آنکه دوست نیست حتما دشمن است
نقدی بر آثار پروژههای گفتگویی بُرجاس| گالری ایسو آمل
گفتمان، فارغ از هر جهت فکری
مجله هنرهای تجسمی آوام: به قلم محمد ستونه
ارمغان مدرنیته به جهان روشنفکرانی است که صاحبان تخصصاند و به بیداری اندیشه مقید، جریان روشنفکری در ایران از عهد قاجار آغاز و در دورهی پهلوی به اوج خود رسید. این صاحبان تفکر و چابکان مباحثه اگرچه غریب بهاتفاق آنان مخالفان سرسخت دین و فرهنگ سنتی بودهاند و گرایشهایی به غرب داشتهاند اما فارغ از هرگونه جهت فکری، بسیار در پویایی گفتمان تأثیرگذار بودند. اگرچه مطالعات مربوط به مدرنیته و زاییدهاش یعنی روشنفکران، در حوزهی علوم جامعهشناسی بررسی میشود، اما ازآنجاییکه هنر رابطه تنگاتنگی با جامعه مدنی و فرهنگعامه دارد، پس این دو بسیار بر یکدیگر تأثیرگذارند. امروزه در فضای جامعه این تبادلات به علت گوشهنشینی روشنفکران و مصلحت جیب اندیشی روشنفکرنماها از رونق افتاده است و ما در فضای جامعه خصوصاً جامعه هنری در رکود بیسابقهای به سر میبریم که شاید ایده یک گروه شدن و عدم پذیرش تفکر متفاوت خلأ در گفتمان به وجود آمده است.
یک تیرماه ۹۹، گالری ایسو با نمایشگاهی تحت عنوان ” آنکه دوست نیست، حتماً دشمن است” به هنربانی حمید اسدزاده افتتاح شد. حمید اسدزاده متولد ۱۳۶۲ و دارای کارشناسی ارشد هنر است. این نمایشگاه از سری پروژههای گروه هنری برجاس است که متشکل از ۱۶ اثر از هنرمندان این گروه میباشد.
در بخشی از بیانیه این نمایشگاه میخوانیم:
“هر کس که دوست نیست، حتماً دشمن است”، نوعی یکدستسازی برساخته که هر نوع، صدای متفاوت را بیگانه خطاب میکند و این مرز بزرگ از دوگانهها، امکان تشکیل هیچ گروه قانونی، نهاد مدنی و احزاب اجتماعی را از بین میبرد و این عدم گفتگو روزبهروز ما را منزویتر، خشمگینتر و کینهورز تر میکند و در خیال ما جز دشمنپنداری، تصوری دیگر نمیسازد.
مخاطب با مطالعه بیانیه، فضای کلی نمایشگاه را درک میکند و به دنبال مشاهده چگونگی به تصویر کشیدن این دوگانگیهای مطرحشده میرود. آثار در سه سالن به نمایش درآمده است، در سالن اول ما با آثار حمید اسدزاده، سارینا فاضلی و فرزانه قلی زاده مواجه میشویم، حمید اسدزاده با دو تابلوی بزرگ از سری کارهای احولی، ارکان نظام مشروطه را به حالت دوبینی به تصویر میکشد، این اثر جنبه تاریخی و سرآغاز نظام روشنفکری ایران را بازتاب میدهد، در طرف دیگر سارینا فاضلی با چیدمان کیفهایی بر روی دیوار، نقدی بر نظام آموزشیای دارد که سعی میکند هویت و فردیت انسان را از او بگیرد و ایدئولوژی خود را بر او تلقین کند، بر روی این کیفها خودکار یا مدادی هست که مخاطب میتواند با نوشتن جملاتی همچون گذشتهای نهچندان دور تعاملی با اثر ایجاد کند.
در سالن دوم ما با آثار سعید یعقوبی، مژگان فاضلی، فروزان سلیمانی، شقایق شعبانی، علی فاضلی و بنفشه متولی روبرو میشویم، سعید یعقوبی با قرار دادن چوبی بر روی دیوار و جملهی ” من…را…چون ناموس من است” سعی کرده دغدغهی روز یعنی اهمیت جایگاه زن در جامعه و نوع نگاه متعصبانهای که برابری مرد و زن را از بین برده است مورد نقد قرار دهد، در اینجا مخاطب باید در جایگاه مؤلف قرار گیرد و با کندن کاغذها جملات را درست کند و اثر شخصی خویش را خلق کند.
در طرفی دیگر بنفشه متولی با آیینهای که تصویری مخدوش شده از یک زن بر روی آن است و آینههای کوچکی که بر روی میز وجود دارد، سعی به نقد خودسانسوری انسان امروز بنا به ذائقهی دیگران دارد، شقایق شعبانی با دو تابلوی گچی که مانند قاب دوربین میماند سعی به نقد فضای رسانهای کرده است که واقعیت جامعه را پنهان میکند و فقط به یک ایدئولوژی اجازه ابراز وجود میدهد. مژگان فاضلی با ترسیم پرترههایی از اعضای خانواده، نگاهی به از هم پاشیدگی و نبود بیان اندیشه درخانواده دارد و فروزان سلیمانی و علی فاضلی هم هر کدام به نحوی در آثارشان نقدی بر تقدس بخشی به مقولهی جنگ را دارند.
در سالن سوم که در طبقه زیرین گالری واقع است ما با آثار سولماز رضاخانی، مصطفی معصومی، آتوسا دیوسالار، تورنگ سلیمانی، زینب فاطمی، زینب حسین زاده روبرو میشویم آثاری که با استفاده از اشیایی که در تاریخ زندگی ما نقش دارند، خلق شدند. سولماز رضاخانی در اثرش با استفاده از آویزان کردن پارچههایی که دامن یک زن را برای مخاطب تداعی میکند و با تصاویری از زنان در زیر این دامنها اشارهای دارد بر رفتارهای غلط فرهنگی که موجب ساختهشدن هویت جنسیتیای میشود که شاید هیچ ارتباطی باشخصیت فردی افراد نداشته باشد.
آتوسا دیوسالار با آویزان کردن حلبهایی از نفت و روغن و به تصویر کشیدن صفوف مردم بر روی آنها به تکرار دهه شصت و صفوف طویل اقلام غذایی اشاره میکند با این تفاوت که مردم آن زمان سختیها را برای آرمانهایشان تحمل میکردند اما امروز تنها به زنده بودن فکر میکنند، در طرف دیگر مصطفی معصومی با قرار دادن یک صندوق صدقات که درون آن صداهای ضبطشده از سخنان آشنا قرار داشت و مخاطب با سکه انداختن به درونش آنها را میشنید، او سعی کرد در این اثر، این حرکت را رفتاری انسان ستیزانه نشان دهد که افراد نه با هدف کمک به دیگران بلکه برای منافع شخصی خود از آن سود میبرند، تورنگ سلیمانی با قرار دادن حجمی شبیه به چرخگوشت که با چرخاندن دستهاش صداهای نامفهوم به گوش مخاطب میرساند، هنرمند به جهان گنگی اشاره میکند که نه تنها گوینده و شنونده که حتی خود پیام نیز در آن گم است، در طرفی دیگر زینب حسین زاده با قرار دادن چمدان عروس که سطح آن را کارتهای مجلل عروسی پوشانده بود، به نقد زندگی تجمل گرایانه و رفتارهایی غیرمنطقی نشات گرفته از چشم و همچشمی انسان امروز پرداخته است. در پایان روز افتتاحیه احسان رضایی با پرفورمنسی، به نقد مرزبندیهای موجود در دنیای معاصر پرداخت.
در بیان کلی آثار به نمایش گذاشته در این نمایشگاه به معنای واقعی آثاری معاصر و توام با فکر بودند که هر یک از آنها باعث تأمل و تعمق مخاطب میشد. از نکات مثبت دیگر این نمایشگاه گفتگو محور بودن آن است بهطوریکه هنرمند تماموقت در کنار اثر حضور دارد و بیواسطه با مخاطب سخن میگوید. گرچه جایگیری آثار و چیدمان نمایشگاه به خاطر بافت قدیمی گالری نتوانست آنچنانکه باید موفق باشد ولی به خاطر عمق معنایی آثار قابل چشمپوشی است.
حمید اسدزاده با اجرای این نمایشگاه به روشنفکران جوان این فرصت را داد که با نگاهی معاصر به مفاهیم تاریخی، فرهنگی، اجتماعی،… بپردازند و در مسیر هموار کردن ضرورت گفتمان قدم بردارند.
نمایشگاه “آنکه دوست نیست، حتماً دشمن است” در تاریخ سیزده تیرماه ۹۹ در گالری ایسو آمل واقع در خیابان شهید بهشتی، ابتدای اندیشه ۹ خاتمه یافت.
یادداشتهای دیگر به همین قلم را اینجا بخوانید:
یاغیگر دیروز، امروز و فردا… انهدام موزهی طبیعی!
از خیال ناتمام تا روح زنانهی مجسمهها
تکوین و پردهی آخر در گالریهای مازندران
چشمهای بسته، کلکسیون درد و هرززاد
گفتگوهای دیگر از محمد ستونه:
من مش خروسخان کوتنایی هستم | گفتگو با حامد مشمولی
هنرمند به مثابه چشمهای که سیراب میکند | گفتگو با احمد نصرالهی
ناصر شاکری، از تئاتر تا شرقشناسی و آثار بینارشتهای | گفتگو با ناصر شاکری
آفرینشی از جنس خیال در آثار رحیم مولاییان | گفتگو با رحیم مولاییان