سایت تندیس نویسنده مجله به قلم علی فرامرزی
برشهایی از یک سال تجسمی
۱ـ مهمترین رویداد سیاسی در سطح کشور ـ که دامنه آن به حوزه فرهنگ نیز کشیده شد ـ موضوع «انتخابات مجلس» بود. انتخابات این دوره مجلس، بهدلیل ویژگی خاصیای که داشت و نقشِ بارزی که جامعه فرهنگی و هنرمندان، در بهصحنهآوردن و تشویق مردم به مشارکت در آن و رأی دادن به نمایندگان مورد تاییدشان بازی کردند، خودبهخود توقعات و انتظاراتی را در بین اصحاب فرهنگ ایجاد کرد؛ توقعاتی که نمود خود را در موضوع مشارکت و ثبتنام نمایندگان در کمسیون فرهنگی نشان داد. به این علت که تعداد متقاضیان این کمسیون نسبت به دیگر کمسیونها بسیار اندک بود و این مسئله، نمیتوانست با مشارکت و همکاری رسانهها، هنرمندان و صاحبانقلم ـ که در مجموع، لایه فرهنگی اجتماع را تشکیل میدهند ـ تناسبی داشته باشد. درنتیجه به بحثهای داغی در روزنامهها دامن زد که خودنشاندهنده وقوف جامعه فرهنگی و هنری برحقوق اجتماعی و مطالبهگریشان است.
۲ـ بحث حراجها و نقش آنها در «اقتصاد هنر» از سال هشتاد و سه ـ که اولین اکسپوی تهران برگزار و باعث شد تجسمیِ ما، راه به حراجهای منطقه پیداکند و متعاقب آن در داخل نیز حراجهای داخلی کلید بخورد و ما بتوانیم در یکسال چندین حراج و بازار فروش با شکلها و عنوانهای مختلف داشته باشیم ـ ازجمله مسائل مهم و قابلبحث و تحلیلی است که به عنوان یک رویداد سالانه، نمیتوان بیتفاوت ازکنارش رد شد.
تاکنون درباره تاثیرات مثبت و منفیِ حراجها و احتمالا کاستیها و موفقیتهایش، گفتوگوها گفته و نوشته شده است، اما میطلبد که بیشتر به آن پرداخته شود. بی شک در شرایط سخت اقتصادیای که در آن قرار داریم، پیشبردن یک حرکت اقتصادی نه کاریست چندان ساده و ممتنع و نه میتواند به گونهای که در شرایط رونق اقتصادی از آن میتوان انتظار داشت، پیش رود.
۳ـ نبود «بینال» در سالهای گذشته، مسئلهای است که همچنان دامنگیر نقاشی ما، بهعنوان یک حرکت ملی، شده و میرود که به یک بیماری مزمن و حاد تبدیل شود.
ایدهآلترین شکل برگزاری یک بینال موفق، آن است که بخش خصوصی برگزارکننده تمام مراحل ـ از برنامهریزی تا اجرای آن ـ باشد؛ همانطور که دیده شده، در کشورهایی که انجمنها و بخشخصوصیِ باتجربه و قوی دارند، این امور شکلگرفته و به نتیجه میرسد.
چنین بهنظرمیرسدکه در ایران، نه انجمن نقاشانش تواناییِ مدیریتیِ کافی و وافی برای برپاکردن برنامههایی با این سطح را دارد، نه امکاناتِ اقتصادیِ موجود، رفتن به سمت حرکتی مستقل را به آن میدهد. طبیعی است که در چنین شرایطی اگر در بخش دولتی، اراده لازم برای برگزاری یک بینال سالم، فراگیر، آبرومند و منصفانه باشد، با همکاری بخش خصوصی و انجمن مربوطه و مشاوره با افراد صاحبعقیده در این مورد، این مهم انجام شود.
۴ـ از دیگر اتفاقات سال گذشته ـ که بحثها و اعتراضاتی را در صحنه هنرهای تجسمیِ ما بهدنبال داشت ـ دعوتِ جناب رئیسجمهور از هنرمندان عرصههای مختلف، در هفته دولت، بود. آنچه این اتفاق را به عاملی انتقادی در صحنه تجسمی ما تبدیل کرد، تعداد بسیار کم نقاشان به نسبت هنرمندان و بازیگران سینما و تئاتر و… و نبود وقت برای صحبتکردن نماینده نقاشان بود.
این عدم تناسب بهقدری چشمگیر بود که بعضی از نقاشان حاضر در آن دعوت هم در اعتراض به چنین تبعیضی در رسانهها مطلب نوشته یا گفتوگو کردند.
۵ـ نمیتوان از اتفاقات سال گذشته حوزه تجسمی نوشت و از مرگ پرویز کلانتری نگفت. ازدسترفتن مردی که نهتنها چهرهای ماندگار در زمینه نقاشی بود، که با شخصیت چندوجهی و متکثری که داشت، توانسته بود تاثیری بیش از یک نقاش مهم و مطرح در سپهر فرهنگی ما داشته باشد.
باید اعتراف کنم الگو و مشوقِ من برای نوشتن، درکنار نقاشی، پرویزکلانتری بود. مردی که در نوشتن نیز نگاه و سبک ویژه خود را داشت، حتی گاهی نوشتهها و داستانهای کوتاهش در سطح نویسندگان حرفهای مطرح میشد.
کلانتری زمانیکه کتابهای درسی را تصویرگری کرد و یا درکانونپرورشفکری برای کودکان و نوجوانان، هم نوشت و هم نقاشی کشید ـ با شیرینزبانیها و شیرینکاریهایش ـ بر نسلی تاثیر گذاشت و نگاه و دید تجسمی را در آنها پرورش داد. این هنر را بر سر کلاسهای درس و روی کرسیهای خانهها کشاند و جهانِ ذهن ما را با رنگ، نقش و تخیلهای خیالپرور، آشنا و آموخته کرد. «صفای باطن» این مرد را در هرآنچه از او خلق میشد، میتواند دید و حس کرد.
۶ـ برگزاری حدود بیست تا سی نمایشگاه در هر هفته و تعداد رو به افزایش رویدادهای تجسمی در یکسال، نمودی است از رشد هنرهای تجسمی؛ که با توجه به اینکه بیشترین افراد مشغول به خود را دارد، امری طبیعی است.
این واقعیت برای تداومبخشیدن به خود و تبدیلشدن به یک جریان عرضه و تقاضای منطقی و دائمی، باید به همان نسبت، از چرخه اقتصادی کافی و لازم نیز برخوردار باشد؛ روندی که در ایدهآلترین شکل، موتور گرداننده آن، بخش خصوصی باشد. ولی از آنجا که شرایط فعلیِ اقتصادی، طوری نیست که بخش خصوصی را به سمت خرید آثارتجسمی بکشاند، لازم است که از شیوههای دیگری مدد گرفت تا هم تحمیلی برکارآفرینان نباشد و هم کمکی باشد برای بهحرکتدرآوردن اقتصاد تجسمی.
کشورهایی که توسعه فرهنگی را ابزاری لازم برای توسعه در سایر بخشهای جامعه میدانند، از مشوقهای مالیاتی ـ بهعنوان یکی از ابزارهایی که در چنین مواقعی میتوان از آن کمک گرفت ـ استفاده میکنند. مثلا با دادنِ دَه تا پانزدهدرصد معافیت مالیاتی، مالیاتدهندگان را تشویق میکنند که به همان میزان از محصولات هنری خرید کنند. با این کار هم چرخ اقتصاد هنر را به گردش درمیآورند و هم فرهنگ خرید اثر هنری را اشاعه میبخشند.
۷ـ فرستادن سی اثر از گنجینه موزه هنرهای معاصر و به همین تعداد نیز از آثار نقاشان نوگرای ایران به کشورهای اروپایی، بهعنوان امانت و برای نمایش درموزههایشان، ازجمله اتفاقات تجسمیای بود که سال گذشته توانست توجه جامعه فرهنگی و رسانهای را به هنرهای تجسمی جلب کند.
صف موافقان و مخالفان فرستادن این آثار بهگونهای بود که درنهایت، کمسیون فرهنگی مجلس شورا و هیئت دولت را وادار به دخالت و تصمیمگیری کرد. ازجمله دلایل مهم مخالفتها، نزدیکبودن انتخابات ریاستجمهوری و بلاتکلیفی درچگونگی پیگیری دولت آینده در برگرداندن آثار و شاعبه این موضوع بودکه ممکن است در خارج از ایران، افراد و گروههایی مانع برگشت دوباره این آثار به کشور شوند. با آمدن وزیر جدید و اعلام مخالفت او با بردن آثار تا وقت مناسب، مسئله فعلا مسکوت گذاشته شده است.
قسمت های قبل را اینجا بخوانید: