جاوید رمضانی، تندیس: از دوران گذشته معماران ایرانی وظیفه پیدائی مفهوم هندسه مقدس و تطابق قدرهای آسمانی با اندازه های زمینی را داشتهاند. در جهان مدرن با اختراع پرسپکتیو در دوره رنسانس، قلمرو معماری این جهانی گردید و در دوران قاجار با ساخته شدن مسجد سپهسالار اولین همکاری معمار خارج درس خوانده و معمار سنتی شکل گرفت. از آن روزگار معماری و معماران رفتاری هدایتگر نسبت به هنر داشته وآنچنان که در سالهای دهه چهل سکان دانشکده هنرهای تزئینی دانشگاه تهران را به دست گرفتند.
در هنر معاصر جهان از دوران رنسانس نقاشی پیشگام معماری بوده و این رفتار در نقاشان ایرانی چون صنیع الملک هم دیدهشده، چنان که او بناهایی را در تهران ساخت و از خود به جا گذاشت. پس از اختراع پرسپکتیو زبان بصری دارای ظرفیتهایی گردید تا خیال پردازیهای فضایی معماران را ثبت کند و از این رو معماران در روند آموزش خود متوجه توانایی نقاش برای گسترش مفاهیم معمارانه شدند.
در روزگار معاصر کم نیستند معمارانی که با ورود به وادی نقاشی هرگز از آن خارج نگشته و رفتار هنری خود را معطوف به نقاشی کردند. هوشنگ علوی از این دسته معماران است او متولد ۱۳۲۵ شمسی و دانش آموخته رشته معماری دانشگاه شهیدبهشتی است که در کنار معماری بیان نقاشانه خود را قوام بخشیده و در طی ۳۰سال نمایشگاههای متعددی در خارج و داخل ایران برگزار نموده است. نمایشگاه آثار نقاشی هوشنگ علوی این بار با گستره تکنیکی والا و رویکردی به غایت مدرنیستی در فرم و محتوا شکل گرفته اند.
علوی با انواع متریالهایی چون آب مرکب، ماژیک، آبرنگ، اکریلیک بر روی مقوا، مجموعه ای غنی از طراحی و نقاشی پیش روی مخاطب قرار میدهد.
گستره وسیع او به لحاظ سوژه درگیر شهر و معماری شهرهاست آنچنان که در بیانیه نمایشگاه آمده است او سعی در ایجاد مکانی بین دو قلمرو پیدا و پنهان جائی بین سوژه و ابژه دارد. تلاش او برای پدیداری مرز بین ذهن هنرمند و مکان جغرافیایی شهرهاست.
در بررسی توصیفی می توان آثار هنرمند را در نوسان بین فرمهای واقع گرایانه و متعهد به فضای معمارانه با فضای نقاشانه دانست که استوار به ترفندهای غنی از رنگ و شکل میباشد. تکنیک درتقدم هستیشناسانه ماهوی معماری و علم مدرن گرانیگاه تفکر نقاش است. آنچنان که مدرنیته طبیعت را به قوانین طبیعت نزول داد و آنرا مقولهای قابل شناخت معرفی نمود.
آثار علوی با وجد و سرور ، پرخروش و بیقرارند گویا توان آن را دارند که مخاطب را در خود فرو برند و تن و ذهن مان را اسیر کنند تا از مرزهای اینجایی مکان عبور کرده و به جائی دیگر رهنمون گردانند. اما به سادگی میتوان پارادوکس را در آثار او هویدا کرد. آبستره گرایی مدرن همیشه زبان جسورانهای دارد و از مرز زندگی خصوصی و روابط هنرمند با طبیعت عبور کرده و به طبیعت خود نقاشی رهنمون میگردد.
آثار علوی ادای احترام به خود نقاشی است که مفهوم اصلی هنرمند را کمرنگ میکنند. آنچنان که در پارهای از آثار مرزهای غالب طراحی شکسته و خط به سرزمین فرم معنا دار مهاجرت کرده و در طبیعت خیالی، جهان ابژه به مجموعه محاسبه پذیری از نیروها تبدیل میگردد. به باور بسیاری این تکنیکی نگریستن به طبیعت از دیدگاه معماران نه تنها مفهومی قدیمی است بلکه مکانی ایجابی در روند هنر آنان میباشد.
نکته دیگر قابل طرح ابعاد آثار نقاشی است که از حیطهی سطح میز طراحی معماران فراتر نرفته و بر روی بسترهای کاغذی و مقوایی شکل گرفتهاند.
باید به این نکته مهم اشاره کرد که آثار علوی از تنگنایی که معماری مدرن درگیر آن است جدا نمیگردد. معماری از طریق ساختارگرایی صرف و رویکردی عقلی، مسیر تجربه نقاشی پیش رو را دنبال میکند و این تضاد هنر معماران را از شبکه عمل جمعی و ارتباطات روزمره اجتماع جدا میکند. آنچنان که هنرمند ما در نشان دادن غم غربت انسان و انهدام خاطرات مکانها، شهر را به ورطه بیمکانی کشانده است و حتی در آثاری که بویی از مکان و زمان مشخصی دارند، لحن نقاشانه بر انزوای این آثار معماری غلبه پیدا کرده است. با این حال تجربه دیدار نمایشگاه هوشنگ علوی بیشک در ذات خود مفرح و تأمل برانگیز است. پویایی و خلوص رنگ ها و گستره وسیع او در طراحی و کاربرد خط و بافت دارای یگانگی مثال زدنی است که حاکی از حضور هنرمندانی سخت کوش و توانا در این سرزمین میباشد.