید؛ چیزی که فهم او را از آنچه درحال شنیدن یا دیدنش است، ارتقاء بخشد. چنین تحلیلی بر نکتهای تأکید دارد که توسط کوشنر[۱] تبیین شده است؛ اینکه مخاطب به دنبال آن است که «سودمندی» تجربهی زیباشناختی را به حداکثر برساند. (p.120)
دلالت معنایی دیگر «دانش» بهعنوان یک تجربهی منفی، موضوعی برای تازهـمخاطبین بود. بعضی از آنها از اینکه به اندازهی کافی نسبت به ارزش آنچه درحال دیدن آن بودند «آگاهی نداشتند» معذب بودند. در مکالمهی زیر دو تازهـمخاطب، تجربهی دیدن یک قطعهی تئاتری را به بحث میگذارند:
تازهـمخاطب الف: «من از اینکه در پایان اجرا میدیدم مخاطبینِ دیگر به وجد آمدند و مجذوب اجرا شدند، مات و مبهوت مانده بودم و با خود فکر کردم، برای چه؟ در صف ورودی میشنیدم که بعضی دربارهی بازیگر اجرا حرف میزدند، پس او مشخصاً بازیگر مشهوری بود و من بهوضوح میتوانم بگویم که این قسمت ماجرا را از دست داده بودم.»
تازهـمخاطب ب: «به نظر من شرکت در اجراهای زنده بسیار دشوار است؛ به دلیل یکجانشستن و سکون… وقتی آدمها شروع به مثلاً خندیدن میکنند… طوری است که انگار یک چیزهایی را میدانند… آدمها را میشناسند یا چیزهایی راجع به نمایشنامه میدانند؛ منظورم این است که احساس میکنم من هیچ نمیدانم؛ حتی نمیدانستم آن بازیگر، نمایشنامه هم مینویسد.»
این پاسخها حاکی از آن است که گاهی اطلاعات پنهانی در خلال تجربهی دیدن اجرای زنده وجود دارد که میتواند آن دسته از مخاطبین را که در دایرهی این دانستهها قرار ندارند، به چالش بکشد.
این یافتهها اشارهی جیکوب[۲] مبنی بر اینکه تجربهی هنر میتواند مخاطب را عصبی یا مضطرب سازد، تأیید میکند؛ مشخصاً درنتیجهی پیبردن به این مسأله است که «چیزی در یک اجرا وجود دارد که نیاز به کشفشدن دارد.» (p.139)
انتظارات هر دو گروه شرکتکننده از تجربهی دانش/یادگیری منجر به بحث دربارهی اهمیت توضیحات نوشتاری برنامه در جهت ارتقاء سودمندی تجربهی مخاطب و درنتیجه ارزشمندترساختن آن شد. پاسخدهندگان در یک گروه تازهـمخاطب ناامیدی خود را از توضیحات برنامه، برای تولیدی مشخص را بیان کردند: «ما احتیاج داشتیم دربارهی اجراکنندهها بیشتر بدانیم؛ آنهم قبل از اینکه روی صحنه بروند.» یک تازهـمخاطب به دراختیارداشتن شرح و توضیح بیشتری از سوی تدارکات برنامه اشاره کرد: «به نظرم در آغاز، توضیحاتی که در اختیار مخاطب گذاشته شد، مختصر و کلی بود و من فکر میکنم شاید کمی بیشتر به دادهها احتیاج داشتم؛ میدانم که یک برنامهی مکتوب وجود داشت و من آن را چک کردم و بر اساس آن پیش رفتم؛ اما فکر میکنم آنها به ابتکار بیشتری نیاز دارند؛ من نمیدانستم باید منتظر چه باشم؛ شاید بهتر بود فقط کمی دادههای بیشتر… راجع به اینکه آن قطعه دربارهی چه بود، وجود داشت.»
این گفتوگو حاکی از آن است که تدارک اطلاعات بهعنوان یک ضمیمهی تکمیلی تجربهی دیداری یا شنیداری اهمیت دارد. پاسخدهندگان خواست خود را برای افزودن اطلاعات راجع به آنچه میدیدند بیان کردند؛ همچنین نیاز به در اختیار داشتن اطلاعات مربوط به اجرا بهعنوان بخشی از تجربهی دیدن.
براون[۳]، چنین عنوان میکند که مخاطبین به دنبال تجربههایی مشارکتیتر هستند و هرچه اطلاعات بیشتری در دسترسشان قرارگیرد، بهتر است؛ اگرچه او یادآور میشود که روشن نیست چگونه میتوان به بهترین نحو این اطلاعات را تدارک دید (p.13). همچون براون، کاواشیما [۴]به آموزش مخاطب بهعنوان یکی از ویژگیهای بسیار با اهمیت پیشرفت مخاطب، توجه کرده و در گسترهای از استراتژیهای مدیریت کنکاش میکند؛ همچون «پرورش طبع» یا برنامههای توسعه و فعالیتهای فروش توسعهیافته برای ازمیانبرداشتن موانع ملموس و غیرملموس در برابر حضور تمام و کمال مخاطب. (p.57)
در قسمت بعد مؤلفهی «ریسک» را از منظر مخاطب بررسی میکنیم.
پینوشت:
قسمتهای قبلی این پرونده را اینجا بخوانید:
پروندهی تجربهی مخاطب | قسمت ششم
پروندهی تجربهی مخاطب | قسمت پنجم
پروندهی تجربهی مخاطب | قسمت چهارم
پروندهی تجربهی مخاطب | قسمت سوم
پروندهی تجربهی مخاطب | قسمت دوم
پروندهی تجربهی مخاطب | قسمت اول
پروندههای قبلی سحر افتخارزاده را اینجا بخوانید: